آیا با فقر وجودی و کمبود های خودمون می تونیم خدا رو اثبات کنیم؟

07:50 - 1391/11/10
آدم خودش رو درک می کنه می فهمه واقعا هستش؛ همچنین وقتی به دور و بر خود نگاه میکنه چیزهایی رو مشاهده می کنه که یقین داره هستن، پس اصل اول اینکه واقیتی هست، وجودی هست،
برهان صدیقین

آدم خودش رو درک می کنه می فهمه واقعا هستش؛ همچنین وقتی به دور و بر خود نگاه میکنه چیزهایی رو مشاهده می کنه که یقین داره هستن، پس اصل اول اینکه واقیتی هست، وجودی هست، در این مطلب اصلا شک نداریم. با توجه به این مقدمه می گیم: پس واقعیت و وجود در خارج قطعیه و شکی توش نداریم؛ حال سوال اینه که یا این واقعیت و هستی پیرامون خودمون غنی و بی نیاز از غیره، یا نه محتاجه و به غیر نیازمنده، یعنی کسی باید باشه که اولا: اونو به وجود آورده باشه، ثانیا: الان هم مواظبش باشه و حوائجشو برطرف کنه. اگه اولی باشه که همون واجب الوجوده و ما اسمشو «خدا» می ذاریم. و اگه نه بی نیاز نیست و فقر وجودی داره به این معنا که اولا: کسی دیگه باید به اون وجود بده. ثانیا: تو کاراش هم سر تا پا نیاز و فقره و  به کمک غیر نیاز داره؛ خوب در این صورت باید یه موجود غنی و بی نیازی باشه که اونو بوجود آورده باشه و حوائجشو برطرف کنه؛ و اگه همه موجودات فقیر باشن پس کی بهشون وجود داده؟ وجودشون و رفع نیازاشون رو از کی گرفتن؟ اینا که در ذاتشون فقیر بودن، محتاج غیر بودن، چیزی نداشتن، عقل می گه باید یه موجود غنی و بی نیازی بالا سرشون باشه که نیازهاشون رو برطرف کنه.

اما وقتی به اطرف پیرامون خودمون نگاه می کنیم می بینیم تمام موجودات انصافا فقیرن و سر تا پا نقص اند و نیاز، از انسان گرفته تا بقیه موجودات؛ هزار و یک نقص و نیاز دارن، مطمئنا یکی باید باشه که غنی بالذاته، بی نیار از غیره، به اصطلاح عامیانه «دستش توی جیب خودشه» تا بتونه خلق کنه، بتونه نیاز ها و حوائجشونو  برطرف کنه؛ اون وجود خداوند متعاله که غنی بالذاته و بی نیاز از غیر.

 

توضیح بیشتر و بیان علمی مطلب:
برهان صدیقین به برهانی گفته می شود که برای اثبات خداوند متعال از هیچ مقدمه و به اصطلاح از هیچ «حد وسطی» استفاده نکند و از خود وجود، به واجب متعال استدلال شود. یعنی مثل برهانهای قبلی نباشد که در آنها مثلا از حرکت، حدوث، امکان ماهوی، بطان دور و تسلسل و... برای اثبات خداوند متعال استفاده کردیم1. 
تقریر برهان توسط علامه طباطبایی:
ایشان در کتاب «نهایة الحکمه» می نویسند: «أن حقیقة الوجود إما واجبة و إما تستلزمها، فإذن الواجب بالذات موجود و هو المطلوب»(2) به این معنا که وجود و آن حقیقت بیرونی یا واجب و غنی بالذات است و بی نیاز از غیر، که وجود و هستی ذاتی او است؛ یا نه فقیر است و در وجود و کمالات خود به وجود دیگری نیار دارد، و آن موجود دیگر باید غنی بالذات باشد تا بتواند به این موجود فقیر افاضه کند. این در حالیست که با مشاهده خارج در می یابیم در این عالم فقر و احتیاج و وابستگی حاکم است؛ پس موجود بالاتری که غنی بالذات است وجود دارد که عین هستی است و وجود برای او ضروری است  و هرگز از او جدا نمی شود و بی نیاز از غیر است، که همان وجود واجب متعال است. 
جناب ملاصدر نیز این برهان را تقریر کرده که آن تقریر را با توضیح آیت الله مصباح یزدی ذکر می کنیم:
به اعتقاد آیت الله مصباح یزدی متین ترین تقریر برای برهان صدیقین، همان تقریر خود ملاصدرا است كه بیان آن از سه مقدمه تشکیل می شود:
1. وجود امری اصیل و در مقابل آن، ماهیت امری اعتباری است .

2. وجود دارای مراتب مختلف است و بین مراتب آن رابطه علت و معلولی برقرار است؛ به گونه ای که وجود معلول، استقلالی از وجود علت هستی بخش خود ندارد و کاملا وابسته به علت خود است.

3. ملاک نیازمندی معلول به علت، همان وابستگی وتعلقِ وجودِ معلول به علت است. به عبارت دیگر، ضعف مرتبه وجودی معلول از مرتبه وجودی علت است و از طرفی هم، تا زمانی كه کمترین ضعفی در موجودی وجود داشته باشد، ضرورتاً معلول و نیازمند به موجود عالی تری خواهد بود و هیچ گونه استقلالی ازآن موجود عالی نخواهد داشت.

با توجه به این مقدمات می توان برهان ملاصدرا را این گونه بیان کرد که همه مراتب وجود، به استثناء عالی ترین مرتبه آن که دارای کمال نامتناهی و بی نیازی و استقلال مطلق می باشد، عین ربط و وابستگی است و اگر آن مرتبه اعلی تحقق نمی یافت، سایرمراتب هم تحقق پیدا نمی کردند زیرا لازمه فرضِ تحققِ سایر مراتب، بدون تحقق عالی ترین مرتبه وجود، این است که مراتب مزبور مستقل و بی نیاز از آن باشند در حالی که حیثیت وجودی آنها عین ربط، فقر، نیازمندی و وابستگی است.
ویژگی اصلی برهان ملاصدرا این است که برخلاف برهان ابن سینا در این برهان نیازی به باطل کردن دور و تسلسل نیست و از سوی دیگر به کمک این برهان نه تنها وحدت، بلکه سایر صفات کمالیه خدای متعال نیز ثابت می شود.

البته در این تقریر ما نیازمند دانستن چند امر هسنیم 1-اصالت وجود 2- وحدت وجود 3-تشکیک در وجود؛ که این موارد در علم فلسفه بحث و اثبات می شود.

 

1-تبیین براهین اثبات خدا؛ آیت الله جوادی آملی؛ اتشارات اسرا، قم؛ چاپ سوم؛ 1378ش؛ ص211.

2-نهایة الحکمة؛ علامه طباطبایی؛ مرکز اصدارات موسسه امام خمینی(ره)، قم؛ چاپ اول، 1385ش؛ ص287.

3-مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه ، ج 2، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی(شرکت چاپ ونشربین الملل) ، 1378ش؛ ج2 ص370.

 

 

 

نظرات

تصویر R.z
نویسنده R.z در

خیلی متشکرم از شما وسایته خوبتون من قشنگ همه ی این چیزارو به خوبی خوندم وخیلی عالی قانع شدم فقط می خواستم بدونم حکمی تو قرآنی جایی هست که بگه اگه ما شک کنیم در وجود خدا گناه کرده باشیم چون من جاهایه دیگه خوندم گفته بودن عادیه تو سن نوجوانی از این شک و تردیدها به صورت قوی تو ذهن ظاهر شه چون من۱۶سالمه بعد یه مشکلی که دارم خودمو قشنگ قانع می کنم بعد دوباره این فکرا میاد تو ذهنم دوباره باید قانع شم دو سه روزم بیشتر نیست درگیرم می خواستم بدونم راهی هست ذهنمو آروم کنم آخه دسته خودمم نیست دوستم ندارم بیاد تو ذهنم ولی استدلال های خیلی مسخره این میاد تو ذهنم که می دونم چرته اما باز منو درگیر می کنه مثلا مثل اینکه همین نظم رو ماده ها به وجود آورده باشند خودمم می دونم خیلی چرته ولی مشکلم همینه که این فکرایه چرا ذهنمو درگیر می کنه این مشکلم از وقتی که یه کلیپ کوتاه راجب نظریه ی بیگ بنگ دیدم واسم پیش اومد لطفاً اگه می تونین یه راه حل موثر بهم معرفی کنید خیلی ممنون میشم

تصویر محمد فرضی پوریان

با سلام خدمت شما.

ببین این شک و تردید کاملا طبیعیه نگران نباشد معمولا تو این سن این سوالات ایجاد میشه برای خود ما هم به وجود اومده، لذا نگران نباشید، تو این سن و چند سال بعد این سوالات ایجاد میشه، لذا باید با مطالعه و عبادت خودتون رو از این شک ها برهانید.

مطالعه‌ی تنها هم کافی نیست، شما باید نماز هم بخونید و خدا رو عبادت کنید تا کم کم مزه عبادت رو بچشید و با خدا مانوس بشد.

پس دو راه برای رهایی وجود دارد:
1. مطالعه بیشتر و دقیق تر.
2. عبادت خدا و نماز و ارتباط بیشتر با خدا

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 0 =
*****