عقاید و چگونگی پیدایش فرقه وهابیت

13:20 - 1391/11/06
ازمسائل ديگري كه وهابيان درباره آن حساسيت خاصي دارند،تعميرقبوروساختن بنا روي قبرائمه است.براي نخستين با اين مسئله را "ابن تيميه"و شاگردمعروف او"ابي القيم" عنوان كردوبرتحريم ساختن بناولزوم ويراني آن فتواداده اند.
دست وقیچی

عوامل شكل گيري فرقه وهابيت مانند برخي از فرقه هاي ديگر، ريشه در مباني و عملكرد رهبران و بنيانگذاران آن دارد. بر اين اساس لازم است مباني و عملكرد بنيانگذار اين فرقه بررسي شود.

اين فرقه منسوب به "محمد بن عبدالوهاب" از مردم "نجد" است كه در سال 1115 ق در شهر عُيينه متولد شد كه پدرش در آن شهر قاضي بود . وي از كودكي به مطالعه كتاب هاي تفسير و عقايد و حديث سخت علاقه داشت و فقه حنبلي را نزد پدر خود كه از علماي حنبلي بود آموخت. محمد بن عبدالوهاب از آغاز جواني، بسياري از اعمال مذهبي مردم "نجد" را زشت مي شمرد.

او در سفري كه به زيارت خانه خدا رفته بود، بعد از انجام مناسك حج به "مدينه" رفت و در آن جا توسل مردم به پيامبر را كه نزد قبر حضرت انجام مي دادند، انكار كرد. سپس به "نجد" مراجعت نمود و از آن جا به بصره رفت و مدتي در آن شهر ماند و با بسياري از اعمال مردم آن شهر نيز مخالفت نمود. مردم بصره وي را از شهر خود بيرون كردند. در اين هنگام كه 1139 هجري بود، پدرش عبدالوهاب از "عيينه" به "حريمله" انتقال يافت. وي با پدرش همراه شد و كتاب هايي را نزد پدر فرا گرفت و به انكار عقايد مردم "نجد" پرداخت. به اين مناسبت ميان او و پدرش نزاع و جدال در گرفت. هم چنين بين او و مردم "نجد" منازعات سختي رخ داد و اين امر چند سال دوام يافت. تا اين كه پدرش "عبدالوهاب" در سال 1153 از دنيا رفت. وي پس از مرگ پدر علناً به اظهار عقايد خود پرداخت و قسمتي از اعمال مذهبي مردم را انكار نمود. جمعي از مردم حريمله از وي پيروي كردند و كار وي شهرت يافت. وي از شهر حريمله به شهر عينيه رفت. رئيس شهر عيينه در آن وقت عثمان بن حمد بود. عثمان عقايد شيخ را پذيرفت و او را گرامي داشت و قول داد كه وي را ياري كند.

شيخ محمد نيز اظهار اميدواري كرد كه همه اهل نجد از  عثمان بن حمد  حمايت كنند.

خبر دعوت شيخ محمد و كارهاي او به امير احسا رسيد. وي نامه اي براي عثمان نوشت که سرانجام, عثمان عذر شيخ را خواست و او را از شهر بیرون کرد. شيخ در سال 1160 پس از آن كه از عيينه بيرون رانده شد، رهسپار درعيه از شهر هاي معروف نجد گرديد. در آن وقت امير درعيه، محمد بن مسعود جدّ آل سعود بود. وي به ديدن شيخ محمد رفت و به وي عزت و نيكي را بشارت داد. شيخ محمد نيز غلبه و قدرت محمد بن سعود را بر همة بلاد نجد بشارت داد. بدين ترتيب ارتباط ميان آن دو شكل گرفت. حمايت محمد بن سعود از شيخ محمد موجب شد كه وي بر عقايد و افكار خود پافشاري كند. هر كدام از مسلمانان كه از عقايد وي پيروي نمي كردند، كافر محسوب مي شدند  و براي جان و مال و ناموس آنان ارزشي قايل نبود.

جنگ‌هايي كه وهابيان در نجد و خارج از آن از قبيل يمن و حجاز و اطراف سوريه و عراق مي كردند، بر همين پايه قرار داشت. هر شهري كه با جنگ و غلبه بر آن دست مي يافتند، براي آن ها حلال بود. كساني كه با عقايد او موافقت مي كردند، بايد با وي بيعت نمايند و اگر كساني به مقابله بر مي خاستند، بايد كشته شوند و اموالشان تقسيم گردد. طبق اين رويه مثلاً از اهالي يك قريه به نام فصول در شهر احسا سيصد مرد را به قتل رساندند و اموالشان را به غارت بردند!

سرانجام شيخ محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 درگذشت و پس از وي پيروان او به همين روش ادامه دادند، مثلاً در سال 1216 امير سعود سپاهي مركّب از بيست هزار را مجهز كرد و به كربلا حمله ور شدند. سپاه وهابي جنایات بسیاری در شهر كربلا انجام دادند، از جمله پنج هزار تن و يا بيشتر (تا بيست هزار گفته اند) را به قتل رساندند.(1) آيين وهابيت بر اساس عملكرد، عقايد و باورهاي شيخ محمد بن عبدالوهاب شكل گرفت. امروزه نيز اين فرقه بر عقايد شيخ محمد و ديگر رهبران آن پافشاري مي نمايند.

عقايد:

فرقه وهابيه مبتني بر اصول و عقايدي است كه به بعضي اشاره مي شود:

-  وهابي ها معتقدند كه هيچ انساني نه موحد است و نه مسلمان مگر اين كه اموري را ترك كند، از جمله:

به هيچ يك از رسولان و اولیا توسّل نجويد. هر كس اقدام به اين كار كند، مشرك مي باشد،(2) از اين رو وهابيان زيارت قبر پيامبر و ائمه(ع) را جايز نمي دانند و معتقدند هر كس از پيامبرطلب شفاعت كند، مانند اين است كه از بت ها شفاعت خواسته است.(3)

- از مسائل ديگري كه وهابيان درباره آن حساسيت خاصي دارند، تعمير قبور و ساختن بنا روي قبر پيامبر و اولياي الهي و صالحان است. براي نخستين بار اين مسئله را "ابن تيميه" و شاگرد معروف او "ابي القيم" عنوان كرد و بر تحريم ساختن بنا و لزوم ويراني آن فتوا داده اند.(4)

بر همين اساس سعودي ها هنگامي كه در سال 1344 هجري بر مكه و مدينه و اطراف آن تسلط پيدا كردند، به فكر افتادند كه براي تخريب مشاهد و آثار خاندان رسالت و صحابه پيامبر مستمسكي به دست آورند و اقدام نمايند.(5)

 - وهابيان بر اين باورند كه مسلمانان در طي قرون، از آيين اسلام منحرف شده اند و در دين خدا بدعت هايي نهاده اند كه با شرع اسلام مخالف مي باشد. بر اين اساس بايد از اصولي كه پيامبر(ص) تعيين كرده است، پيروي نمود.

بنابر عقايد وهابيان، هيچ كس حق ندارد به رسول خدا سوگند ياد كند و از الفاظي مانند: به حق محمد و ... استفاده نمايد،(6) زيرا قسم خوردن به ديگران و درخواست حاجت از غير خداوند با آيات قرآن منافات دارد: «فلا تدعوا مع الله احداً».(7)

-  نيز معتقدند : تشييع جنازه و سوگواري حرام است؛ زيرا ارواح اموات كاري نمي توانند بكنند و در امور دنيوي و اخروي نمي توانند دخالت داشته باشند.(8)

- وهابيان معتقدند القابي را كه بر عزت و احترام دلالت دارند، در مورد انسان ها نبايد به كار برد و ناصواب است؛ زيرا احترام و تعظيم تنها شايسته خداوند است.

- وهابيون به جنگ با ديگر فرقه ها و مذاهب اسلامي معتقد  هستند و مدعي اند بايد به آيين وهابيت در آيند، يا جزيه دهند، از اين رو هميشه مسلمانان ديگر را به كفر متهم نموده،  اموال و نواميس بقيه را حلال مي دانند. آنان می گویند كه هر كس مرتكب گناه كبيره شود، كافر است.(9)

پي نوشت ها:       

1. جعفر سبحاني، آيين وهابيت، ص 24 ـ 29.

2. احمد مبلغي، تاريخ اديان، ج 3، ص 1429.

3. همان.

4. آيين وهابيت، ص 38؛ رضا برنجكار، آشنايي با فِرَق و مذاهب اسلامي، ص 146.

5. آیین وهابیت، ص 38.

6. تاریخ ادیان، ص 1430.

7. جن (72) آيه 8.

8. تاریخ ادیان، ص 1430.

9. همان، ص 1431.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
9 + 10 =
*****