پیش از بيان پيدايش شيعه در ايران، لازم است در نخستين قدم به مفهوم شيعه توجه كنيم. شيعه به معناى پيرو و در اصطلاح، كسى است كه از امام على(ع) پيروى كرده و او را خليفه بلافصل مى داند و ديگران را غاصب اين مقام میداند.
در مورد پيدايش شيعه می توان از دو زاويه وارد بحث شد؛ يكى از زاويه شيعه به معناى پيرو على و ديگرى شيعه به معناى جمعيت سياسى – مذهبى.
1ـ شيعه به معناى پيرو على(ع) از زمان پيامبر(ص) مطرح بود. پيامبر فرمود: «إنّ عليّاً و شيعتَه هم الفائزون يوم القيامة؛(1) على و شيعيانش در روز قيامت پيروز و رستگارند».
در زمان پيامبر تعدادى به عنوان شيعه و پيرو على(ع) شناخته مى شدند كه «مقداد بن اسود»، «سلمان فارسى»، «ابوذر غفارى» و «عمار ياسر» در اين امر از ديگران سرآمد بودند.(2)
2ـ شيعه به معناى يك جمعيت سياسى - مذهبى كه به خلافت بلافصل على(ع) عقيده داشته باشند، در جريان سقيفه بنى ساعده و پس از رحلت پيامبر شكل گرفت؛ چون در اين هنگام برخى از صحابه، حكومت ابوبكر را به رسميت نشناختند، و به جاى آن خواهان حكومت على(ع)شدند. افزون بر تمامى بنى هاشم و زبير بن عوام، عدهاى از مهاجران از جمله خالد بن سعيد، سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقداد بن اسود، عمار ياسر، بريده اسلمى، و همچنين عدهاى از انصار از جمله ابوالهيثم بن تيهان، سهل بن حنيف، عثمان بن حنيف، عبداللَّه بن مسعود، زيد بن وهب، خزيمة بن ثابت ذوالشهادتين، ابى بن كعب و ابى ايوب انصارى با حكومت ابوبكر به مخالفت برخاستند و خواستار اين شدند كه قدرت سياسى جامعه اسلامى به دست امام على قرار گيرد.(3)
اين افراد هسته اوليه شيعه به عنوان يك جمعيت سياسى - مذهبى را تشكيل دادند و سپس افراد ديگرى به آنان ملحق شدند. مرحوم سيد محسن امين در كتاب اعيان الشيعه، بيش از هفتاد و هفت تن از صحابه پيامبر را نام مى برد كه اين عده به عنوان شيعه على (به معناى دوم) شناخته مى شدند(4) سپس در بين تابعين و نسلهاى بعدى شيعه گسترش چشم گيرى يافت.(5)
شيعه در ايران:
از وقتى كه اسلام در ايران راه پيدا كرد، به همراه آن اسلام شيعى و سنى در اين سرزمين راه يافت؛ چون تشيع و تسنن دو شاخه يا دو قرائت و يا دو جمعيت سياسى - مذهبى درون خانواده اسلام قرار دارند. امروزه همه شاهديم كه در هر جا اسلام پا گذاشته است، دو جريان سياسى - مذهبى مذكور حضور دارند. در اكثر كشورهاى اسلامى جمعيت شيعه نسبت به جمعيت سنى كمتر است، به جز در چند كشور از جمله ايران، جمهورى آذربايجان، عراق، كويت، بحرين، يمن و لبنان كه جمعيت شيعه برابر با اهل سنت، و يا بيشتر است. در ايران قريب به نود درصد مردم شيعه هستند. اين پديده مانند ديگر پديده هاى مهم اجتماعى از زمينه ها و عوامل گوناگونى پديد آمده كه برخى از مهمترين علل بدين شرح است:
1ـ تفاوت در سياستهاى علوى و اموى در جذب و دفع ايرانيان:
برتری عرب بر عجم از سياستهاى عمر، خليفه دوم بود و بعد عثمان آن را ادامه داد.
هنگامى كه امام على(ع) حكومت را در دست گرفت، با آنان به عدل رفتار كرد. بعد از آن که بنىاميه قدرت را در دست گرفت، سياست عمر را در پيش گرفت و ايرانيان را شهروند درجه دوم به حساب آورد.
در سياست عمر و بنى اميه آمده است:
در مدينه نبايد ايرانيان باشند؛ زبان ايرانى نبايد تكلم گردد؛ از پول بيت المال بايد اسراى عرب آزاد شوند، نه ايرانى؛ عربها از ايرانى ها زن بگيرند، ولى به ايرانىها زن ندهند؛ مسلمانان واقعى عربها هستند، نه عجمها و ايرانى ها. عرب از غير عرب ارث ببرد، ولى غير عرب و ايرانى از عرب نبايد ارث ببرد؛ كارهاى مشكل و طاقت فرسا را بايد ايرانی ها انجام دهند، نه عربها؛ در صف اوّل نماز جماعت بايد عربها باشند، نه غير عرب؛ امام جماعت و قاضى بايد عرب باشد، نه عجم و غير عرب.(6)
طبيعى است كه اين سياست، ايرانىها را به «عُمَر» كه از شخصيتهاى برجسته اهل سنت به شمار مى آيد، بدبين می كند. اما امام على(ع) در برابر اين سياست قرار داشت. حضرت با كمال رفق و مدارا با ايرانى ها برخورد مى كرد كه گاهى مورد اعتراض برخى از عربها قرار می گرفت.
ابن عباس مى گويد: يكى از دلائل شكست على(ع) اين بود كه امتيازات عربى را در نظر نگرفت و عربها بر حضرت خشمگين شدند.(7( سياست امام على ايرانيان را به خود جذب نمود.
2ـ قدرت تأثير گذارى شيعه سياسى موجود در عراق بر ايران: آن گاه كه كوفه مركز خلافت امام على شد و عراقى ها از حكومت امام دفاع و در برابر معاويه ايستادگى كردند، بسيارى از ياران حضرت از نظر اعتقادى شيعه نبودند، ولى از نظر سياسى شيعه على بودند.
تشيع سياسى عراقى ها زمينهاى شد براى تشيع اعتقادى در عراق و مناطقى كه از نظر تشكيلات سياسى زير نظر عراق بود. (در دوره بنى اميه تمامى مناطق ايران زير نظر استاندارى كوفه اداره می شد). افزون بر اين مهاجرت طايفه اشعرى ها به قم، موجب شد قمى ها شيعه شوند.
شهر قم را باید نخستین شهر شیعی دانست. شهر قم از شهرهایی بود که در سال 23 هجری به دست اعراب و با فرماندهی ابوموسی اشعری فتح گردید و مردم آن به اسلام گرویدند. پس از گذشت شصت سال این شهر و اطراف آن توسط قبیله اشعری که از اهالی کوفه بودند، به عنوان پناهگاهی امن برگزیده شد و آنان از ترس حجاج، حاکم بنیامیه در عراق، از کوفه به عنوان پناهگاه به قم آمدند.(8)
برخی از مورخان علت آمدن اشعریان را به قم این گونه نوشتهاند: «عبدالرحمان بن محمد بن اشعث» امارت سجستان را از ناحیه حجاج بر عهده داشت، پس از خروج (شورش) وی بر حجاج و شکست او، به کابل گریخت؛ فرزندان سعد بن مالک بن عامر اشعری به نامهای عبدالرحمان و عبدالله و احوص و اسحاق و نعیم که در شمار لشکر ابن اشعث بودند، از وی جدا شده و در اطراف قم ساکن شدند. به دنبال آن بستگان و عموزادگانشان نیز به قم آمدند و بر این منطقه تسلط یافتند؛ عبدالله فرزند بزرگ سعد بود. وی پسری داشت که شیعه امامی بود و در کوفه رشد یافته بود. او هم از کوفه به قم آمد و میتوان گفت که او افکار تشیع را به قم انتقال داد.(9)
پسر عبدالله بن سعد اولین کسی بود که پیرو امام صادق(ع) شد. به احتمال زیاد او «عیسی بن عبدالله» است، که از امام صادق و امام کاظم(ع) روایت نقل کرده و همچنین سؤالاتی را برای امام رضا(ع) فرستاده است. به نظر میرسد دیگر افراد این قبیله از او پیروی کرده باشند.(10)
پس از عیسی بن عبدالله فرزندش «محمد بن عیسی» رهبری اشعریان را عهدهدار شد. وی امام رضا(ع) را دید و از حضرت جواد(ع) روایت نقل کرد؛ پس از محمد پسرش «احمد بن محمد بن عیسی» رهبری را به دست گرفت. احمد با حضرت رضا و حضرت جواد و امام هادی(ع) ملاقات کرد.
بدین ترتیب قم به عنوان مرکز عمده حدیث امامی که در ابتدا در کوفه روایت میشد، مرکزی برای تشیع شناخته شد. کمک قم در رشد مذهب شیعه امامی به لحاظ پناهگاه اصلی دانشمندان محدث امامی و به دلیل پیروی از امامان(ع) مؤثر بوده است.(11)
انشعاباتی که در کوفه میان شیعیان پدید آمد، هیچ کدام در بین شیعیان قم دیده نشده است، بدین ترتیب قم به عنوان مرکز عمده حدیث و شیعیان امامی درآمد. کمک قم در رشد شیعه امامی، هم به لحاظ پناهگاه اصلی دانشمندان محدث امامی و هم به دلیل پیروی بی شائبه از امامان شیعه اثری به سزا داشته است.(12)
در قرن چهارم که بغداد مرکز علمای شیعی شد، تلاشهای عالمانه شیخ مفید، شیخ طوسی و دیگران سبب شد برخی از مناطق ایران همانند ری و جبال به تشیع گرایش پیدا کنند.
فعالیتهای علامه حلی در اوضاع سیاسی ایران در زمان سلطان مغول «اولجایتو» تأثیر گذاشت و او به مذهب تشیع گرایش پیدا کرد و از سال 707 هجری قمری در ایران مذهب شیعه اثنا عشری رسم شد.
3ـ محبوبیت علویان در ایران، مظلومیت آنان و مهاجرت سادات علوی به ایران نیز، زمینهساز گسترش شیعه در ایران است.
4ـ کمکهای شایان امامان به ایرانیها در رفع تبعیض و ظلم بر آنان در این رویکرد مؤثر است.
5ـ پیدایش سنیهای معتدل و دوستدار اهل بیت که از اینها برخی تعبیر کردهاند به سنی دوازده امامی.(13) آنان هم به خلافت خلفای راشدین عقیده داشتند و هم به امامت دوازده امام.
6ـ حکومت صفویه و تلاش عالمان شیعی جبل عامل و...(14)
در قرن سوم، مردم گیلان بر اثر ظلم و ستم کارگزاران طاهریان، علیه آنان قیام کردند و جابر بن هارون را که در آن نواحی، فرمانروا بود، از آن جا بیرون کردند. رهبران این قیام، محمد و جعفر، از اهالی دیلم، شیعه بودند. دیلمیان برای استواربخشی قدرت خود، تصمیم گرفتند از علویان دعوت کنند. آنان به سراغ «محمد بن ابراهیم» رفتند که نپذیرفت و «حسن بن زید حسنی» را به آنان معرفی کرد. «حسن بن زید» که بعدها به نام داعی اوّل یا داعی کبیر لقب یافت،دعوت آنان را پذیرفت و به سوی طبرستان رفت. با رفتن وی به آن نواحی، عدهای از مردم غیر مسلمان نیز به دست او مسلمان شدند. او از دیلم روانه شرق مازندران شد و ضمن درگیری با حاکمان طاهری، موفّق شد بر منطقة مازندران تسلط یابد و بعد از پیروزی، در آمل استقرار یافت. پس از آن، آمل، ساری و گرگان، به ضمیمة گیلان و دیلم، جزو مناطقی بودند که مدت بیست سال توسط علویان اداره میشد.
دولت علویان طبرستان، نخستین دولتی علوی بود که در شرق اسلامی، به دور از تأیید خلفای عباسی تشکیل شد.(15) در حقیقت این نخستین بار بود که علویان پس از قیامهای طولانی در مناطق مختلف، توانسته بودند دولتی را تشکیل دهند.(16)
عقیده «حسن بن زید» را تشیع زیدی دانستهاند، اما برخی از منابع وی را از علمای شیعه و والیان امامیه به حساب آوردهاند.(17)
آنان از سال 250 تا 345 بر طبرستان حکومت کردند.(18)
عدهای بر این باورند که اولین سلسلة دوازده امامی ایرانی، باوندیان(19)، حاکم در مازندران، در دورة سلجوقی بودند که به عنوان پناه دهنده به عالمان امامی، عمل میکردند.(20)
برخی آلبویه را به عنوان نخستین سلسلة شیعة دوازده امامی ایرانی به شمار آوردهاند. کسانی که در آغاز بیشتر زیدی بودند و بعد از مدتی در صدد حمایت از معتزله و شیعه برآمدند.(20)
دومین حکومت مقتدر شیعی در ایران
آلبویه، فرزندان ابوشجاع (که برخی نسب آنان را به شاپور پادشاه ساسانی میرسانند) دولت مقتدر شیعی را در بخش بزرگی از ایران و عراق تشکیل دادند. بویهیان در سال 322 وارد شیراز شده، آنجا را مقر حکومت آتی خود قرار دادند. آل بویه پس از تثبیت حکومت خود در فارس و خوزستان، به سوی بغداد حرکت کردند. سرانجام در سال 334 معزّالدوله وارد بغداد شد و بر خلیفه بغداد چیره گردید.(21)
سلطة آنان بر بغداد، از عوامل مهم گسترش تشیع در قرن چهارم است. البته پیش از آمدن آنان به بغداد، تشیع در آن جا نفوذ داشت، که بدون چنین نیرویی، آلبویه نمیتوانستند در این شهر دوام بیاورند.(22)
در تشیع آل بویه تردیدی نیست، ولی در اینکه زیدی بودند یا امامی، به صورت قطعی نمیتوان نظر داد. به نظر میرسد نخستین فرمانروایان آنان زیدی باشند(23) اما سپس به مذهب اثنی عشری گرایش پیدا کردند. رکنالدوله با شیخ صدوق مناسبات گرمی داشته است.
نوشتن برخی از شعارهای شیعی به دستور معزّالدوله در سال 351 بر در مساجد، حکایت از تشیع امامی وی دارد.(24)
در سایه حکومت 113 سالة آلبویه، شیعیان توانستند با آزادی نسبی موجود، دامنههای افکار شیعی را توسعه داده، عقاید و احادیث خود را در قالب کتابها و رسالهها تدوین و عرضه کنند.
از پدیدههای مهم این دوران را میتوان برگزاری مراسم گرامیداشت عاشورا در بغداد در سال 352 از سوی معزّالدوله برشمرد. در کنار این مراسم، مراسم بزرگداشت روز غدیر نیز با شکوه تمام برگزار شد، بنابر این نباید در گرایش امامی معزّالدوله تردید کرد.(25)
پىنوشتها:
1. مجلسى، بحار الانوار، ج 27، ص 143.
2. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 2، ص 27.
3. همان، ص 27.
4. همان، ص 27.
5. همان، ص 30، به قول ذهبى در كتاب ميزان الاعتدال، اگر شيعيان نبودند، تمام آثار پيامبر محو و نابود شده بود.
6. اسرار آل محمد، سليم بن قيس هلالى، ص 620.
7. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 16، ص 23، و 24.
8. مقالات تاریخی، رسول جعفریان، دفتر اوّل، ص 276.
9. معجم البلدان، شهابالدین یاقوت الحموی، دار الکتب العلمیه، بیروت، ج 4، ص 450 ـ 451.
10. مقالات تاریخی، ص 277 ـ 279.
11. همان، ص 280 ـ 279.
12. همان، ص 279.
13. تاریخ تشیع در ایران، رسول جعفریان، ج 2، ص 725 ـ 728.
14. همان.
15. همان.
16. همان، ص 297.
17. همان، ص 292.
18. تاریخ جنبشهای مذهبی در ایران، ج 2، ص 792، عبدالرفیع حقیقت.
19. باوندان منسوب به «آل باوند» سلسلهای از امیران مازندران بودند که احتمالاً از نوادگان قبادشاه ساسانی هستند. رک: دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص 585.
20. همان، ص 285.
21. تاریخ تشیع در ایران، ج 1، ص 359 ـ 360؛ تاریخ جنبشهای مذهبی ایران، ج 2، ص 792.
22. تاریخ تشیع در ایران، ج 1، ص 361.
23. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص 640.
24. تاریخ تشیع در ایران، ج 1، ص 362 ـ 363؛ الکامل، ج 8، ص 542.
25. تاریخ تشیع، ص 364 ـ367.