در این مختصر سعی شد هفت نور قرانی را برای سفره های آسمانی سال 91 نشر دهیم، این هفت هدیه آسمانی همه ی ما انسانهای زمینی را دعوت به تسبیح و آسمانی شدن می کند، با امید به اینکه این سال جدید سالی سرشار از عبادت وبندگی و تسبیح وحمد الهی برای تمام انسانهای روی زمین باشد.
1) سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى : [منزّه شمار نام پروردگار بلندمرتبهات را!]( سوره اعلی:1)
2)سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ :[ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، براى خدا تسبیح مى گوید و او عزیز و حكیم است!] (سوره مبارکه حشر: 1)
3)سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا كَبیراً [ اوپاك و برتر است از آنچه آنها مىگویند، بسیار برتر و منزهتر!](اسراء:43)
4)سُبْحانَ الَّذی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ : [پاك و منزّه است خدایى كه بندهاش را در یك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى- كه گرداگردش را پربركت ساختهایم- برد، تا برخى از آیات خود را به او نشان دهیم چرا كه او شنوا و بیناست]. (اسراء:1)
5)سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ [منزه است پروردگار آسمانها و زمین، پروردگار عرش، از توصیفى كه آنها مى كنند! ]( سوره مبارکه زخرف :آیه 82)
6)سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ [منزّه است خداوند از آنچه توصیف مى كنند ](صافات آیه 159)
7)سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فیها آیاتٍ بَیِّناتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ [(این) سورهاى است كه آن را فرو فرستادیم، و (عمل به آن را) واجب نمودیم، و در آن آیات روشنى نازل كردیم، شاید شما متذكّر شوید!] (سوره مبارکه نور آیه 1)
معنای تسبیح خدا
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ (1)
لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ(2)
آنچه در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى گویند و او عزیز و حكیم است. (1)
مالكیّت (و حاكمیّت) آسمانها و زمین از آن اوست زنده مى كند و مى میراند و او بر هر چیز توانا است! (2)سوره مبارکه حدید
تسبیح عقلا
عبارت است از تنزیه و تقدیس ذات پروردگار از هر گونه صفات نقص و آنچه لایق شأن خداى جل و جلاله نیست قولا و اعتقادا و لفظا و معنا توضیح بیشتر یعنی اینکه زبانا هرآنچه که شایسته نسبت دادن به پروردگار عالم نیست را از خداوند تبارک وتعالی بری و دور بدانیم ، اگر بخواهیم مثالی بزنیم نقص را می شود مثال زد ،جهل را ، جسم بودن را ، مکان داشتن را ، قدرت نداشتن ، هر آن چیزی که سزاوار نسبت دادن به خدا نباشد ، نیازمندی را خوب این در مرحله قول بود فقط به این نباید اکتفا کرد این حالت زبانی باید سرچشمه از یک اعتقاد درونی داشته باشد یعنی واقعا و قلبا انسان اعتقاد به این موضوع داشته باشد که هر گونه نقص و کاستی از پروردگار عالم دور می باشد
تسبیح غیر عقلا و جمادات
در تفسیر حقیقت این حمد و تسبیح در میان دانشمندان و فلاسفه و مفسران اختلافهای وجود دارد.
بعضى آن را حمد و تسبیح" حالى" دانستهاند،یعنی اینکه به زبان و گفتگو نیست و بعضى" قالى" به این معنا که به زبان مخصوص به خودش تسبیح الهی می کند . كه خلاصه نظرات آنها را ذکر مکنیم .
1- جمعى معتقدند كه همه ذرات موجودات این جهان اعم از آنچه ما آن را عاقل مى شماریم یا بیجان و غیر عاقل همه داراى یك نوع درك و شعورند، و در عالم خود تسبیح و حمد خدا مى گویند، هر چند ما قادر نیستیم به نحوه درك و احساس آنها پى بریم و زمزمه حمد و تسبیح آنها را بشنویم.
آیاتى مانند (وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ:") بعضى از سنگها از ترس خدا از فراز كوهها به پائین مى افتند" (سوره بقره آیه 74).
مانند فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ:
" خداوند به آسمان و زمین فرمود از روى اطاعت یا كراهت به فرمان من آئید، آنها گفتند ما از در اطاعت مى آئیم" (سوره فصلت آیه 11) ...
و مانند آن را مى توان گواه بر این عقیده گرفت.
2- بسیارى معتقدند كه این تسبیح و حمد، همان چیزى است كه ما آن را" زبانحال" مى نامیم، حقیقى است نه مجازى، ولى به زبان حال است نه قال [یعنی به صورت گفتگو ] (دقت كنید).
توضیح اینكه: بسیار مىشود به كسى كه آثار ناراحتى و درد و رنج و بى خوابى در چهره و چشم او نمایان است مى گوئیم: هر چند تو از ناراحتیت سخن نمى گویى اما چشم تو مى گوید كه دیشب به خواب نرفتى، و چهره ات گواهى مى دهد كه از درد و ناراحتى جانكاهى رنج مى برى! این" زبانحال" گاهى آن قدر قوى و نیرومند است كه" زبان قال" را تحت الشعاع خود قرار مى دهد و به تكذیب آن برمى خیزد و به گفته شاعر:
گفتم كه با مكر و فسون پنهان كنم راز درون!
پنهان نمى گردد كه خون از دیدگانم مى رود!
این همان چیزى است كه على ع در گفتار معروفش مى فرماید:
ما اضمر احد شیئا الا ظهر فى فلتات لسانه و صفحات وجهه:
" هرگز كسى رازى را در دل نهان نمى كند مگر اینكه در لابلاى سخنان ناآگاه و صفحه صورتش آشكار مى گردد" « نهج البلاغه كلمات قصار شماره 26.
».
بنا بر این باید قبول كرد كه عالم شگرف هستى با آن نظام عجیبش، با آن همه رازها و اسرار، با آن عظمت خیره كنندهاش و با آن ریزه كاریهاى حیرت زا همگى" تسبیح و حمد" خدا مى گویند.
مگر" تسبیح" جز به معنى پاك و منزه شمردن از عیوب مى باشد؟ ساختمان و نظم این عالم هستى مى گوید خالق آن از هر گونه نقص و عیبى مبرا است.
مگر" حمد" چیزى جز بیان صفات كمال مى باشد؟ نظام جهان آفرینش از صفات كمال خدا، از علم بى پایان و قدرت بى انتها و حكمت وسیع و فراگیر او سخن مى گوید.