عاشورا شکوه ایثار

14:27 - 1394/08/05

چکیده: ایثار، مقدم داشتن دیگری بر خود است، چه در مسائل مالی و چه در موضوع جان. این صفت نیک یکی از خصلت‌ های ارزشمند اخلاقی است که در قرآن کریم و روایات، مورد ستایش فراوان است و از وارستگی انسان از «خودخواهی» سرچشمه می‌گیرد

ایثار

ایثار، مقدم داشتن دیگری بر خود است، چه در مسائل مالی و چه در موضوع جان. این صفت نیک یکی از خصلت‌های ارزشمند اخلاقی است که در قرآن کریم و روایات، مورد ستایش فراوان است و از وارستگی انسان از «خودخواهی» سرچشمه می‌گیرد. قرآن از مومنانی یاد می‌کند که با آنکه خودشان نیازمندند، دیگران را بر خویشتن مقدم می‌دارند: «و یُوثِروُنَ عَلی اَنفُسِهِم وَ لَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ [حشر9] و آنان را بر خود ترجيح مى‏‌دهند، گرچه خودشان را نياز شديدى [به مال و متاع‏] باشد.»
گذشتن از خواسته‌های خود و نیز چشم پوشیدن از آن‌چه مورد علاقه انسان است، به خاطر دیگری و در راه دیگری «ایثار» است. اوج ایثار، ایثار خون و جان است. ایثارگر، کسی است که حاضر باشد هستی و جان خود را برای دین خدا فدا کند، یا در راه رضای او از تمنیّات خویش بگذرد.
در صحنه عاشورا، نخستین ایثارگر، سیدالشهدا (علیه‌ السلام) بود که حاضر شد فدای دین خدا گردد، و رضای او را بر همه چیز برگزید، و از مردم نیز خواست کسانی که حاضرند خون خود را در این راه نثار کنند، و با او همسفر کربلا شوند.[1]
اصحاب آن حضرت نیز، هر کدام ایثارگرانه جان فدای امام خویش کردند. در طول حوادث عاشورا نیز صحنه‌های زیبایی از ایثارگری دیده می‌شود.
الف: وقتی نیروهای ابن زیاد، آگاه شدند که مسلم بن عقیل در خانه‌ هانی بن عروه است، هانی را احضار کردند و از او خواستند که مسلم را تسلیم آنان کند. او می‌توانست با سپردن مسلم به دست آنان، جان خویش را نجات بخشد، اما حاضر شد در راه مسلم کشته شود ولی او را تسلیم نکند. در مقابل درخواست تهدید‌آمیز آنان گفت: «وَ اللَّهِ لَوْ لَمْ أَكُنْ إِلَّا وَاحِداً لَيْسَ‏ لِي‏ نَاصِرٌ لَمْ أَدْفَعْهُ حَتَّى أَمُوتَ دُونَهُ...»،[2]؛ «به خدا سوگند، اگر تنها و بی‌یاور هم بمانم، هرگز او را تسلیم شما نخواهم کرد، تا آنکه در راه حمایت از او بمیرم!»
ب: وقتی مسلم بن عقیل را به دارالاماره بردند، پس از گفت و گوهای تندی که ردّ و بدل شد و تصمیم به کشتن او گرفتند، مسلم گریست. یکی از حاضران گفت: کسی که در پی چنین خواست‌هایی باشد نباید گریه کند (و باید پیش‌ بینی این روزها را هم بکند) مسلم گفت: بر خودم گریه نمی‌کنم، بلکه برای حسین (علیه‌السلام ) و خانواده او می‌گریم.[3]
این نیز ایثارگری او را  نشان می‌دهد که در آستانه شهادت، اگر هم گریه می‌کند نه بر حال خویش، که بر امام حسین (علیه السلام) می‌گرید که طبق گزارش او از وضع کوفه، روی به این شهر پرنیرنگ و مردم پیمان شکن نهاده است.
‌‌ج: وقتی امام حسین (علیه‌ السلام) به فرزندان عقیل و مسلم بن عقیل فرمود که شهادت مسلم برایتان کافی است، شما صحنه را ترک کنید، یک‌ صدا گفتند: به خدا سوگند چنین نخواهیم کرد. جان و مال و خانواده و هستی خود را فدای تو می‌کنیم و در رکابت می‌جنگیم تا شهادت.[4]
د: اظهارات ایثارگرانه یاران امام در شب عاشورا مشهور است؛ یک به یک برخاستند و آمادگی خود را برای جانبازی و ایثار خون در راه امام اظهار کردند. از آن همه سخن، این نمونه از کلام مسلم بن عوسجه کافی است که به امام عرض کرد:
«هرگز از تو جدا نخواهم شد. اگر سلاحی برای جنگ با آنان هم نداشته باشم، با سنگ با آنان خواهم جنگید تا همراه تو به شهادت برسم.»[5]
سخنان سعید بن عبدالله حنفی، زهیر بن قین و دیگران، جلوه‌های روشن و ماندگاری از این روحیه ایثارگری است. طبق نقلی، سخن گروهی از آنان چنین بود: «به خدا قسم از تو جدا نخواهیم شد! جان‌هایمان فدای توست، تو را با ایثار خون، چهره و اعضای بدن حمایت می‌کنیم.»[6]
آری... خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست. حضرت زینب (علیها السلام) عصر عاشورا هنگام حمله سپاه کوفه به خیمه‌ها و غارت اشیاء چون دید شمر با شمشیر آخته قصد کشتن امام زین‌العابدین (علیه السلام) را دارد، فرمود: او کشته نخواهد شد مگر آن که من فدای او شوم.[7]
پیشوای نهضت، به پشت‌ گرمی حامیان ایثارگر، گام در مراحل دشوار و پرخطر می‌گذارد. اگر آمادگی پیروان برای ایثار مال و جان و گذشتن از راحتی و زندگی نباشد، رهبر تنها می‌ماند و حق، مظلوم و بی‌یاور. در انقلاب کربلا، امام و خانواده و یارانش دست از زندگی شستند، تا دین خدا بماند و کشته و اسیر شدند، تا حق زنده بماند و امت، آزاد شوند، و اصحاب شهید امام، تا زنده بودند، اجازه ندادند از بنی‌هاشم کسی به میدان رود و کشته شود. بنی‌هاشم هم تا زنده بودند، جان فدا کردند و در راه و رکاب امام به شهادت رسیدند و حسین بن علی (علیهما السلام) شهید آخرین بود که وقتی به دشت کربلا نگریست، از آن همه یاران و برادران و اصحاب، کسی نمانده بود.
ه: جلوه دیگری از ایثار، در کار زیبای حضرت ابوالفضل (علیه‌ السلام) بود: ابتدا امان ابن زیاد را که شمر آورده بود رد کرد، آن‌گاه در شب عاشورا اظهار کرد که هرگز از تو دست نخواهیم کشید، خدا نیاورد زندگی پس از تو را.
روز عاشورا نیز وقتی با لب تشنه وارد شریعه فرات شد تا برای امام و کودکان تشنه آب آورد، پس از پر کردن مشک، دست زیر آب برد تا بنوشد، اما با یادآوری کام تشنه سید الشهداء (علیه‌‌ السلام)، ایثارگری و وفای او اجازه نداد که آب بنوشد و امام حسین (علیه‌ السلام) و کودکان تشنه باشند و تشنه‌کام، گام از فرات بیرون نهاد.[8] و تشنه لب شهید شد.
باز هم در اوج نیاز، آب ننوشیدن و به فکر نیاز دیگران بودن.
«آب شرمنده ز ایثار عملدار تو شد    
که چرا تشنه از او این همه بی‌تاب گذشت.»
و: سعید بن عبدالله، جلوه دیگری از ایثار را در کربلا به نمایش گذاشت و هنگام نماز خواندن امام، خود را سپر تیرهایی ساخت که از سوی دشمن می‌آمد. وقتی نماز امام به پایان رسید، او سیزده تیر بر بدن داشت و بر زمین افتاد و شهید شد. [9]
خصلت و صفت عاشورایی را کسی دارد که حاضر باشد به خاطر خدا، در راه دیگری فداکاری کند و ایثارگری نماید.[10]
..............................................
پی‌نوشت:
[1].مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، بحارالانوار، ج 44، ص 366/ حیاة الامام الحسین بن علی، ج 3، ص 48
[2].ابو مخنف كوفى، لوط بن يحيى‏، وقعة الطفّ‏، ص119، ايران، قم‏، 1417 ق‏
[3].مقتل خوارزمی ج 1، ص 211 .
[4].همان 
[5].ابو مخنف كوفى، لوط بن يحيى‏، وقعة الطفّ‏، ص198، ايران، قم‏، 1417 ق‏
[6].همان، ص199
[7].مقتل الحسین، مقرم، ص 387 
[8].همان، ص 336 
[9].همان، ص 304 
[10].برای اطلاع بیشتر، ر.ک کتاب پیام‌های عاشورا، جواد محدثی

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 2 =
*****