اعتقاد راست‌گوترین مردم به جانشینی بلافصل امیرالمومنین

12:07 - 1394/08/26

چکیده: ابوذر غفاری از جمله اصحاب نزدیک پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود که در مکه به اسلام مشرف شد. وی در طول حیات نبی گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همواره مطیع فرامین حضرت بود و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز بارها ابوذر را ستود. نکته‌ی قابل ملاحضه‌ی زندگانی این صحابی بزرگوار فعالیت‌های او پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌باشد.

«ابوذر غفاری» بیست سال پیش از ظهور اسلام، در خانواده‌ای از طایفه «غِفْار» که از طوایف اصیل عرب به شمار می‌رود، به دنیا آمد. پدرش «جناده» از فرزندان غفار و نام مادرش «رمله بنت الوقیعه» از طایفه بنی غفار بن ملیل بود.[1]
بنا بر آن‌چه در منابع آمده، او فرزندی به اسم «ذَرْ» داشته و مرحوم کلینی روایتی را نقل می‌کند که در باب وفات ذَر آمده است. به همین جهت او را به‌واسطه نام فرزندش، با کنیه ابوذر خطاب می‌کردند و نزد همگان با این کنیه شناخته می‌شد و همسرش را نیز «امّ ذر» صدا می‌زدند.[2]

هنگامی‌که ابوذر از بعثت پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مکه آگاه گردید، به برادرش «انیس» گفت: «به آن سرزمین برو و من‌را از این مرد که ادعا می‌کند از آسمان به او خبر می‌رسد، آگاه ساز؛ سخنانش را گوش کن و نزد من برگرد. برادر به مکه رسید، سخنان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را شنید و نزد ابوذر بازگشت. سپس ابوذر به مکه رفت و به جستجوی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برآمد. چون صبح روز بعد فرا رسید به همراه امیرالمومنین(علیه‌السلام) راهی خانه‌ی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شد.[3]

در نتیجه ابوذر غفاری از سابقان و پیش‌تازان اسلام است و به گفته برخی، ابوذر حتی قبل از اسلام نیز یکتاپرست بود و سه سال پیش از بعثت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خدا را می‌پرستید. «ابن حبیب بغدادی» او را از جمله کسانی می‌داند که شراب و برخی دیگر از رسوم مشرکان در عصر جاهلیت را حرام می‌دانسته‌اند. وی پس از ظهور اسلام جزء اولین نفرات ایمان آورنده به رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود. نقل شده که ابوذر گفت: من چهارمین نفر بودم که نزد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفتم و بدو گفتم: «سلام بر توای رسول خدا! شهادت می‌دهم که خدایی جز الله نیست و شهادت می‌دهم که محمد بنده او و فرستاده اوست. پس خوشحالی را در چهره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دیدم».[4]

ابوذر پس از ایمان آوردن پیوسته در خدمت رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود و در پرتو تعالیم روح‌بخش اسلام به درجات والای معنوی رسید. پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) درباره ابوذر می‌فرماید: «آسمان بر کسی سایه نیافکنده و زمین، احدی را نپرورانده که راست‌گوتر از ابوذر باشد».[5] امیرالمومنین(علیه‌السلام) ابوذر را در شمار افرادی می‌دانست که بهشت مشتاق آنان است.[6] ابوذر هم‌چنین در اثر مجاهدت در راه اسلام به درجه‌ای رسید که پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خطاب به او فرمود: «ای ابوذر، تو از ما اهل‌بیت هستی».[7]

ابوذر غفاری پس از رحلت نبی گرامی(صلی‌الله‌علیه‌وآله) اسلام بر عهد و بیعتی که در روز غدیر با امیرالمومنین(علیه‌السلام) بسته بود، وفادار ماند و ترجیح داد تا به حمایت از حضرت بپردازد. به همین جهت او در زمره افرادی بود که به اعتراض از جریان سقیفه با خلیفه اول بیعت نکرد.[8] وی در زمان خلیفه دوم از کسانی بود که به دستور عمر درباره منع نگارش حدیث بی‌اعتنا بود و می‌گفت: «والله اگر شمشیری را بر دهانم نهند تا از پیامبر خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل روایت نکنم، تحمل بُرندگی شمشیر را بر ترک سخن رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ترجیح خواهم داد. به دلیل نقل حدیث بود که ابوذر با چند نفر دیگر در زمان عُمَر زندانی شدند».[9]

ابوذر غفاری در عهد خلیفه‌ی سوم در مسجد مدینه آشکارا مردم را به امامت و جانشینی بلافصل امام علی (علیه‌السلام) دعوت می‌کرد و به مردم می‌گفت: «محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) وارث دانش حضرت آدم و برترین پیامبران است و علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) وصی محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و وارث علم او است. ای امتی که پس از پیامبر خود سرگردان شده‌اید، اگر کسی که خدا او را مقدم داشته است را مقدم می‌داشتید، و کسی را که خدا پس انداخته، عقب می‌انداختید و ولایت و وراثت را در خاندان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خود می‌نهادید، نعمت‌ها برای شما فراوان می‌شد و فقر از بین می‌رفت و احکام الهی از میان نمی‌رفت و دو نفر در حکم خدا اختلاف نمی‌کردند مگر آن‌که علم آن‌را از کتاب خدا و سنت پیامبرش(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نزد اهل‌بیت او(علیهم‌السلام) می‌یافتند، لیکن اکنون که خلاف فرمان خداوند عمل کردید، بدفرجامی کار خود را بچشید».[10]

پدید آمدن انحرافات فراوان در عهد خلیفه سوم ابوذر را به واکنش‌های بیشتر نسبت به دستگاه خلافت وادار کرد. در این دوره ابوذر به عدم انتخاب امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) توسط شورا معترض بود. وی هم‌چنین شاهد بخشش بدون ضابطه مبالغ کلان بیت‌المال به مروان بن حکم و دیگران، توسط شخص خلیفه بود. ابوذر که تحمل دیدن چنین کارهایی را به نام اسلام نداشت، در کوچه و خیابان فریاد می‌زد و اعتراض می‌کرد تا این‌که خلیفه، او را از مدینه اخراج و به شام تبعید کرد.[11] ابوذر در شام هم به فعالیت‌های خود ادامه داد و شدیداً به‌کارهای معاویه اعتراض نمود. معاویه طی نامه‌ای خلیفه را از اعمال ابوذر آگاه کرد و خلیفه هم دستور داد تا ابوذر را در شرایط سخت به مدینه بفرستد. در مدینه هم وقتی نتوانستد ابوذر را از فعالیت‌هایش منصرف کنند او را به ربذه تبعید کرد و ابوذر در ربذه هم هر گاه فرصتی می‌یافت به تبلیغ برای امیرالمومنین(علیه‌السلام) می‌پرداخت تا این‌که در آن‌جا از دنیا رفت.[12]

ابوذر، در آخرین لحظات عمرش امیرالمومنین(علیه‌السلام) را وصی خویش قرار داد و گفت: «به خدا قسم به امیرالمؤمنینِ بر حق وصیت کردم. به خدا قسم او بهاری است که در او آرامش است هر چند از شما جدا گردیده و حقش در خلافت غصب شده باشد».[13]

نتیجه
با توجه به فعالیت‌های ابوذر غفاری پس از رحلت پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) که در این نوشتار تنها به بخش اندکی از آن اشاره شد؛ اگر ملاک ما در فهم آموزه‌های اسلام عمل صحابه جلیل القدر نبی گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) باشد، شایسته است که به رفتار این صحابی بزرگ عمل کنیم که پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) او را راست‌گوترین مردم نامید.
---------------------------------------------------
پی‌نوشت
[1]. ابن عبد البر، احمد، الاستیعاب، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ ق، ج1،ص252، امین عاملی، سیدمحسن، اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف، ج4،ص255.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران،‌دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۶۳ ش، ج3، ص25، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه،‌دار إحیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ ق، ج15،ص99.
[3]. ابن عبد البر، همان، ج4، ص1654.
[4]. ابن عبد البر، همان، شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۹ ق، ج11، ص322، ابن حبان، محمد، صحیح ابن حبان، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۴ ق، ج16، ص84.
[5]. «مَا أَقَلَّتِ الغَبْرَاءُ، وَلاَ أَظَلَّتِ الخَضْرَاءُ مِنْ رَجُلٍ أَصْدَقَ لَهْجَةً مِنْ أَبِي ذَرٍّ» ذهبی، سیر اعلام النبلاء، شعیب الارنووط،موسسه الرساله، بیروت، الطبعه التاسعه، 1413/1993، ج2، 59 و مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج22، ص404 و 420.
[6]. مفید، محمد بن نعمان، الاختصاص، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ ق، ص303.
[7]. طوسی، محمد بن حسن، امالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ ق، ص525.
[8]. یعقوبی، ابن واضح احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸، ج1،ص524.
[9]. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت،‌دار صادر، ج2، ص354، ابن حبان، محمد، کتاب المجروحین، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، مکه: دارالباز، بی‌تا، ج1، ص35.
[10]. یعقوبی، تاريخ اليعقوبى، بيروت ، دار صادر، بى تا، ج2، ص172-171.
[11]. همان و ابن ابی الحدید، همان، ج8، ص256.
[12]. بلاذری، انساب الاشراف،  تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، ط الأولى، 1417/1996، ج2، ص119-118 و ج5، ص543-542.
[13]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، بیروت،‌دار الأضواء، ۱۴۰۵ ق، ج1، ص353.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 2 =
*****