چکیده:درباره سخاوت امام حسن (عليه السلام) مورّخان داستانها گفته اند و دوست و دشمن از عطایاى حضرت خاطره ها نوشته اند و این دهش ها نام امام را به «کریم اهلبیت علیهمالسلام » شهره کرده است . سخاوت و دهشهاى امام در مرز قرآن و سنّت انجام مى گرفت و از آن تجاوز نمى کرد. وعلت صلح امام با معاویه در ذیل به شخصی که با ایشان اعتراض کردآمده است.
درباره سخاوت امام حسن (عليه السلام) مورّخان داستانها گفتهاند و دوست و دشمن از عطایاى حضرت خاطره ها نوشته اند و این نوشته ها نام امام را به «کریم اهلبیت علیهمالسلام » شهره کرده است . سخاوت و دهشهاى امام در مرز قرآن و سنّت انجام مى گرفت و از آن تجاوز نمى کرد. وعلت صلح امام با معاویه در ذیل به شخصی که با ایشان اعتراض کردآمده است.
حسن بن علی، در سال ۳ هجری در شب نیمه ماه رمضان زاده شد و پس از پدر به امامت (در دیدگاه شیعیان) و خلافت مشغول شد؛ ولی پس از مدت کوتاهی به صلح با معاویه بن ابوسفیان رضایت داد.
حسن بن على (عليه السلام) تمامى توان خويش را در راه انجام امور نيك و خداپسندانه، به كار مىگرفت و اموال فراوانى در راه خدا مىبخشيد. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش بى سابقه و انفاق بسيار بزرگ و بى نظير ثبت كردهاند كه در تاريخچه زندگانى هيچ كدام از بزرگان به چشم نمىخورد و نشانه ديگرى از عظمت نفس و بى اعتنايى آن حضرت به مظاهر فريبنده دنيا است. نوشتهاند:
حضرت مجتبى (ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارايى خود را در راه خدا خرج كرد و سه بار ثروت خود را به دو نيم تقسيم كرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف ديگر را در راه خدا بخشيد.[۱]
سيوطى يكى از دانشمندان اهل سنت در تاريخ خود مى نويسد : حسن بن على (عليه السلام) داراى امتيازات اخلاقى و فضايل انسانى متعددى بود او شخص متين ووقور و سخى بود از اين رو مورد ستايش و احترام قاطبهى مردم قرار داشت [۲]
امام چه بسیار پیش از پرسشِ نیازمند مىبخشید و یا به نیازمند مىگفت که حاجت خود را بنویسد. و یا در هراس از شرمندگى نیازمند، از او روى پنهان مىساخت. بیهقى در المحاسن روایت کرده:
«مردى حاجت نزد (امام) حسن آورد. حضرت به او گفت: نیاز خود را بنویس و به ما بده. چون نامه او را خواند، دو برابرِ خواستهاش به او بخشید. یکى از حاضرین گفت: این نامه او چقدر پربرکت بود اى پسر رسول خدا! فرمود: برکت آن براى ما بیشتر بود. زیرا ما را از اهل نیکى ساخت. مگر نمىدانى که «نیکى» آن است که بىخواهش به کسى چیزى دهند، و اما آنچه پس از درخواست دهند بهاى ناچیزى است در برابر آبروى او. شاید پرسنده شبى را با اضطراب و میان بیم و امید به سر برده و نمىدانسته که آیا در برابر بیان حاجتش دست ردّ به سینه او خواهى زد یا شادىِ پذیرش به او خواهى بخشید و اکنون با تن لرزان و دل پرتپش نزد تو آمده، آنگاه اگر تو فقط به قدر خواستهاش به او ببخشى، در برابر آبرویى که نزد تو ریخته، بهاى اندکى به او دادهاى»[۳]
صلح امام حسن (علیه السلام) :
معاویه، به شهادت کتب اهل سنت کارهای خلاف شرع و بدعت های متعددی از قبیل شراب خوارِی، بدعت گذاشتن اذان در نماز «عیدین»، خواندن نماز جمعه در روز چهارشنبه و... را مرتکب شده است [۴]به همین دلیل جای هیچ گونه مسامحه و مماشات با او وجود ندارد.از طرف دیگر به شهادت تاریخ، صلح حسن (ع) با معاویه صلحی از روی رضایت نبود.امام مجتبى(علیه السلام) در پاسخ شخصى که به صلح آن حضرت اعتراض کرد، عوامل و موجبات اقدام خود را چنین بیان نمود:من به این علت حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر یارانى داشتم شبانه روز با او مى جنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب مى شناسم و بارها آنها را امتحان کرده ام. آنها مردمان فاسدى هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پیمان هاى خود پایبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مى کنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهند[۵]
وباحدیثی از امام صادق علیهالسلام به عنوان حسن ختام پایان می دهیم:
امام صادق علیهالسلام فرمود: بدان كه چون حسن بن على علیهالسلام نيزه خورد و مردم (بر سر حكومت) او اختلاف كردند كار (ظاهر) را به معاويه واگذاشت و شيعه بر او چنين سلام كردند: "سلام بر تو اى خوار ساز مؤمنان" امام حسن مجتبی عليهالسلام فرمودند: من نه خواركننده مؤمنان، بلكه عزّت بخش آنانم. وقتى ديدم شما در برابر دشمن توان و قدرتى نداريد، كار را به او واگذاشتم تا من و شما در ميان آنان باشيم. همچنان كه آن فرزانه [خضر] كشتى را معیوب و سوراخ كرد تا براى صاحبانش باقى بماند، و اين چنين است حكايت من و شما تا در ميان آنها باقى بمانيم.[۶]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
1-سيوطى، جلالالدین ،تاريخ الخلفا، ط3، بغداد، مكتبه المثنى، 1383 ه'.ق، ص 190 - ابن واضح، تاريخ يعقوبى، نجف، منشورات المكتبْ الحيدريْ، 1384 ه'.ق، ج 2، ص 215 - سبط ابن جوزى، تذكره الخواص، نجف، منشورات المطبعه الحيدريه، 1383 ه'.ق، ص 196 - الشيخ محمد الصبان، اسعاف الراغبين (در حاشيه نور الابصار) قاهره، مكتبه المشهد الحسينى، ص 179
2- سيوطى ، جلالالدین ، تاريخ الخلفاء ص 172 .
3-الامام المجتبى(ع)، ص 88، به نقل از المحاسن، بیهقى، ص 55، بیروت.
4- مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج 3، ص 42.
5-مجلسى، بحارالانوار، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1393 ه.ق، ج 44، ص 147؛ طبرسى، احتجاج، نجف ،المطبعه المرتضویه، ص 157
6- حلبی ، ابومحمد حسن، تحف العقول،ص227- مجلسی ،محمد باقر، بحارالنوار،ج 10،ص104