چکیده: نسبت به شوهرم علاقمندم و با مشکلات کنار میآیم اما چیزی که خیلی اذیتم میکند و نتوانستم با آن کنار بیایم این است که شوهرم همه کلیدهای خانه را به مادرش داده وقتی علت را میپرسم میگوید" به شما ربطی ندارد". من با این مسئله احساس ضعف و بیشخصیتی و عدم استقلال پیدا کردم...
سلام
من 2 سال عقد بودم. الان هم 2 سال است ازدواج کردم. خانوادههایمان راضی نبودند؛ ولی ما همدیگر را خیلی دوست داشتیم و علی رغم مشکلات حاضر (مسائل خانوداگی مثل مشکلات عروس و مادر شوهر) هنوز هم همدیگر را به شدت دوست داریم. ولی شوهرم از 1 سال بعد از عقد به شدت طرف مادرش هست و هیچ وقت در هیچ مسئلهای یک بار هم نمیگوید حق با تو بود؛ در صورتیکه همه حق را به من میدهند. آن خانم، فوق العاده روی بچههای خود تاثیر میگذارد. من به خاطر عشق به شوهرم تقریباً کوتاه آمدم و مادر و پسر را به حال خود گذاشتم؛ ولی یک چیزی که خیلی اذیتم میکند و نتوانستم با آن کنار بیایم این است که شوهرم همه کلیدهای خانه را به مادرش داده و من بعد از 1 سال تازه فهمیدم. وقتی علت را میپرسم میگوید" به شما ربطی ندارد". من با این مسئله احساس ضعف و بیشخصیتی و عدم استقلال پیدا کردم. نمیدانم باید چه کارکنم؟لطفا من را راهنمایی کنید.
جواب:
سلام
شاید همسر شما متوجه نیست که شما احساس عدم امنیت و عدم استقلال میکنید؛ چون هر لحظه ممکن است مادرش وارد منزل شما شود. همچنین احساس میکنید خانهتان مال خودتان نیست و دیگری هم بدون خواست شما میتواند واردش شود. البته اگر این را به او بگوئید ممکن است بگوید که مادر من هیچوقت بدون در زدن یا اطلاع دادن وارد نمیشود؛ اما حواسش نیست که نفس کلید داشتن یک نفر سبب میشود که فرد داخل خانه احساس بدی پیدا کند؛ چون ممکن است در حالی باشد که نخواهد کسی او را ببیند؛ مثل اینکه لباسش مناسب نباشد یا حال روحی خوبی نداشته باشد یا اینکه خانهاش به هم ریخته باشد یا اینکه حوصله مهمان نداشته باشد.
لذا قدم اول این است که به همسرت موارد فوق را بگوئی و نتیجه بگیری که من احساس میکنم خانهام مال خودم نیست و در آن امنیت ندارم و این مرا عذاب میدهد.
اگر این مطلب اثر نکرد میتوانی تهدیدش کنی که اگر کلید را نگیری، من هم کلید خانه را به پدر مادرم میدهم که هروقت خواستند به منزل ما بیایند.
اگر گفت این کار را بکن، تو هم انجامش بده و به او اطلاع بده که این کار را کردی تا او بفهمد که این کار چه احساس عدم امنیت و عدم استقلالی به او میدهد.
اما اگر گفت حق نداری کلید را به پدر و مادرت بدهی و در عین حال هم حاضر نشد که کلید را از مادرش بگیرد، میتوانی با مادرش صحبت کنی و به او بگوئی که همان طور که کلید خانه شما دست او است، میخواهی کلید خانه را به پدر مادرت بدهی، اما شوهرت نمیگذارد. در این صورت ممکن است مادرش کلید را پس بدهد یا اینکه پسرش را راضی کند که کلید را به پدر و مادرت بدهی.
اگر اثر نکرد کارهای دیگری هم میشود کرد؛ مثل اینکه با پدر مادرت صحبت کنی. اما ممکن است موجب ناراحتی شوهرت شود و زندگیت به هم بریزد که در این صورت لازم است بخاطر زندگیت کوتاه بیایی و جلوتر نروی؛ چون عدم استقلال و امنیت، هرچقدر هم که بد باشد، بدتر از خراب شدن زندگی نیست. بلکه حتی مراحل قبلی را که عرض کردم اگر دیدی دارد به زندگیت لطمه میزند متوقف کن و انجامش نده و بگذار کلید دست مادرش باشد. اما از طریق دیگر سعی کن استقلال و امنیت را به زندگیت برگردانی؛ مثل اینکه همیشه زنجیر پشت در را بنداز یا اینکه در را از داخل قفل کن و کلید را در نیاور تا در از بیرون با کلید باز نشود.
این کار را خصوصاً زمانی که شوهرت میخواهد بیاید انجام بده که نتواند از بیرون در را باز کند و وقتی گفت که چرا این کار را کردی بگو میترسم کسی کلید بیندازد و در را باز کند بیاید تو؛ یا اینکه وقتی میخواهید بخوابید عمداً پاشو برو در را از پشت قفل کن و در حین رفتن بگو بروم در را قفل کنم که نکند کسی وارد شود.
اگر این کارها را به صورت مکرر انجام بدهی ممکن است موجب شود شوهرت در تصمیمش تجدید نظر کند و کلید را از مادرش بگیرد.
موفق باشید
نظرات
باسلام.بنظرم این کار اشتباهه که اگر گفت حق نداری کلید را به پدر و مادرت بدهی شما بحث را ادامه بدی. اصلا مقابله به مثل کاملا اشتباهه اما قفل کردن در باعث میشه ایشان به عدم احساس امنیت شما پی ببره.
مسئله ی دیگه مگه شما تا حالا توی این یک سال دیدی که مادرشوهرت وارد خونه ی شما بشه و یا از کلید استفاده کنه که احساس عدم امنیت میکنی؟!
شاید این جزء رسوم خانواده باشه که کلید را به مادرش داده تا اگر خدای نکرده مشکلی در خانه پیش آمد و شما نبودید دسترسی به داخل خانه داشته باشند....خانواده ما هم اینگونه است گاها پیش می آید پدرزن یا پدرشوهر فرقی نمیکنه یا خواهر یا برادر بزرگتر بالاخره یه بزرگتر مورد اطمینان کلید خانه را دارد بخصوص در خانواده هایی که زیاد به سفر میروند
رسوم؟؟؟
معذرت میخوام ولی احمقانست که این موضوعات رو رسوم بدونیم ...شاید یکی تو رودروایسی اینکارو انجام بده و یه مدتیو سر این قضیه اذیت بشه...یکم روی اشتباهات وقت گذاشته بشه بد نیست...
چه آدمای مسخره ای پیدا میشه
حالم به هم خورد
خب دیگه چرا ازدواج کرده اگه میخواسته اینجوری باشه
سلام من هم همین مشکل را داشتم
ولی یکبار بکه کلید را در منزل جا گذاشتم و کلید نداشتم رفتم وکلید را گرفتم ودیگه هم بشون ندادم.
مغزی قفل رو عوض کن
مغزی قفل رو عوض کن