آیا می‌توان فرد بی‌حجاب را بی‌عفت و بی‌حیا دانست؟

09:48 - 1394/06/07

چکیده: آیا این سخن که برخی می‌گویند: «هیچ منافاتی بین بی‌حجابی و عفیف بودن وجود ندارد زیرا بسیاری از بانوان در کشورهای غربی بی‌حجاب هستند، ولی کاملاً با عفت می‌باشند» صحیح است؟ آیا می‌توان فرد بی‌حجاب را بی‌عفت و بی‌حیا دانست؟

حجاب

همیشه در کنار حجاب، سخن از عفاف به میان می‌آید و گاهی این سؤال پیش می‌آید که رابطه عفاف و حجاب چگونه رابطه‌ای است؟ آیا به معنای رابطه مستقیم این دو ارزش با یکدیگر است؟ آیا می‌توان فرد بی‌حجاب را بی‌عفت و بی‌حیا دانست؟ و آیا این سخن که برخی می‌گویند: «هیچ منافاتی بین بی‌حجابی و عفیف بودن وجود ندارد؛ زیرا بسیاری از بانوان در کشورهای غربی بی‌حجاب هستند، ولی کاملاً با عفت می‌باشند» صحیح است؟

در پاسخ دادن به این سوال، ابتدا لازم است مفهوم دو مقوله توضیح داده شود:
«عفاف» واژه‌ای عربی، به معنای پرهیزگاری، پاک‌دامنی، خودداری از کار زشت است.[1] عفت، حالت و صفتی نفسانی است که در عمل نمود پیدا می‌کند و مانع تسلّط شهوت بر انسان می‌گردد[2] و بدین معناست که انسان عملی را که مخالف با موازین شرعی و حدود الهی است انجام ندهد. و در این زمینه می‌توان گفت که عفت یک صفت انسانی است که هم در زن و هم در مرد باید وجود داشته باشد. عفت تنها مختص به پوشش نیست و عفت از جمله مواردی است که در زبان، چشم و گوش و مال و...  نیز کاربرد دارد.

«حجاب» نیز واژه ای عربی و به معنای منع است و اگر به معنای پوشش گرفته می‌شود بدین خاطر است که پوشش، مانع دیدن اندام زن می‌شود. بر این اساس، زن محجوب به زنی گفته می‌شود که دارای پوشش باشد.[3]

عفاف و حجاب گر چه دو مقوله جدا از یک‌دیگر و با بحث‌های متفاوت هستد؛ ولی آن‌چه که مسلم است این است که هر دو واجب شرعی‌اند و عقل و فطرت بشریت نیز از آن دو پشتیبانی می‌کند. و اصلا صحیح نیست که يکی را تقويت و ديگری را رها کنيم.
ممکن است برخی افراد حجاب و پوشش ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش به طور کامل ایجاد نکرده باشند. از سوی دیگر ممکن است افرادی بدون رعایت حجاب ظاهری ادعای عفیف بودن نمایند. حال، گرچه بین عفاف و حجاب از حیث مفهوم و معنا تفاوت وجود دارد، اما رابطه‌‌ی محکم و عمیقی میان آن دو برقرار است. در هم تنيدگی اين دو آن‌قدر زياد است كه بدون يكديگر معنای خود را از دست می‌دهند، در حقيقت می‌توان گفت، حجاب بدون عفت صدفی است بدون مرواريد.
عفت، امری درونی و باطنی است که برای نمود پیدا کردن آن نیاز به عمل است و پوشش یکی از مواردی است که می‌تواند نشان دهنده‌ی وجود عفت باشد. تصحیح عفت، خود به خود موجب رعایت حجاب نیز خواهد شد و قطعاً کسی که حیا و عفت داشته باشد، حجاب مناسب نیز خواهد داشت؛ زیرا حجاب یکی از تجلی‌های حیا و عفت است.

از سویی دیگر ممکن است فردی حجاب داشته باشد، اما حیا و عفت نداشته باشد که قطعاً می‌توان گفت حجاب این فرد برگرفته از اندیشه وی و به خاطر عفاف و حیا نیست؛ بلکه عواملی مانند اجبار، تقلید از خانواده یا نداشتن شرایط مناسب برای بی‌حجابی، باعث شده این فرد حجاب داشته باشد. حجاب مى‏‌تواند ریایى، تحمیلى، ظاهرى یا غیر اختیارى باشد؛ ولى عفت، یک خصلت و ارزش اختیارىست. و کسی که اختیاراً عفت پیشه کند حجابش را نیز رعایت می‌کند.
بدون شک کسانی که تنها حجاب ظاهری داشته، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش نهادینه نکرده‌اند، این حجاب‌شان، تنها پوسته‌ و ظاهری است.

بنابراین، همان‎گونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه‌ی مراتب عفاف نیست، عفافِ بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست؛ چون نمی‎توان زن یا مردی که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می‎شود را عفیف دانست؛ چرا که پوشش ظاهری یکی از علامت‎ها و نشانه‎های عفاف است.
البته پوشش تنها یکی از موارد نشان دهنده‌ی عفت است و چنان‌که گفته شد داشتن پوشش لزوما به معنای داشتن عفاف نیست. و همین، نشان دهنده آن است که عفاف و حجاب به یک معنا نیستند.

بین مقدار حجاب [و پوشش ظاهری] و عفت [و بازداری باطنیِ] انسان، رابطه‌ی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد؛ بدین ترتیب که هر چه عفاف درونی و باطنی انسان بیشتر باشد، رعایت حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر خواهد بود؛ و هر چه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، دست‌یابی انسان به مراتب بالاتر عفاف را در پی خواهد داشت.
بعضی نیز رابطه‌ی عفاف و حجاب را از نوع رابطه‌ی ریشه و میوه دانسته‌اند؛ با این تعبیر که حجاب، میوه‌ی عفاف، و عفاف، ریشه‌ی حجاب است. حجاب يک بنا و يک شکل است در حالی که عفاف يک مبنا و زيربنا است.

برخی نیز ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلب‌ها کار دارد»، خود را سرگرم می‌کنند؛ چنین انسان‎هایی باید در قاموس اندیشه‌ی خود این نکته‌ی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک را می‌پروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوه‌ی ناپاکِ بی‌حجابی نخواهد شد.

البته لزوما پوشش مناسب نداشتن، به معنای بی‌عفتی مطلق نیست، بلکه او به میزان حجابش، از عفاف بهره‌ای دارد و ممکن است بی‌حجابی وی از جهالت سرچشمه بگیرد نه از بی‌عفتی او. اما آن‌چه که مسلم است این است که نمی‌شود چنین کسی را در قله عفت دانست؛ چرا که عفت، امری باطنی است که تفکر و اندیشه را می‌سازد و نمودِ آن در عمل، خودنگه‌داری است. زیرا حجاب و عفاف هر دو به معنی مانع و بازدارنده هستند، ولی حجاب مانع و بازدارنده ظاهری است و عفاف مانع و بازدارنده باطن است. و به فرموده شهید مطهری(رحمه‌الله‌علیه): «کسی که زیبایی اندیشه دارد، زیبایی ظاهر خود را به نمایش نمی‌گذارد».

بنابراین، حجاب نماد و تندیسی از عفاف، و بازتاب بیرونی عفاف است. کسی که عفیف باشد، نه تنها پوشش او، بلکه رفتار و گفتار او نیز عفیفانه است؛ چرا که عفاف درونی شخص عفیف، در رفتارهای ظاهری او در زندگی و معاشرت اجتماعی وی نمایان می‌شود. عفاف را زبانی باید که آن حجاب است. حجاب، زبانی است که می‌گوید صاحب من، عفیف و پاک‌دامن است.
رابطه عفاف و حجاب آن‌چنان است که در عرف جوامع اسلامی، بين عفاف و حجاب، رابطه اين همانی می‌بينند و به انسان عفيف، محجوب و به فرد محجوب، عفيف و صاحب فضيلت اخلاقی گفته می‌شود.

زنان در قبال رعايت حجاب علاوه بر اعلام عفت خود، عفت جامعه را نيز تضمين می‌نمايند. بنابراين رعايت حجاب بهترين راه اعلام عفت است و ثمره آن امنيت جنسی می‌باشد، همان امنيتی كه امروزه حلقه مفقوده‌ای در جوامع غربی است.

_____________________________
پی نوشت:
[1]. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، چاپ هجدهم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1362./ و قرشي، علي اكبر؛ قاموس قرآن، دار الكتب الاسلامية، تهران، ج5، ص18
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 573، واژۀ «العِفَّة»، دارالقلم، دار الشامیة، دمشق، بیروت، ۱۴۱۲ق.
[3]. تفسیر نمونه، ج 17، ص 402؛ مطهری، مرتضی، مسئله ی حجاب، ص 78.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 0 =
*****