چکیده: آیه اخوّت، از زیباترین آیاتی است که به شهادت مفسران و دانشمندان فریقین، اشاره های جالبی به مبانی همدلی و هم زبانی دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه اُخُوّت و سه مبنای هم دلی و هم زبانی
خداوند سبحان میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ [حجرات/10] در حقیقت مومنان با هم برادرند، پس میان برادرنتان سازش دهید و از خدا پروا بدارید.»
قرآن در این حصر با «اِنّما» تاکید می کندکه مومنان برادر یکدیگر هستند و هیچ حیثیتی جز برادری با هم ندارند و مکلفند که مثل برادر با هم رفتار کنند.[1]
با دقت در این کریمه، به سه اصل زیر توجه کنید:
الف) اصل اُخُوّت «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»:
ممکن است مومنان گاه در اثر سوء تفاهمات و یا منافع مادی و برخی اغراض سیاسی دچار بی تفاوتی و احیانا دشمنی شوند. اما قرآن با جمله خبری یادآور می شود که آنان برادر هستند و روشن است منظور از این برادری، که برادری نژادی نیست، بلکه برادری دینی و ایمانی است که تکلیف می آورد. بنابراین آیه مزبور امر می کند که مومنان با هم برادری و محبت کنند و اگر از هم دورشده خودرا بهم نزدیک سازند و اختلاف و نزاع پیشه نکنند واگر چنین اتفاقی افتاد، کسانی راه صلح و سازش پیشه کنند و از خدا پروا دارند.
اين آيه، رابطهى مؤمنان با يكديگر را همچون رابطهى دو برادر دانسته كه در اين تعبير نكاتى نهفته است، از جمله: دوستى دو برادر، عميق و پايدار است. دوستى دو برادر، متقابل است، نه يك سويه. دوستى دو برادر، بر اساس فطرت و طبيعت است، نه جاذبههاى مادى و دنيوى. دو برادر در برابر بيگانه، يگانهاند وبازوى يكديگر. اصل و ريشه دو برادر يكى است. توجّه به برادرى مايهى گذشت و چشمپوشى است. در شادى او شاد و در غم او غمگين است.[2]
طرح برادرى واخوّت وبكارگيرى اين واژه، از ابتكارات اسلام است. در صدر اسلام پيامبر (صلى الله عليه و آله) به همراه هفتصد و چهل نفر در منطقهى «نخيله» حضور داشتند كه جبرئيل نازل شد و فرمود: خداوند ميان فرشتگان عقد برادرى بسته است، حضرت نيز ميان اصحابش عقد اخوّت بست و هر كس با كسى برادر مىشد. مثلًا: ابوبكر با عمر، عثمان با عبدالرّحمن، سلمان با ابوذر، طلحه با زبير، مصعب با ابوايّوب انصارى، حمزه با زيدبن حارثه، ابودرداء با بلال، جعفر طيّار با معاذبن جبل، مقداد با عمّار، عايشه با حفصه، امّسلمه با صفيّه و شخص پيامبر صلى الله عليه و آله با على (عليه السلام) عقد اخوّت بستند.[3] در جنگ احد، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) دستور داد دو نفر از شهدا، به نامهاى عبداللَّهبن عمر و عمربن جموح را كه ميانشان برادرى برقرار شده بود، در يك قبر دفن كنند.[4]
برادرى نسبى، روزى گسسته خواهد شد، «فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ [مومنون/101]» ولى برادرى دينى حتّى در قيامت پايدار است. «إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ [حجر/ 47]» دوستى و برادرى بايد تنها براى خدا باشد. اگر كسى با ديگرى بخاطر دنيا دوست شود، به آنچه انتظار دارد نمىرسد و در قيامت نيز دشمن يكديگر مىشوند.[5] قرآن مىفرمايد: در قيامت، دوستان با هم دشمن مىگردند جز متّقين. «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ [زخرف/ 67]»
آنچه مهمتر از گرفتن برادر است، حفظ برادرى است. در روايات از كسانى كه برادران دينى خود را رها مىكنند به شدّت انتقاد شده و سفارش شده است كه اگر برادران از تو فاصله گرفتند، تو با آنان رفت و آمد داشته باش. «صل من قطعك»[6] امام صادق (عليه السلام) فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، مانند يك جسد كه اگر بخشى از آن بيمار گردد، همهى بدن ناراحت است.[7]
ب)اصل تکلیف اصلاح ذات البین «فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ»:
در قرآن، واژههاى صلح «وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ [نساء/ 128]» ، اصلاح «وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ [انفال/ 1]» ، تأليف قلوب «فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ [آل عمران/ 103]» و سِلم «ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً [بقره/ 208]» نشاندهندهى توجّه اسلام به صلح و صفا و زندگى مسالمتآميز و شيرين است. بیشتر این عبارات با فعل امر آمده و جمع را مخاطب خود قرار داده است. یعنی همه را اعم از ملت و دولت شامل شده و حتی کسانی را که سِمت و موقعیت اجتماعی خاصی را هم ندارند مدّنظر دارد.
اصلاح و اصلاح طلبی از زیباترین شعائر قرآنی است که متاسفانه امروزه دچار مصادره به مطلوب عده ای قرار گرفته است. قرآن معتقد است که باید بین مردم رابطه برادرانه برقرار شود که لازمه اش این است که اولا موانع این فریضه از سوی دولت و ملت برداشته شود ، و سپس در مسیر برادری که همان هم دلی و هم زبانی است به اصلاح جامعه پرداخت.
با دقت در آیات الهی استفاده میشود که از نعمتهاى الهى كه خداوند در قرآن مطرح كرده است، الفت ميان دلهاى مسلمانان است. چنانكه خداوند خطاب به مسلمانان مىفرمايد: «كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ [آل عمران/ 103] به ياد آوريد كه شما قبل از اسلام با يكديگر دشمن بوديد، پس خداوند ميان دلهاى شما الفت برقرار كرد». چنانكه ميان قبيلهى اوس و خزرج يكصد و بيست سال درگيرى و فتنه بود و اسلام ميان آنان صلح برقرار كرد. اصلاح و آشتى دادن، سبب دريافت بخشودگى و رحمت از جانب خداوند شمرده شده است. «إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً [نساء/ 129]» و هر كس واسطهگرى خوبى ميان مسلمانان انجام دهد، پاداشِ در شأن دريافت خواهد كرد. «مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْها [نساء/ 85]»
اسلام براى اصلاح ميان مردم، احكام ويژهاى قرار داده است، از جمله:
1-دروغ كه از گناهان كبيره است، اگر براى آشتى واصلاح گفته شود، جرم و گناهى ندارد. «لا كذب على المصلح»[8]
2-نجوا و درگوشى سخن گفتن كه از اعمال شيطان و مورد نهى است[مجادله/1] ، اگر براى اصلاح و آشتى دادن باشد، منعى ندارد. «لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ[نساء/ 114]»
3-با اينكه عمل به سوگند، واجب و شكستن آن حرام است، امّا اگر كسى سوگند ياد كند كه دست به اصلاح و آشتى دادن ميان دو نفر نزند، اسلام شكستن اين سوگند را مجاز مىداند. «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ ... تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ [بقره/ 224]»
4-با اينكه عمل به وصيّت، واجب و ترك آن حرام است، امّا اگر عمل به وصيّت، ميان افرادى فتنه و كدورت مىآورد، اسلام اجازه مىدهد كه وصيّت ترك شود تا ميان مردم صلح و صفا حاكم باشد. «فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ [بقره/ 182]»
ج) اصل رعایت تقوا، مقدمه جلب رحمت الهی «وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» :
جامعه بی تقوا از دریافت رحمت های الهی محروم است. اگر حدود الهی رعایت نشود و جامعه به سمت رحمت واسعه الهی حرکت نکند، حقوق مردم نیز نادیده گرفته خواهد شد و همدلی و همزبانی مطلوب محقق نمیشود.
تقوا، پرهیز و خودداری از هرگونه پلیدی و پلشتی و زشتی است. این پرهیز به سبب نوعی عامل درونی اتفاق می افتد و از یک نظراز هرگونه نظارت بیرونی و قانونی قوی تر و کاراتر می باشد؛ زیرا این وجدان شخص است که وی را از ناهنجاری ها، قانون شکنی ها، تجاوز و تعدی و مانند آن حفظ می کند. انسان متقی کسی است که نسبت به هرگونه پلیدی عقلانی و عقلایی و شرعی، واکنش منفی نشان می دهد و به خود اجازه نمی دهد تا آن را مرتکب شود. از این رو نسبت به ظلم و بی عدالتی، یا زیر پا گذاشتن و یا تهمت و افترا به دیگری خودداری می کند.
اصولا وجدان شخص به عنوان یک ناظر درونی عمل می کند و فطر ت پاک وسالم به وی اجازه نمی دهد تا به سوی گناه، و یا خلافی حرکت کند. انسان سالم نسبت به زشتی ها و بدکاری ها واکنش منفی نشان می دهد و آن را همانند بوی بدی می داند که بینی خود را می گیرد تا آن را استشمام نکند.
بر این اساس می توان گفت که تقوا و پرهیزگاری، بنیاد هنجارها و رفتارهای درست و سالم اجتماعی است. جامعه ای اگر بخواهد از افراد سالم برخوردار باشد باید درحوزه تقوا، سرمایه گذاری کند؛ زیرا تقوا، بنیاد اخلاق، هنجارها، رفتارهای سالم و اجتماعی و عامل نظارتی درونی و قوی برای اجرای قانون هاست. بنابر این اگر جامعه ای بخواهد در مسیر درست قرار گیرد و شهروندان آن قانون را درهمه حال به دور از هرگونه هزینه اضافی اجرایی کنند، می بایست به آنها بها دهد.
تقوا، به دولت امکان می دهد شهروندانی داشته باشد که قانون را به سبب نظارت وجدان و فشار درونی اجرا می کنند و هرگز به خود اجازه نمی دهند تا برخلاف قانون رفتار نمایند این مساله موجب می شود تا دولت هزینه ای کم تر برای نظارت و اجرای قانون توسط شهروندان بپردازد. براین اساس تقوا به عنوان اساس هنجارهای قانونی و اجتماعی مورد تاکید قرارمی گیرد.
[1] - امام خمینی، تفسیر ، ج۵،ص ۱۹۹
[2] - قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج9، ص180
[3] - مجلسی، بحار، ج 38، ص 335.
[4] - شرح ابن الحديد، ج 14، ص 214؛ بحار، ج 20، ص 121.
[5] - مجلسی، بحار، ج 74، ص 167
[6] - مجلسی، بحار، ج 78، ص 71.
[7] - کلینی، كافى، ج 2، ص 133.
[8] - مجلسی، بحار، ج 69، ص 242.
نظرات
خسته نباشید .