چکیده: من و همسرم خیلی به هم علاقه داریم، ولی متاسفانه اختلاف من و خانواده او و نفرت من از آنها باعث شده گاهی بی جهت به شوهرم سرکوفت بزنم. تقریبا با خانواده همسرم قطع ارتباط کردهام، لطفا راهنماییم کنید که چه کار کنم که این اختلاف به روابطم با همسرم آسیب نزند؟
هنگامی که یک فرد جدید مانند عروس یا داماد به کانون خانواده اضافه میشود، عکس العمل خانوادهها در پذیرش وقبول فرد جدید متفاوت است. عدهای در قبول و پذیرش یک فرد جدید، از انعطاف مناسبی برخوردارند و عدهای دیگر انعطاف کمتری از خود نشان داده و در قبول و پذیرش فرد جدید، از خود مقاومت نشان میدهند و این مقاومتها نیز به صور مختلف مانند؛ بیاحترامی، پرخاشگری، کم توجهای، قهر کردن، روابط سرد و بی روح، خودش را نشان میدهد. در این باره در صدد هستیم تا به سوال یکی از کاربران سایت که متاسفانه در برابر خانواده همسرشان دچار مشکل شدهاند، پاسخ بدهیم.
سوال:
من و همسرم خیلی به هم علاقه داریم، ولی متاسفانه اختلاف من و خانواده او و نفرت من از آنها باعث شده گاهی بی جهت به شوهرم سرکوفت بزنم. تقریبا با خانواده همسرم قطع ارتباط کردهام، لطفا راهنماییم کنید که چه کار کنم که این اختلاف به روابطم با همسرم آسیب نزند؟
پاسخ:
اینکه اشاره کردید شما و همسرتان خیلی به همدیگر علاقه دارید، اسباب خرسندی است. امیدوارم این علاقه و محبت روز افزون باشد، امّا از اینکه با خانواده همسرتان اختلاف دارید و متاسفانه با واژه نفرت از آن یاد کردید، اظهارنگرانی میکنم.
ای کاش اشاره میکردید به چه دلیل با خانواده همسرتان اختلاف پیدا کردهاید؛ چون ممکن است برای حل آن به مشاوره حضوری نیاز داشته باشید، با این حال توجه شما را به چند نکته مهم جلب میکنم:
1. درباره آنچه گفتید خواهشمندم به صورت احساسی با مسأله موجود برخورد نکرده و گلهای را از این بابت به شوهر خود انتقال ندهید یا او را سرزنش نکنید.
2. مطمئن باشید احترام به پدر و مادر همسر(حتی احترام به برادر و خواهر و خویشان همسر) و تکریم شخصیت ایشان توسط عروس خانم از اصول بسیار تاثیرگذار بر زندگی مشترک و از معیارهای اصلی حسن تدبیر در حیات زوجهای جوان است.
3. عروس خانمهای فهیم از هیچ کوششی برای تکریم منزلت معنوی والدین همسر به ویژه مادرشوهر خود فرو گذار نمیکنند. آنان خوب میدانند که در برابر هر مقدار محبت خالصانه و احترام و تکریم در خوری که به ایشان تقدیم میکنند، جاودانهترین دوستیها و محبتها را در دل همسر خویش بارور میسازند.
4. با هر راهکار ممکن نگذارید آتش آن اختلافات به حریم صمیمی رابطه شما و همسرتان نزدیک شود. از مهمترین اهداف زندگی مشترک، رسیدن به آرامش و بهره مندی از بیشترین لذت است و اصولا از زن و مرد انتظار میرود که به یکدیگر آرامش ببخشند.
5. اصل مهم مثبت اندیشی را فراموش نکنید. به جای تصور و یادآوری خاطرات تلخ گذشته یا برخی از رفتارهای نادرست آنها، پیوسته به ویژگیهای مثبت و خوب آنها بیندیشید.
6. با همکاری شوهرتان، راهحلهای مختلف و امکان پذیر را برای ارتباط شایسته دو خانواده بررسی کنید. هردو در پی آن باشید که برای بهبود موقعیت، تمام ایدهها و راهحلها را مطرح کنید و درباره هیچ کدام ارزیابی و قضاوت انجام ندهید. پس از مطرح شدن همه نظرات و ایدهها، بهترین را انتخاب کنید.
7. شایسته است خود را با شرایط موجود به گونهای مناسب و فعال وفق داده و هماهنگ سازید که با ابتکار، خلاقیت و بهرهمند شدن از توانمندیهای خود مقداری از وضعیت موجود فاصله گرفته و به وضعیت مطلوب موردنظرتان نزدیک شوید.
جهت مطالعه بیشتر:
- کتاب "ارتباط با خانواده همسر"، اثر محسن ایمانی، انتشارات پیام رسان، این کتاب در فروشگاه اینترنتی نیز قابل دسترسی است
نظرات
غربی ها اینگونه اند بالعکس شرقیها
منم مثل شمام با یه شدت کم تر و مقایسه با جاری هام.عزیزم دیر یا زود نتیجه ی کارشون رو میبینن و خدا جای حقع همیشه
این پست در کانال مشاوره منتشر گردید.
https://telegram.me/my_Psychology
سلام
از مطلب مفید و پرمحتوایتان تشکر می کنم بهمین دلیل آن را در کلوب نسل جوان قرار دادم
http://www.cloob.com/javanclub
سلام
من با خانواده زنم بسیار مشکل دارم به طوری که هیچ نقطه مشترکی با پدر و برادر های خانمم ندارم.آنها بسیار خود رای و من آدم اهل گفتگو و مشورت هستم.اصلا تشکر در مرامشان نیست اما من اهل تشکر و احترامم. اصلا از من راجب هیچ برنامه ای نظر نمیخواهند.از تفریح و بیرون رفتن با آنها لذت نمیبرم چون عین حکومت نظامی هست نه گفتگویی، نه خنده ای و نه هیچی.. کلا صم و بکم. وقتی باهاشونم انگار تو سلول انفرادی هستم چون هیچ عکس العملی ازشون دریافت نمیکنم در قبال رفتارم.همسرم هم این مشکلات رو تایید میکنه اما چون خودش تو این سیستم سنتی و عجیب بزرگ شده براش عادی شده و چون خانوادش مرد سالار هستند اصلا نمیتونه بعنوان همسر من و دختر خانواده خودش پدر و خانوادش متقاعد به تغییر کنه.مشکل بزرگتر اینجاست که خانواده من در استان دیگر هستند و ارتباط ما با خانواده من سالی یک یا دو بار است. خانواده من عاری از نقص نیستند اما بسیار انعطاف پذیرتر هستند.تا به حال که یکسال از ازدواج ما منو خانمم میگذره بیش از 90 درصد اختلاف و دعواهامون سر خانواده ها خصوصا خانواده خانمم بوده. اگر رفت و آمد نکنم به خانواده خانمم که تو شهر کس دیگه ای نداریم و همسرمم دلخور میشه. لطفا راهکار به من بدید؟من و خانمم هر دو کارمند هستیم، من در تمام امور زندگی بهش کمک میکنم و هم دیگه رو دوست داریم. اما میترسم این مشکلات کار دستمون بده.