چکیده: این حج، آخرین حجى بود كه پیامبر به جاى آورد. از این رو آن را "حجةالوداع" نام نهادند. بدیهى است كه پیامبر بخواهد در این حج همه چیزهایى را كه به مصالح مسلمانان و امور سیاسى و دینى آنان مربوط مىشد، بیان كند.
ده سال از هجرت پيامبر بزرگ اسلام(صلیاللهعلیهوآله) مىگذرد. در اين مدت تقريبا تعاليم اسلام گسترش يافته بود، اقوام و طوايف بسيارى در سايه دستورات سعادت بخش پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) به آيين مقدس اسلام گرويده بودند. دژهاى مستحكم خيبر با دلاوری شیرمرد جنگنده اسلام گشوده شده بود و سرداران مسلمان فاتح خیبر هر روز براى گشودن دروازههاى امپراطوریهاى ايران و روم آمادگى بيشترى پيدا میكردند.
امامباقر(علیهالسلام) فرمود: «جبرئيل بر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) نازل شد و به او گفت: اى محمد(صلیاللهعلیهوآله) خداوند متعال سلام میرساند و میفرمايد: «من هيچ يك از پيامبران و رسولان خود را قبض روح نكردم، مگر بعد از اكمال دين آنها و تأكيد بر حجتم. حال دو فريضه از دين تو باقى مانده كه لازم است آنها را به قوم خود ابلاغ كنى؛ یکی فريضه حج و دیگری فريضه ولايت و خلافت بعد از خودت. به درستى كه من هيچگاه زمين را از حجت خويش خالى نگذارده و خالى نخواهم گذاشت». حال خداوند متعال به تو امر میفرمايد كه فريضه حج را به قوم خود ابلاغ كنى و حج به جا آورى و اعلام كنی تا هر كسى كه استطاعت دارد، همراه تو حج به جا آورد و احكام حج را همانند احكام نماز و زكات و روزه به آنها آموزش دهی و آنان را به امور حج واقف گردانى».[۱]
پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) در سال دهم هجرت از سوی خداوند متعال مأمور شد که در مناسک حج شرکت کند و انحرافاتی را که در این تکلیف باشکوه عبادی سیاسی اجتماعی اسلام در طول تاریخ پیش آمده بود، به مردم گوشزد کند. به دنبال این مأموریت الهی، در ماه ذی القعده سال دهم دستور داد که در شهر مدینه و میان قبایل اعلان کنند که وی عازم خانه خداست.
زمانی رسید که مدينه، به فراق يار مبتلا گشته و تمامی انوار مقدسه، رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) را همراهی میکنند. در آخرين سفر حج، که «حجة الوداع» نام گرفت، پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) برای سفر حج، اعلان رسمی نمودند. و اعلام شده که این سفر، آخرین حج رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) میباشد و به دستور آن حضرت، منادیانی به اطراف مدینه رفتهاند تا همگان بدانند و پیامبر رحمت را همراهی کنند.
پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله) از آغاز ذی القعده سال دهم قمری به تمام مناطق مسلماننشين و طوائف و قبایل مسلمان عربستان خبر داد كه وی در اين ماه به مكه معظمه خواهد رفت و مراسم عمره و حج را به جا خواهد آورد و هر كسی مايل است، وی را همراهی كند زاد و توشه خويش برگيرد و به سوی مكه معظمه حركت نمايد.
تنها يار جدا مانده از کاروان، اميرالمومنين (عليهالسلام) است. فرستادهای ويژه، حامل پيام رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) روانه سرزمين يمن میشود تا حضرت علی(عليهالسلام) را که برای تعليم دين راهی آن ديار شده، به مکه فرا بخواند.
امیرالمومنین(عليهالسلام) به محض دريافت نامه پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) كه به همراه ياران خويش به سوی مكه عازم شده بود، يكی از يارانش را جانشين خويش در سپاه تحت فرمانش گذاشت و زودتر از آنان، به سوی مكه حركت كرد. بدين جهت، چند روز زودتر از يارانش به پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) ملحق شد. حضرت در نزديكیهای شهر مكه معظمه به پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) و ساير مسلمانان رسيد و پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) با ديدن وی بسيار خرسند و خوشحال شد.[2]
و اینک کاروان بزرگ حج، به قافله سالاری برترین مخلوق آفرینش، به سوی مهبط وحی، در حرکت است. اهل بیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) صدیقه کبری و حسنین(علیهمالسلام) همراه این کاروان هستند. قافله عظیم حج، از مدینه خارج میشود و جمعیتی بالغ بر 70 هزار نفر پیاده و سواره، در 7 کیلومتری مدینه و 486 کیلومتری مکه، در محلی به نام «ذوالحلیفه» یا «آباد علی» مکانی که امروز «مسجد شجره» نامیده میشود، متوقف شده به دستور پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) احرام بسته و به سوی حرم امن الهی راهی شدند تا آداب حج را بیاموزند.
آری، مكه حق داشت! درد فراق، آرام و قرارش را ربوده بود و اكنون نسیم دیدار، بیقراریش را صد چندان كرده بود. سالها بود در این ایام، هر روز چشم به بیابان میدوخت و در حسرت دیدار حجت خدا آه میكشید. اما آن روز یعنی چهارم ذیالحجه طور دیگری بود، تا اینکه با ورود پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) مکه حال و هوای دیگری پیدا کرد. مناسک حج به پایان رسید و مردم همراه با پیامبر خود(صلیاللهعلیهوآله) اعمال عبادی حج را به جا آوردند و معنویت عجیبی تمام مکه را فرا گرفته بود.
حج به پایان رسید و حال نوبت به بازگشت به مدینه است. چه بسا برخى از یاران خاص آن حضرت آثار نگرانى و اضطراب را هر لحظه در چهره وى مشاهده مىنمودند. گویا پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) مىخواست رازى را آشكار كند كه از آن مىترسید، یا در انتظار فرصتى مناسب براى مطرح كردن آن بود.
این حج، آخرین حجى بود كه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به جا میآورد. از این رو آن را «حجةالوداع» نامیدند. بدیهى است كه پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) بخواهد در این حج همه چیزهایى را كه به مصالح مسلمانان و امور سیاسى و دینى آنان مربوط مىشد، بیان كند.
در این میان مهمترین مسأله، حكومت اسلامى بود. چون اگر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از دنیا برود، اعراب كه هنوز اسلام در ژرفاى دل آنها ریشه نداونیده، دچار تشتت و اختلاف خواهند شد و دوباره به جنگ و ستیز بر خواهند خواست و در نتیجه دین فداى اختلافات خواهد شد.
پيامبر اكرم(صلیاللهعلیهوآله) در بازگشت از همين سفر معنوی، در مكانی به نام «غديرخم» حضرت علیبن ابیطالب(علیهالسلام) را به عنوان جانشين خويش معرفی كرد. و همه مردم نیز با امیرالمومنین(علیهالسلام) بیعت کردند. و او را به عنوان جانشین پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) قبول کردند.
----------------------------------------------------------
پی نوشت
[۱]. طبرسى، الاحتجاج، ج 1، ص 68
[2]. كشف اليقين علامه حلی، ص 238؛ تاريخ الطبري، ج 2، ص 401؛ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص