چکیده: مروزه فرهنگی در حال شکلگیری است که بیشباهت به عقاید فرقه منحرف مرجئه نیست. فرهنگی که میکوشد تا معصیت و نافرمانی خدای متعال را یک امر عادی جلوه داده و قبح آن را بشکند. شاید زیاد شنیده باشید که میگویند، نماز نخوندن که مهم نیست، دلت باید پاک باشه
زمان امام صادق (علیه السلام) دوران ظهور و بروز فرقههای مختلفی است که هر یک از آنها به نحوی ایمان و اعتقادات مردم مسلمان را نشانه گرفته بودند. یکی از فعالیتهای مهم امام صادق (علیه السلام) مبارزه با این گروههای انحرافی و دور نگهداشتن شیعیان از اعتقادات منحرف آنها بوده است.
یکی از این فرقهها گروهی است بنام «مرجئه»، فرقه مرجئه پس از شهادت امیر مؤ منان (علیه السلام) پدید آمد. این گروه در ابتدابا انگیزه ای سیاسی به وجود آمد و امویان در پدید آوردن آن نقش مؤثری داشتند.
آنها ایمان را تنها اعتقاد قلبی میدانستند و معتقد بودند باوجود ایمان، هیچ گناهی به انسان زیـان نمیرساند. کسی که در دل مؤ من به خدا باشد هر گناهی که انجام دهد اگرچه کشتن امام باشد به ایمان او هیچ ضربهای نخواهد زد و چـون از دنیا برود اهل بهشت خواهد بود؛ امام صادق آنها را لعنت کرده و علت آن را مؤمن دانستن کشندگان ائمه (علیهم السلام) بیان میفرماید«لَعَنَ اللَّهُ الْقَدَرِیَّةَ[1]، لَعَنَ اللَّهُ الْخَوَارِجَ، لَعَنَ اللَّهُ کافی الْمُرْجِئَةَ، لَعَنَ اللَّهُ الْمُرْجِئَةَ». قَالَ: قُلْتُ: لَعَنْتَ هؤُلَاءِ مَرَّةً مَرَّةً، وَ لَعَنْتَ هؤُلَاءِ مَرَّتَیْنِ؟ قَالَ: إِنَّ هؤُلَاءِ یَقُولُونَ: إِنَّ قَتَلَتَنَا مُؤْمِنُونَ، فَدِمَاؤُنَا مُتَلَطِّخَة [2] خداوند، قدریّه را لعنت کند، خداوند خوارج را لعنت کند، خداوند مرجئه را لعنت کند، خدا مرجئه را لعنت کند، روای پرسید: قدریه و خوارج را هرکدام یک بار لعنت کردید و لی مرجئه را دو بار، فرمود: بـه خـاطـر ایـنـکه اینان میپندارند کشندگان ما مؤمن هستند. بدین جهت لباسهای آنان تا روز قیامت آغشته به خون ماست.»
امامان(علیهم السّلام) در تعلیمات خود، همواره به راین نکته تأکید داشتند که ایمان و اعتقاد قلبی همراه بـا عـمـل اسـت و مـؤ مـن واقـعـی کـسـی اسـت کـه گـفـتـار و کردارش تأیید کننده ایمان او بـاشـد. از پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) سـؤال شـد حـقـیـقـت ایـمـان چـیـسـت؟ فـرمـود: «الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَان [3] ایـمـان عـبـارت است از اعتقادی قلبی، اقرار زبانی و عمل به اعضا و جوارح»
ظاهر عقیده مرجئه نشان میدهد که ربطی به سیاست ندارد، ولی با کمی تأمل، آشکار میشود که این تفکر به معنای تسلیم و سکوت در مقابل همه حکام ظاهر الصلاح و فاسد الباطن است که فسادشان از اعمالشان پیداست.
چنین باور سیاسی به سود امویان بود. شاید مبالغه نباشد که این فرقه در ایجاد انفعال سیاسی و انزوای مردم و ستم پذیری مسلمانان قرون اولیه هجری، تأثیری بیش از عقاید فرقههای دیگر داشت.
امروزه فرهنگی در حال شکلگیری است که بیشباهت به عقاید فرقه منحرف مرجئه نیست. فرهنگی که میکوشد تا معصیت و نافرمانی خدای متعال را یک امر عادی جلوه داده و قبح آن را بشکند. شاید زیاد شنیده باشید که میگویند، نماز نخوندن که مهم نیست، دلت باید پاک باشه، بیحجابی که گناه نیست، دلت باید پاک باشه و از اینگونه بهانههای واهی که خصوصاً در میان نسل جوان در حال گسترش است.
طبیعت انسان بر راحتطلبی استوار است و هر عقیدهای که راحتطلبی انسان را تأمین کند و بار مسئولیت را از دوش او بردارد، موردپسند او واقع میشود. اینگونه عقاید که همانند عقاید مرجئه درباره ارتکاب کبایر و سلب مسئولیت از معصیتکاران است، توجه و تمایل افراد راحتطلب و عیاش را به خود جلب میکند و موردپسند آنها واقع میشود و لذا اینگونه عقاید در میان افراد بیمبالات رواج بیشتری مییابد.
قرآن کریم اینگونه عقاید را نمیپذیرد و آنها را باطل میداند. در بیش از ۴۰ آیه از قرآن خداوند ایمان را در کنار عمل صالح آورده و سعادت دنیا و آخرت افراد را مشروط کرده به اینکه در کنار ایمان، عمل صالح نیز وجود داشته باشد.«إِنَّ اللَّـهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تحتها الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فیها حَرِیرٌ[حج/۲۳] خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند در باغهایی که از زیر [درختان] آن نهرها روان است درمیآورد: در آنجا با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته میشوند، و لباسشان در آنجا از پرنیان است.»
بنابراین برحسب آنچه از آیات شریفه و روایت استفاده میشود، برای رسیدن به سعادت ابدی، دو شرط لازم است یکی ایمان به خدای یگانه و دیگری تصمیم بر عمل به دستورهای خدای متعال که لازمه ایمان است.
پینوشت
1.مقصود از قدریه گروهی است که کارهای اختیاری انسان (به ویژه گناهان او) را از قلمرو مشیت و قدرالهی خارج نموده و میگویند: همه چیز به قضاء و قدرالهی صورت میگیرد مگر گناهان انسان. هدف آنان از طرح این نظریه دفاع از عدلالهی و منزه دانستن ساحت خداوند از ظلم و کارهای ناروا بود؛ زیرا بر این باور بودند که هر گاه کارهای انسان متعلق اراده و قدر خدا باشد، اولا: انسان مجبور بوده و تکلیف انسان بدون اختیار، عادلانه نیست و ثانیا: انسان مرتکب کارهای ناروا میشود و اگر کارهای او متعلق قدرالهی باشد، لازمه آن انتساب قبایح به خداست.
2. ثقة الاسلام کلینی، الکافی، دارالحدیث، ج ۴، ص ۱۸۷
3. ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۲۶