از یکی خوشم اومده اما میدونم بهم میگن بچه ای!

21:19 - 1391/11/14
دلایل بنده برای ازدواج این است:احساس آرامش در زندگی، در آمدن از تنهایی خودم، نیاز جنسی از رفتارهای خطرناك جلو گیری میكند چون میدونم جوون هستم و ممكنه كه یه روز خام بشم...
میگن بچه ای

بنده پسر هستم و 17 سال سن دارم و به تازگی از یك دختری خوشم آمده است ولی نمیدانم باید از كجا شروع كنم.

منظورم اینه كه نمیدونم چجوری با خانواده در میان بزارم به هیچ وجه هم اهل دوستی نیستم و تا الان به هیچ دختری دوست نبوده‌ام. تحقیقاتی درباره اون دختر كرده‌ام و متوجه شدم كه ایشون كاملا مناسب بنده هستند ولی نمیدانم باید چه كنم ،چون كه خانواده‌ام فكر كنم كه با من مخالفت كنند و بگویند كه هنوز بچه‌ای و باید سنت بالای 26 سال باشه كه ازدواج كنی!

دلایل بنده برای ازدواج این است:احساس آرامش در زندگی، در آمدن از تنهایی خودم، نیاز جنسی از رفتارهای خطرناك جلو گیری میكند چون میدونم جوون هستم و ممكنه كه یه روز خام بشم. واقعا دارم دیوونه میشم.

***جواب:

سلام

اگر از نظر دینی جواب دادن به سوالت خیلی راحته اونم اینه كه هركس كه به بلوغ جنسی می‌رسه مستحبه كه ازدواج كنه و اگر به حرام بیفته ازدواج براش واجب می‌شه و پدرش هم وظیفه داره برای ازدواجش اقدام كنه و حتی در روایت هست كه اگر پدری كه پسرش به بلوغ رسیده و اونم امكانات مادی لازم رو برای اینكه زنش بده داره اما این كار رو نكنه و اون پسر به گناه الوده بشه پدرش در گناهش شریكه

اینا از نظر دینی بود منتها مشكل اینه كه باورهای حاكم بر خانواده‌ها و جامعه طوریه كه نظر دین رو در زمینه ازدواج نوجوانی قبول ندارن و ازدواج پسر 17 ساله رو درست نمی‌دونن و می‌گن دهنش بوی شیر می‌ده و باید سالها صبر كنه

شاید بگید: اونا می‌گن یه پسر 17 ساله نمی‌تونه ازدواج كنه و مسئولیت یك زندگی رو بپذیره جوابش اینه این حرف درسته كه یك پسر 17 ساله در شرایط فعلی معمولا توان اداره زندگی رو نداره اما باید توجه داشته باشید كه این عدم صلاحیت برای اداره زندگی ذاتی نیست یعنی اگر اموزش داده بشه می‌تونه این كار رو بكنه نشونه‌اش هم اینه كه در سابق طیف وسیعی از نوجوون‌های 17 ساله متاهل بودند دلیل این حرف هم اینه كه طبق امار، میانگین سن ازدواج در تهران در سال 1309 در پسران 17 سال و در دختران 13 سال بوده یعنی در اون سالها معمول پسرا در 17 سالگی دوماد می‌شدند

پس معلوم می‌شه اینكه می‌گن: نوجوون صلاحیت تشكیل زندگی رو نداره به صورت كلی درست نیست و عدم صلاحیت نوجوونای زمان ما برای تشكیل زندگی بخاطر اینه كه در این مورد اموزش ندیده اند و مهارتهای لازمه رو برای اداره زندگی ندارند وگرنه اینا هم مثل نوجوونای قدیم می‌تونستند ازدواج كنند و تدریجا وارد زندگی بشند پس مشكل نوجوونای ما اینه كه نه توسط خانواده و نه توسط اموزش و پرورش و نه رسانه‌ها مهارتهای لازمه رو یاد نمی‌گیرند لذا توانایی لازمه رو برای پذیرش مسئولیت زندگی ندارند

شاید بگی : این حرفا درست، ولی مشكلی رو حل نمی‌كنه چون به هر حال اكثر نوجوونای ما در این سن توانایی‌های لازمه رو ندارند و كسی هم در صدد اموزش اونا نیست پس قاعدتا نمی‌تونن ازدواج كنند چون زندگیشون خراب خواهد شد جوابش اینه كه درسته نوجوونا توانایی تشكیل زندگی رو ندارند اما ازدواج كه همه‌اش تشكیل زندگی نیست ازدواج مراحلی داره كه اخرینش تشكیل زندگی است كه نیاز به صلاحیت‌های لازمه داره از جمله مراحلی كه در این موقع قابل انجامه انتخاب همسره كه می‌شه نوجوان با كمك خانواده بر اساس صفات و اخلاقیاتش همسر مناسبش رو پیدا كنه و خونواده‌اش دختر رو باصطلاح "نشون" كنند و قرارهای لازمه رو برای مهریه و مراسمات عقد و عروسی بذارن كه خود این مرحله ممكنه یكی دو سال طول بكشه و بعدش تا زمان فراهم شدن سایر شرایط برای تشكیل زندگی، یا عقد كنند و یا اینكه دختر و پسر به صورت "شیرینی خورده" بمونن.

‌خوبی این روش اینه كه اولا: از وقتی كه دختر و پسر می‌فهمند كه همسر اینده شون كیه دلشون رو بهش می‌دن و احساس نیازشون به دوستی با جنس مخالف برطرف می‌شه و از خطر انحرافات اخلاقی مصون می‌شن، ثانیا: خونواده‌ها زود به فكر اموزش دادن اونا در زمینه مهارتهای زندگی می‌افتند، ثالثا: خودشون هم احساس نیاز در این زمینه می‌كنند و از راه مطالعه و پرسش از دیگران سعی می‌كنند كه مهارتهای لازمه رو در مورد اداره زندگی به دست بیارن، رابعا: خونواده‌ها برای فراهم كردن امكانات مالی كه در اینده لازمه، برنامه‌ریزی و اقدام می‌كنند و از خرجهای غیر ضروری پرهیز می‌كنند، خامسا: خود نوجوان در كنار تحصیل سعی می‌كنه مهارتی رو یاد بگیره كه هرچه زودتر بتونه وارد زندگی بشه

شاید كسی بگه : چه تضمینی هست كه دختر و پسر به هم وفادار بمونن و بعد یه مدت یكیشون همسرش رو با فرد دیگه مقایسه نكنه و از انتخابش پشیمون نشه، جوابش اینه كه اگر دختر و پسر دوست باشن ممكنه بعد یه مدت از هم زده بشن و سراغ یكی دیگه برن اما در ازدواج این طور نیست، علت تفاوت هم اینه كه در دوستی یا قصد ازدواج نیست اگرم باشه انتخاب قطعی نیست و ممكنه به هم بخوره لذا امكان داره هر كدومشون دختر پسرای دیگه رو با دوستشون مقایسه كنند و وقتی اونو از دوستشون بهتر ببینن ولش كنند برن اما در ازدواج بخاطر اینكه در مرحله انتخاب نیستند قاعدتا مقایسه‌ای انجام نمی‌دن كه دیگری رو از همسر اینده شون بهتر ببینن، البته در یه صورت ممكنه كه نوجوان از همسر اینده‌اش زده بشه، اونم اینه كه تعهد دینی و اخلاقی نداشته باشه و اهل چشم چرونی و دیدن صورتهای زیبا باشه كه در این صورت ممكنه از همسرش زده بشه، ولی معلومه كه این مختص نوجوونی نیست و در هر سنی ازدواج كنه اگر چشمش هرزه باشه احتمال زده شدن از همسر هست

نتیجه اینكه حق توست كه همسری داشته باشی كه طرفین نیازهاتون رو با همدیگه بر اورده كنید و در سایه ارامشی كه پیدا می‌كنید راحت‌تر درس بخونید و تدریجا به سمت تشكیل زندگی برید لذا باید مساله رو با خانواده مطرح كنی و اگر گفتند زوده با استفاده از حرفایی كه بهت زدم جوابشون رو بدی

در مورد اینكه چه طوری به خونواده بگی عرض می‌كنم با هركدوم از اعضای خونواده كه مانوس تری مطرح كن و از كانال او به بقیه بگو و اگر روت نمی‌شه شفاهی بگی به صورت كتبی براشون بنویس وقتی كه قصه علنی شد پای كار بایست تا راضیشون كنی

حرف اخر اینكه: یكی از مطالبی كه می‌تونه بهت كمك كنه كه اونا برات اقدام كنند اینه كه بهشون بگی من می‌تونم از راه نادرست برم و مثل خیلیای دیگه دوست دختر داشته باشم یا سراغ سایر انحرافات برم اما دلم می‌خواد نیازم رو از راه درست بر اورده كنم اگر نمی‌خواید كه در خطر بیفتم و به گناه كشیده بشم برای ازدواجم اقدام كنید

موفق باشید

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 5 =
*****