چرا مامون دختر خود را به ازدواج امام جواد در آورد؟

09:32 - 1394/06/23

چکیده: او سیاست کنترل امام کاظم(علیه‌السلام) توسط پدرش «هارون الرشید» را به خاطر داشت و با الهام از این سیاست، همین رفتار را با امام جواد(علیه‌السلام) در پیش گرفت، ولی با ظاهری آراسته و فریب‌کارانه، به گونه‌ای که می‌کوشید نه تنها در ظاهر امر مسأله زندان و مانند آن در کار نباشد، بلکه با برخورد دوستانه، چنین تبلیغ شود که او علاقه و محبت ویژه‌ای نسبت به حضرت نیز دارد.

امام جواد(علیه‌السلام)

هنگامی که مأمون بعد از شهادت امام رضا(علیه‌السلام) در سال 204 به بغداد بازگشت، از ناحیه حضرت خیالش آسوده شد، ولی این را می‌دانست که شیعیان پس از شهادت امام رضا(علیه‌السلام) فرزندش را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت خطر هم‌چنان باقی است. او سیاست کنترل امام کاظم(علیه‌السلام) توسط پدرش «هارون الرشید» را به خاطر داشت و با الهام از این سیاست، همین رفتار را با امام جواد(علیه‌السلام) در پیش گرفت، ولی با ظاهری آراسته و فریب‌کارانه، به گونه‌ای که می‌کوشید نه تنها در ظاهر امر مسأله زندان و مانند آن در کار نباشد، بلکه با برخورد دوستانه، چنین تبلیغ شود که او علاقه و محبت ویژه‌ای نسبت به حضرت نیز دارد.
مأمون برای انجام این هدف، دختر خود را به عقد وی درآورد و او را داماد خود کرد. از همین ره‌گذر بود که مأمون به راحتی می‌توانست از طرفی امام را در کنترل خود داشته باشد و از طرف دیگر آمد و شد شیعیان و تماس‌های شیعیان با آن حضرت زیر نظر بگیرد.
به همین خاطر مأمون پس از ورود به بغداد در سال204 بلافاصله امام جواد(علیه‌السلام) را از مدینه به بغداد فراخواند. افزون بر این، مأمون متهم بود که امام رضا(علیه‌السلام) را به شهادت رسانده است. اکنون می‌بایست با فرزند وی به گونه‌ای رفتار کند که از آن اتهام نیز مبرّی شود.

از کتب تاریخ می‌توان فهمید زمانی که مأمون تصمیم گرفت ام فضل را به ازدواج امام جواد(علیه‌السلام) در آورد، عباسیان برآشفتند؛ زیرا ترس آن را داشتند که پس از مأمون، خلافت به خاندان علوی برگردد، چنان‌که درباره امام رضا(علیه‌السلام) هم به سختی دچار همین نگرانی شده بودند. ولی مخالفت خود را به گونه‌ای دیگر ابراز کردند و گفتند: دختر خود را به ازدواج کودکی درمی‌آوری که تفقه در دین خدا ندارد، حلال را از حرام تشخیص نمی‌دهد و واجب را از مستحب تشخیص نمی‌دهد».
مأمون در مقابل این برخورد، مجلسی برپا کرد و امام جواد(علیه‌السلام) را به مناظره علمی با «یحیی بن اکثم» بزرگ‌ترین دانشمند و فقیه سنی آن عصر، فراخواند تا بدین وسیله مخالفان و اعتراض کنندگان عباسی را به اشتباه خود آگاه کند؛ این در حالی بود که در آن هنگام هنوز به آن حضرت «صبی» یعنی نوجوان اطلاق می‌شده است.[1] در این مناظره حضرت توانست به راحتی بر او غلبه کند و هم پاسخ سوال او را بدهد و هم سوالی از او بپرسد که او از پاسخ دادن به آن عاحز بماند. تفصیل این مناظره را می‌توانید در این پست مطالعه کنید.

خلفای عباسی بعد از مامون نیز همین رویه را در پیش گرفتند و امامان بعدی در فشار و اختناق و کنترل شدید زندگی کردند، به همین خاطر از دوره امام جواد تا امام حسن عسكرى(علیهماالسلام) به دلیل فشارهاى سیاسى و كنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بود و از این‏ نظر تعداد راویان و پرورش یافتگان مكتب آنان نسبت ‏به زمان حضرت صادق(علیه‌السلام) كاهش بسیار چشم‌گیرى را نشان مى‏‌دهد.
بنابراین اگر مى‏‌خوانیم كه تعداد راویان و اصحاب حضرت جواد(علیه‌السلام) قریب صد و ده نفر بوده‌‏اند[2] و جمعا 250 حدیث از آن حضرت نقل شده[3] نباید تعجب كنیم، زیرا از یك سو، آن حضرت شدیدا تحت مراقبت و كنترل سیاسى بود و از طرف دیگر، زود به شهادت رسید و به اتفاق نظر دانشمندان بیش از بیست و پنج‏ سال عمر نكرد.
در عین حال، باید توجه داشت كه در میان همین تعداد محدود اصحاب و راویان آن حضرت، چهره‏‌هاى درخشان و شخصیت‌هاى برجسته‏‌اى مانند «على بن مهزیار» ، «احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى» ، «زكریا بن آدم» ، «محمد بن اسماعیل بن بزیع» ، «حسین بن سعید اهوازى» ، «احمد بن محمد بن خالد برقى» و ... بودند كه هر كدام در صحنه علمى و فقهى وزنه خاصى به شمار مى‏‌رفتند، و برخى داراى تالیفات متعددی بودند.

از طرف دیگر، روایان احادیث امام جواد(علیه‌السلام) تنها در محدثان شیعه خلاصه نمى‏‌شوند، بلكه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقى از اسلام را از آن حضرت نقل كرده‌‏اند. به عنوان نمونه «خطیب بغدادى‏» احادیثى با سند خود از آن حضرت نقل كرده است.[4] هم‌چنین حافظ «عبد العزیز بن اخضر جنابذى‏» در كتاب «معالم العترة الطاهرة‏»[5] و مؤلفانى نیز مانند «ابو بكر احمد بن ثابت» ، «ابواسحاق ثعلبى» و «محمد بن مندة بن مهربذ» در كتب تاریخ و تفسیر خویش روایاتى از آن حضرت نقل كرده‌‏اند.[6]

در نتیجه: هدف مامون عباسی از این‌که دختر خود «ام فضل» را به ازداواج با امام جواد(علیه‌السلام) در آورد، این بود که حضرت را مانند پدر بزرگوارش امام رضا(علیه‌السلام) کنترل کند و رفت و آمدها و اخبار درون خانه امام(علیه‌السلام) را به راحتی در اختیار داشته باشد و از تحرک‌های خانه‌ی حضرت و شیعیان خاص ایشان، آگاهی پیدا کند و از این طریق حکومت خود را تداوم بخشد؛ که این شیوه مورد قبول خلفای بعدی نیز قرار گرفت و آنان نیز ائمه بعدی، یعنی خود امام جواد، امام هادی و امام حسن عسگری(علیهم‌السلام) را نزد خود برده و به این طریق کنترل می‌کردند. اما این امامان بزرگوار نیز با تدبیری عالمانه و مدبرانه و با استفاده از علم امامت و تشکیل شبکه وکالت جامعه شیعه را حفظ کردند.

 

--------------------------------------------------
پی‌نوشت:
[1]. الارشاد، ص 320-319.
[2]. شیخ طوسى، رجال، الطبعة الاولى، نجف، منشورات المكتبة الحیدریة، 1381 ه. ق، ص 397-409.
[3]. آقاى عطاردى در مسند الامام الجواد با احصائى كه كرده مجموع احادیث منقول از پیشواى نهم را در زمینه‏هاى مختلف فقهى، عقیدتى، اخلاقى، و... ، تعداد مذكور در فوق ضبط كرده است.
[4]. تاریخ بغداد، بیروت، دارالكتاب العربی، ج3، صص54 و55.
[5]. امین، سید محسن، اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1403 ه. ق، ج2، ص 35.
[6]. ابن شهرآشوب، قم، المطبعة العلمیة، ج 4، ص384.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 8 =
*****