چکیده:با پیمان شکنی یهودیان بنی قریظه در غزوه خندق، و نقض پیمان نامه صلح با رسول خدا، لشکر اسلام پس از شکست مشرکین به قلعه بنی قریظه حمله کرد...
هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به مدینه هجرت فرمودند، دو اقدام اساسی جهت برقرای آرامش و امنیت را به اجرا گذاشتند. اقدام اول انعقاد قراردادهای صلح بین طوایف مختلف مدینه بود. اقدام دوم ایجاد پیمان برادری بین مسلمین مدینه بود. یکی از طوایفی که با رسول خدا قرارداد صلح امضاء کرده بود، طایفهی یهودی بنی قریظه بود.
پس از جنگهای بدر و احد، ابوسفیان جهت انتقام جویی از مسلمانان، به همراه لشکری به سمت مدینه حرکت کرد. در مشورتی که رسول خدا از اصحاب گرفتند، سلمان فارسی پیشنهاد حفر خندق در اطراف مدینه را دادند که با موافقت رسول خدا مواجه شد. [1]
مشرکین میدانستند نبرد آسانی را پیش رو نداشتند؛ پس باید برای هر شرایطی نقشهای طرح میکردند. از همین رو حُیَی بن أخطب پیش از سپاه مشرکین، خود را به سرعت به قلعهی بنی قریظه رساند و با کعب بن اسد که معاهدهی صلح با رسول خدا را امضاء کرده بود به مذاکره نشست. در این دیدار او پیشنهاد شکستن پیماننامه و جنگ علیه مسلمانان را به کعب داد. کعب ابتداء حُیی را به خانه راه نداد تا نقض پیمان نامه نکرده باشد. اما حیی با اصرار خود را وارد خانه ی کعب کرد. کعب در ابتداء با گفتن این جملات که تا کنون از محمد (صلی الله علیه وآله) با وفاتر ندیدهام و این که او ما را به پذیرش دین خود مجبور نکرد و اموال ما را غصب نکرد، مخالفت خود را با پیشنهاد حیی ابراز کرد. [2] با اصرارهای فراوان حیی، کعب پیشنهاد او را پذیرفت و معاهدهی صلح را پاره کرد. خبر به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) رسید. ایشان عدهای را جهت بررسی این خبر به قلعهی بنی قریظه فرستادند و با برخورد بیادبانهی طایفهی بنیقریظه و اعلام اینکه صلحنامه را پاره کردهاند، خبر تأیید شد. [3]
رسیدن این خبر به گوش مسلمانان بسیار آنها را به وحشت انداخت. ترس آنها از بنی قریظه بیشتر از ترس از مشرکین بود. زیرا در هنگامهی جنگ با مشرکین، بنی قریظه به سبب موقعیت جغرافیاییشان به راحتی توان شبیخون زدن به مسلمانان را داشتند. [4]
با ضربهی سنگین علی بن ابی طالب (علیهما السلام) به پیکرهی مشرکین و شکست عمروبن عبدود، جلوهی پیروزی حق علیه باطل نمایان شد. بلافاصله پس از شکست مشرکین و پراکنده شدن آنها، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دستور عزیمت سپاه اسلام را به سمت قلعهی بنی قریظه صادر نمودند. لشکر اسلام، قلعهی بنی قریظه را بین 15 تا 25 روز (به اختلاف نقل تواریخ) محاصره کرد و هیچ شرایطی را از سوی بنی قریظه جهت تسلیم و رفع حصر نمیپذیرفت. حتی آنان پیشنهاد دادند که اموال و داراییهای خود را تسلیم نموده و مدینه را ترک کنند، اما رسول خدا نپذیرفتند و هر پیشنهادی جز گردن نهادن به حکم رسول خدا را رد کردند.[5]
بالاخره بنی قریظه تسلیم شد. قرار بر این شد که کسی را به حکمیت منصوب کنند و هر چه او حکم کرد اجرا کنند. رسول خدا پیشنهاد بنی قریظه را مبنی بر حکمیت سعد بن معاذ رئیس قبیله بنی عبد اشهل پذیرفتند و قرار شد هر چه سعد حکم کند اجرا شود. [6] علت پیشنهاد دادن سعد از سوی یهود بنی قریظه این بود که وی از اشراف اوس بود و قبل از اسلام از هم پیمانان آنها بوده. سعد برای حکم خود با توجه به صلح بنی قریظه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و با استناد به تورات حکم به کشته شدن هر کسی که علیه رسول خدا اجتماع کرده صادر کرد. مردان بالغی که علیه مسلمانان اقدام کرده بودند کشته شدند و اموال آنها بین مسلمانان تقسیم شد. [7]
این حکم برای مسلمانان مورد پسندتر بود. زیرا از تجربهی اخراج بنی قینقاع و بنی نضیر به دلیل تجهیز شدن آنها پس از جنگ علیه مسلمانان راضی نبودند.
حکمی که سعد بن معاذ با استناد به آن در تورات حکم به قتل یهودیان کرد این بود: «اگر پروردگارت، آن را به تو واگذار کرد، همه مردان را از دم شمشیر بگذران، اما زنان و کودکان و حیوانات و هر آنچه در شهر است، همه غنیمت میباشد، پس همه را به عنوان غنیمت بردارید و غنیمتی که پروردگار نصیب کرده بخورید». [8]
___________________
پینوشت:
[1]. المغازی، ص333.
[2]. دلائل النبوة، ج3، ص401.
[3]. المغازی، ج2، ص458-459.
[4]. همان، ص462.
[5]. همان، ص501.
[6]. الصحیح من سیرة النبی، ج12، ص90.
[7]. همان، ص88.
[8]. کتاب مقدس، سفر تثنیه ، باب 20، فقره ۱۴-۱۳.