چکیده: با آنکه حکومت مأمون تمامی تدابیر لازم را برای محدودیت امام در طول سفر اتخاذ کرده و حتی مسیر آن حضرت را مشخص کرده بود، امام در هر فرصتی با دوستان و ارادتمندان خویش تماس می گرفت و با گفتار و رفتار خویش، امامت خویش را تداوم رسالت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) قلمداد و مشروعیت خلافت را از دیگران سلب می کرد.
علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) هشتمین امام شیعبان است؛ کنیه آن حضرت «ابوالحسن» و مشهورترین لقبش «رضا» است. مدت امامت ایشان بیست سال طول کشید، حضرت در شهر مدینه به دنیا آمد و در طوس به شهادت رسید. مأمون عباسی حضرت را به اجبار به خراسان آورد و به زور ایشان را ولیعهد خویش کرد. امام رضا(علیهالسلام) تا سال ۲۰۱ در مدینه بود و در رمضان آن سال وارد مرو شد.[1]
آنچه از گزارشهای تاریخی به دست میآید، این است که مأمون، امام رضا(علیهالسلام) را از مدینه به خراسان آورد و فرستاده وی جهت آوردن حضرت به خراسان «رجاء بن ابی ضحاک» خویشاوند «فضل به سهل» بود. آن بزرگوار را از راه بصره آوردند تا به مرو رسید.[2] مسیری که مأمون برای سفر امام رضا(علیهالسلام) به مرو انتخاب کرد یک مسیر مشخصی بود که حضرت از مراکز شیعه نشین عبور نکند، زیرا از نفوذ معنوی اهلبیت میترسیدند. مأمون دستور داد که حضرت را از طریق کوفه که شهری شیعه نشین بود، آورده نشود و از طریق بصره و خوزستان و فارس به خراسان آورده شود.
در زمان امام رضا(علیهالسلام) قدرت عباسیان رو به ضعف و انحطاط رفته بود. بنابراین مأمون پس از رسیدن به خلافت دریافته بود که برای تحکیم حکومت خود، باید اقداماتی را انجام دهد؛ مانند فرو نشاندن شورشهای علویان، از بین بردن احترامی که علویان در میان مردم از آن برخوردار بودند، تقویت حس اطمینان مردم نسبت به شخص مأمون و... . یکی از این اقدامات از میان بردن نفوذ معنوی امام رضا(علیهالسلام) در میان مسلمانان بود. مأمون از شخصیت گرانقدر و با نفوذ امامرضا(علیهالسلام) بسیار بیم داشت، لذا بر آن شد تا برای همیشه خود را از این خطر در امان بدارد. به همین جهت برای آنکه امام و فعالیتهای امامرضا(علیهالسلام) را بیشتر و دقیقتر زیر نظر داشته باشد، بر آن شد تا ایشان را به مرو دعوت کند. البته این دعوت، صرفا گام اول اقدامات مأمون و دستگاه حکومتی او نسبت به امام(علیهالسلام) بود و با آمدن ایشان به مرو، دسیسههای دیگری برپا شد که بزرگترین آن ماجرای پیشنهاد خلافت و سپس پیشنهاد ولایتعهدی به حضرت بود.
رسوایی اقدامات مأمون توسط امام رضا(علیهالسلام) از مدینه تا خراسان:
با آنکه حکومت مأمون تمامی تدابیر لازم را برای محدودیت امام در طول سفر اتخاذ کرده و حتی مسیر آن حضرت را مشخص کرده بود، امام در هر فرصتی با دوستان و ارادتمندان خویش تماس میگرفت و با گفتار و رفتار خویش، امامت خویش را تداوم رسالت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) قلمداد کرده و مشروعیت خلافت را از دیگران سلب میکرد.
1. از جمله این اقدامات این بود که، حضرت پیش از ترک مدینه خویشان خود را جمع کرد و دستور داد برای وی مجلس سوگواری تشکیل داده و گریه کنند. در پایان مبلغی پول در میان آنان تقسیم کرد و فرمود: «من هرگز از این سفر بازنخواهم گشت».[3]
2. امام در پیشگویی خود نیز بار دیگر مأمون را رسوا ساخت. از «مخول سجستانی» گزارش شده است: حضرت رضا(علیهالسلام) برای وداع با جدّ خویش، رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) وارد مسجد شد... من نزد او رفتم و پس از سلام به او تبریک گفتم. امام فرمود: «منرا زیارت کن، زیرا من از جوار جدم بیرون میروم و در غربت میمیرم و در کنار هارون دفن خواهم شد».[4]
3. بر خلاف آنچه که مأمون برای جلوگیری از نفوذ معنوی امام(علیهالسلام) در میان مردم بر نامهریزی کرده بود، امام با پاسخگویی به سؤالهای مردم و بروز کرامات، با آنان ارتباط برقرار کردند، به طوریکه گزارشهای رسیده از سنت عملی و عبادی ایشان در این سفر، از نفوذ بیسابقه امام(علیهالسلام) خبر میدهند.[5]
4. رسوایی دیگر بنیعباس در ارتباط جریان گفتوگوی امام رضا(علیهالسلام) با مردم نیشابور است. صدها هزار تن از دوستداران علم و حدیث و محبین اهل بیت(علیهمالسلام) در مسیر حرکت امام(علیهالسلام) اجتماع کرده و از آن حضرت تقاضای رهنمود کردند. امام(علیهالسلام) در این اجتماع کثیر، اساسیترین مسأله اعتقادی یعنی توحید را مطرح کرد و چنگ زدن به ریسمان «لا اله الا الله» را تنها راه ایمنی از عذاب الهی دانست. امام در نقل حدیث شیوه خاصی به کار برد؛ اسامی پدران بزرگوارش را تا رسول خدا(صلیاللهعلیهواله) به عنوان سلسله اسناد روایت ذکر کرد. از آن حضرت هم پیشتر رفت و سلسله سند را به خداوند منتهی ساخت.
......................................................................
جهت مطالعه تیشتر به کتب زیر مراجعه فرمایید:
1. سیره علمی و عملی امام رضا علیهالسلام/ عباسعلی زارعی سبزواری؛
2. قبله هفتم؛ پرسش های شما،پاسخ های امام رضا علیهالسلام/ طاهر خوش.
پینوشت
[1]. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)، ص423.
[2]. یعقوبی، ترجمه فارسی، ج۲، ص۴۶۵.
[3]. دلائل الامامه، ص 176.
[4]. بحارالانوار، ج 49، ص 117.
[5]. تدبری در سیره تاریخی اهلبیت(ع)، محمد حسن الهی زاده، ص 113.
نظرات
شما خواستد محترمانه خطابش کنید اما «جناب» نیست این مأمون ملعون مأبون. خدایا عذاب خودش و بابای کافرش رو زیاد کن.
با سلام به شما دوست عزیز و تشکر از اعلام نظر حضرتعالی
از علامت تعجب در آخر عنوان این فهمیده میشود که قصد ما کنایه بوده و خواستیم او را تحقیر کنیم، نه اینکه به او احترامی گذاشته باشیم