چکیده: این بار شوری دیگر در سر مسلمانان انقلابی افتاده بود؛ شوری از جنس تشکیل حکومتی اسلامی. بیدلیل نیز نبود که رژیم پهلوی دشمنیهای خود را با انقلابیون آشکار کند و از زندان، تبعید، اعدام، تیر و گلوله نهایت استفاده را ببرد.
نیمه خرداد ۱۳۴۲ با شروع نهضت انقلاب اسلامی ایران و مبارزات علیه رژیم شاهنشاهی، چهره اسلام سیاسی و استکبار گریز بار دیگر نمایان شد و با تمام قوا به جنگ با ابرقدرتها شتافت. هرچند که حکم میرزای شیرازی و همراهی مردم در قرارداد رژی و قضیه توتون و تنباکو سیلی محکمی بر استعمار و استعمارگران داشت؛ ولی این بار شوری دیگر در سر مسلمانان انقلابی افتاده بود؛ شوری از جنس تشکیل حکومتی اسلامی. بیدلیل نیز نبود که رژیم پهلوی دشمنیهای خود را با انقلابیون آشکار کند و از زندان، تبعید، اعدام، تیر و گلوله نهایت استفاده را ببرد. هراندازه که به حضور انقلابی مردم افزوده میشد؛ سرکوبها نیز شدت میگرفت. اوج سرکوبها را باید از دیماه ۱۳۵۶ تا خرداد ۱۳۵۷ دانست. این سرکوبها و رعب آفرینیها یک آرامش نسبی در تیرماه را سبب شد. حتی برخی تحلیل گران داخلی و خارجی بر این عقیده بودند که شاه توانسته ابتکار عمل را در دست بگیرد و بر اوضاع مسلط شود. آنها بر این موضوع اصرار داشتند که دیگر خطری رژیم را تهدید نمیکند. حتی محمدرضا پهلوی در یک مصاحبه اذعان داشت: «هیچ قدرتی توان کنار نهادن مرا نخواهد داشت. چه ۷۰۰ هزار تن نیروی از من پشتیبانی میکنند، همه کارگران و اکثریت مردم پشت سرم هستند و من قدرتمندم.»[۱]
شهریور ۵۷ که مصادف با رمضان المبارک شده بود، فرارسید. رمضان و پیوند دوباره مردم با مساجد و روحانیت سبب آن شد که با روشنگریهای صورت گرفته مردم شبها تظاهراتهای مسالمتآمیز داشتند. حلقه اصلی تظاهرات مردمی میدان ژاله آن روزگار و حسینیه حضرت آیتالله یحیی نوری ره بود. ایشان که مباحث شبهای ماه مبارک را به موضوع حکومت اسلامی اختصاص داده بود؛ با استقبال چشمگیر جمعیت روبرو گردید. این جمعیت و تظاهراتهای پسازآن برای ساواک ناخوشایند بود و برای مقابله با آن دست به اقداماتی میزدند. مثلاً با حمله به جلسه آیتالله نوری و پاره کردن پرچمها قصد ناامن کردن مجلس و جلوگیری از شکل گرفتن دوباره مراسم را داشتند؛ که نه تنها عملی نشد بلکه با استقبال عمومی بیشتری نیز ادامه یافت. یکی از شاهدان عینی درباره آن روزها و اقدامات رژیم اینگونه گفته است: «مردان وزنان، در میدان ژاله تا انتهای خیابان ژاله جمع شده بودند و آقای علامه نوری سخنرانی میکردند. بعد از گذشت چند شب، گاردیها از قبل در میدان ژاله خاکاره و بنزین ریخته بودند تا بدینوسیله مانع هرگونه تظاهراتی شوند، بعد از اتمام سخنرانی، در حدود ساعت دوازده ونیم و به هنگام بلند شدن مردم، یکدفعه کبریت کشیدند و خیابان آتش گرفت. در آن شب بهطرف مردم تیراندازی شد و مردم در کوچههای اطراف پراکنده شدند.»[۲]
هر چه به این اقدامات افزوده میشد جمعیت نیز با تعداد بیشتری به صحنه میآمد. جمعیت تا جایی افزوده شد که تنها هفتصد نفر مسئولیت انتظامات مجلس را بر عهده داشتند که با بازوبندهایی معلوم گردیده بودند. بههرحال ماه مبارک رمضان رو به اتمام بود. علامه نوری در خطبههای نماز عید فطر پرده از خیانتهای رژیم برداشته بودند عموم مردم را برای شرکت در تظاهراتی عظیم در روز ۱۶ شهریور دعوت کرد. این دعوت عمومی در نماز عید شرق تهران توسط شهید باهنر نیز اعلام گردید. برنامه تظاهرات از قیطریه به سمت میدان آزادی بود. جمعیت بینظیر بود. شعارهایی چون "مرگ بر این سلطنت پهلوی "، "ما پیرو قرآنیم، ما شاه نمیخواهیم "، سکوت هر مسلمان، خیانت است به قرآن " بر زبانها جاری بود. این تظاهرات درنهایت به صدور قطعنامه منجر گردید.[۳] ازآنجاکه حضرت آیت الله نوری چند دهه در صبحهای جمعه برنامه تفسیر قرآن داشتند؛ پس از پایان تظاهرات پنجشنبه مردم یکدیگر را به شرکت در برنامه فردا دعوت میکردند. آنها اینگونه فکر کرده بودند که بازهم راهپیمایی در کار است. درحالیکه دعوت برای جلسه تفسیر بود. [۴]
رژیم از طریق اخبار ساعت شش صبح حکومتنظامی جمعه ۱۷ شهریور را اعلام کرد و تجمع بیش از دو نفر را هم ممنوع نمود؛ ازآنجاکه ایرانی تهدید پذیر نیست مردم آنچه در سر داشتند را عملی ساختند و با شرکت در مراسم آن روز انقلاب را وارد مرحلهای دیگر نمودند. مردم که به محل تجمع نزدیک میشدند با تانکها و زرهپوشهای نظامی روبرو گردیدند. حدود ساعت ۹ صبح از زمین و هوا به قتلعام مردم شروع شد و وحشیگری نیروهای نظامی رژیم ساعتها ادامه داشت. در اطراف میدان پیکر شهیدان و مجروحانی بود که درصحنه نابرابر همچنان باقیمانده و خونهایی که هر گوشهای از میدان را گلگون کرده بود.
حضرت امام خمینی ره بلافاصله پس از باخبر شدن از فاجعه ۱۷ شهریور پیامی ارسال کردند و ضمن بیان غیرقانونی بودن دولت موسوم به آشتی ملی؛ وعده پیروزی حتمی انقلاب اسلامی را اینگونه بیان داشتند: «چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم میخورد. آری اینچنین است راه امیر مؤمنان علی و سرور شهیدان امام حسین. ای کاش «خمینی» در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته میشد. ملت ایران! مطمئن باشید که دیر و یا زود پیروزی از آن شماست. شاه با حکومت آشتی ملی میخواهد روحانیت شریف ایران و سیاسیون محترم را در کشتار خود سهیم گرداند ولی فریب او خیلی زود برملا گردید. انَّ کَیْدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفاً.»[۵]
-------------------
پینوشت
[۱] - تاریخ سیاسی بیست و پنچ سال ایران؛ از کودتا تا انقلاب، غلامرضا نجاتی، تهران، نشر رسا، ۱۳۷۳، جلد ۴، صفحه ۷۴
[۲] - تاریخ شفاهی قیام ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، محمد طحان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۶، صفحه ۳۹
[۳] - روزشمار انقلاب اسلامی، تهران، دفتر هنر و ادبیات انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸، جلد ۵، صفحه ۵۷
[۴] - خاطرات علامه یحیی نوری از قیام ۱۷ شهریور
[۵] - صحیفه امام، ج ۳، ص، ۴۵۹-۴۶۱ (۱۳۵۷/۶/۱۸)