چکیده: نزول این قسمت از آیه 33 سوره احزاب در شأن پنج تن آل عبا مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است و در روایات بسیاری از روایات فریقین به آن اشاره شده است.
يكى از مهم ترين دلائل قرآنى بر عصمت اهل بيت عليهم السلام، آيه مبارك تطهير است. در این آیه میفرماید:
«إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛[احزاب/33] همانا خداوند میخواهد از شما اهل بیت پلیدی را بزداید و شما را پاکیزه و مطهّر گرداند».
در این آیه خداوند اراده تکوینی خود را مبنی برای پاک کردن کامل گروهی به نام اهل بیت، بیان میکند.
اگرچه آیه تطهیر در ترتیب بین آیات در میان آیات مربوط به زنان پیامبر قرار گرفته ولی همانطور که از روایات و بعضی دیگر از قرائن فهمیده میشود، آیه و حکم آن به آنان مربوط نمیشود و چنین ترتیب و تداخلی در آیات قرآن مقرون به سابقه است. همانطور که در آیه 3 از سوره مائده به عللی که در کلام مفسرین آمده است، چنین اتفاقی افتاده است.
رواياتی که اهل سنت در تفسیر این آیه جمعآوری کردهاند از حدود چهل طريق، روایت شدهاند. این روایات در چهار دسته قابل بررسی هستند:
1. رواياتي که برخي از همسران پيامبر نقل کردهاند و مفاد آن اين است که پيامبر آنان را از شمول آیهی تطهير خارج کرده است.[1]
2. رواياتي که مربوط به حديث کساء است.[2]
3. رواياتي که ميگويند: پيامبر تا مدتي (شش ماه يا بيشتر) پس از نزول آيه تطهير بر در خانه علی و فاطمه و فرزندانش(علیهمالسلام) میایستاد و ایشان را برای نماز بیدار میکرد و این آیه را برای آنان میخواند.[3]
4. رواياتي که از ابو سعيد خدری نقل شده است و مضمون آن این است که آيه تطهیر درباره رسول خدا(صلّياللهعليهوآله) و علی و فاطمه و حسن و حسين(عليهمالسّلام) نازل شده است.[4]
در میان راویان اصلی این روایات، به کسانی چون ام سلمه، عايشه، ابو سعيد خدری، ابن عباس و عبداللّه بن جعفر ـ که از روايات موثق و معتبرند ـ میتوان اشاره کرد.
علامه طباطبايي ميگويد: در اين باره آنچه که از اهل سنت نقل شده است، بيش از آن است که از شيعه نقل شده است.[5]
به چند مورد از روایات اشاره میکنیم:
1. احمد بن حنبل در مسند خود مىنويسد: «پيامبر اکرم(صلّياللهعليهوآله) در منزل امّ سلمه بودند كه حضرت فاطمه با ديگى سنگى كه در آن خزيره (نوعى سوپ) بود آمد و بر ايشان وارد شد. پيامبر به ايشان فرمود كه همسر و دو پسرت را دعوت كن. امّ سلمه گويد: على، حسن و حسين(عليهمالسلام) آمدند و بر ايشان وارد شده نشستند و مشغول خوردن آن غذا شدند. پيامبر در مكانى كه جاى خواب ايشان بود نشسته و يك عباى خيبرى زير ايشان بود. امّ سلمه گويد: من در آن اتاق نماز مىخواندم كه خداوند اين آيه را نازل فرمود: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً». سپس پيامبر گوشه عبا را بر سر ايشان كشيد و دست خود را بيرون آورده و به آسمان بلند كرده، عرضه داشت: خداوندا، اينان اهل بيت و خواص من هستند، پس پليدى را از ايشان دور كن و آن ها را كاملا پاك و پاكيزه ساز. خداوندا، اينان اهل بيت و خواص من هستند، پس پليدى را از ايشان دور كن و آن ها را كاملا پاك گردان.
امّ سلمه گويد: من سرم را داخل اتاق كردم و عرضه داشتم: اى رسول خدا، آيا من نيز با شما(اهل بيت) هستم؟ فرمود: تو عاقبت به خير هستى، توعاقبت به خير هستى.[6]
سند اين حديث به گفته رجالیون بزرگ اهل سنّت، صحيح و معتبر است.[7]
2. احمد بن حنبل در حديثى طولانى، به بيان دَه فضيلت در شأن اميرالمؤمنين على(عليهالسلام) به نقل از ابن عباس مىپردازد. در اين حديث ابن عباس به فضائل اختصاصى دَه گانهاى اشاره مىكند كه يكى از اين فضائل، نزول آيه تطيهر درباره حضرت اميرالمؤمنين على(عليهالسلام) است. در بخشی از این روایت میخوانیم:
«پيامبر(صلّياللهعليهوآلهوسلم) پوشش خود را گرفت و بر سر على، فاطمه، حسن و حسين(عليهمالسلام) قرار داد و فرمود: خدا اراده كرده كه پليدى را فقط از شما اهل بيت دور سازد و شما را كاملا پاك و پاكيزه گرداند».[8]
اين حديث در بسيارى از مصادر معتبر اهل سنّت آمده و سند آن نيز نزد آنان معتبر است. [9]
بنابر این، نزول این قسمت از آیه 33 سوره احزاب در شأن پنج تن آل عبا مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است و در روایات بسیاری از روایات فریقین به آن اشاره شده است.
-----------------------------------
پي نوشت:
[1]. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 559؛ و حاکم حسکانی، شواهد التنزيل، ج 2، ص 56.
[2]. مسلم بن حجاج، صميع، ج 4، ص 1883.
[3]. شواهد التنزيل، ج 2، از ص 11 تا ص 15 و ص 92 که به طرق مختلف نقل مي کند: «الصلوة! يا اهل البيت! إنما يريد اللّة ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يُطهّرکم تطهيرا».
[4]. شواهد التنزيل، ج 2، از ص 24 تا ص 27: «نزلت في خمسة؛ في رسول اللّه(صلّياللهعليهوآله) و علي و فاطمه و الحسن و الحسين (عليهمالسّلام)».
[5]. الميزان، ج 16، ص 311.
[6]. حدّثنا عبدالله حدّثني أبي ثنا عبدالله بن نمير، قال: ثنا عبدالملك، يعني ابن أبي سليمان عن عطاء بن أبي رباح، قال: حدّثني من سمع أم سلمة تذكر أن النبي صلّى الله عليه وآله وسلّم كان في بيتها، فأتته فاطمة ببرمة فيها خزيرة فدخلت لها عليه فقال لها: أدعي زوجك وابنيك، قالت: فجاء علي والحسين والحسن فدخلوا عليه فجلسوا يأكلون من تلك الخزيرة وهو على منامة له على دكان، تحته كساء له خيبري، قالت: وأنا أصلّي في الحجرة، فأنزل الله عزّوجلّ هذه الآية (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) قالت: فأخذ فضل الكساء فغشاهم به، ثمّ أخرج يده فألوى بها إلى السماء، ثمّ قال: «أللّهمَّ هؤلاء أهل بيتي وخاصّتي فاذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهيراً أللّهمَّ هؤلاء أهل بيتي وخاصتي فاذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهيراً». قالت: فأدخلت رأسي البيت، فقلت، وأنا معكم يا رسول الله، قال: «إنّك إلى خير، إنّك إلى خير.»
[7]. راوى نخست حديث، عبدالله فرزند احمدبن حنبل است كه نيازى به توثيق ندارد. وى از پدرش، احمد بن حنبل (امام حنابله) نقل مىكند. راوى بعدى عبدالله بن نمير، شيخ و استاد احمد بن حنبل است كه بدون ترديد ثقه است. ديگرى عبدالملك بن ابى سليمان از راويان صحاح ستّه است و عطاء بن ابى رباح نيز از تابعين معروفى است كه علماى اهل سنّت در تفسير كاملاً به وى اعتماد دارند. امّ سلمه نيز همسر رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم و نزد شيعه و اهل سنت بسيار محترم است.
[8]. مسند أحمد: 1 / 330 ـ 331: حدّثنا عبدالله، حدّثني أبي، ثنا يحيى بن حماد، ثنا أبو عوانة، ثنا أبو بلج، ثنا عمرو بن ميمون، قال: إني لجالس إلى ابن عباس، إذ أتاه تسعة رهط فقالوا: يا ابن عباس إمّا أن تقوم معنا وإمّا أن تخلّونا هؤلاء. فقال ابن عباس: «بل أقوم معكم». قال: وهو يومئذ صحيح قبل أن يعمى. قال: فابتدءوا فتحدّثوا فلا ندري ما قالوا. قال: فجاء ينفض ثوبه ويقول: أفّ وتفّ، وقعوا في رجل له عشرٌ وقعوا في رجل... قال: وأخذ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم ثوبه فوضعه على علىّ وفاطمة وحسن وحسين فقال: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)»
[9]. ر.ك: تاريخ مدينة دمشق: 42 / 101 ـ 102; البداية والنهاية: 7 / 373 ـ 374; المناقب (خوارزمي): 125 ـ 127 / ح 140. حاكم نيشابورى به اسناد خود در مستدرك، جلد 3، صفحه 132 ـ 133، از عبدالله بن أحمد اين حديث را نقل كرده و در آخر حديث مى نويسد: «هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه بهذه السياقة».