چکیده: جهان تشیع که باورمند به امامت امیر مومنان علی(علیهالسلام) است، یکی از مستنداتِ مدعایش را، حدیث غدیر خم بیان میکند. مهمترین ایرادی را که اهل سنت به این مستند وارد ساختهاند آن است که واژهی مولا در «فمن کنت مولاه؛ فعلی مولاه» را به معنی دوست و یار و نه جانشین معنی میکنند! در این نوشتار به این اشتباه پاسخ داده میشود.
28 صفر سال دهم هجری، روز رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد مصطفی(صلیاللهعلیهوآله) است. جهان اسلام پس از غروب اندوهگین این خورشید حیات بخش و عالم تاب در ادامهی مسیر خویش، شاهد انشقاق و شکلگیری دو مذهب تشیع و تسنن گردید که عمده اختلافشان بر سر جانشینی و امامت پس از حضرت بود.
شیعه که به امامت امیرالمومنین علی بن ابیطالب(علیهالسلام) معتقد است، یکی از مستندات خود را حدیث معروف «غدیر خم» بیان میکند. مهمترین ایرادی را که اهل سنت به این سند وارد ساختهاند آن است که واژهی مولا در «فمن کنت مولاه؛ فعلی مولاه» را به معنی دوست و یار معنی کردهاند.
در پاسخ بدین اشکال بایستی گفت که:
اولا: آیا به راستی معقول و مقبول است که پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) جمعیتی انبوه را به مدت چند روز در بیابانی خشک و سوزان و در هوایی داغ منتظر گذارد، تا فقط دوستی یکی از صحابهی خود را مطالبه کند؟! دوستی و برادری که از اولین اصول و دستورات دین مبین اسلام است که بارها و پیشتر سفارش شده بود. امری هم نبوده که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) تا آن زمان تبلیغ و سفارش نکرده باشد.
ثانیا: آیهی مشهور به «ابلاغ» که در آن خداوند متعال به رسولش میفرماید که: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[مائده/ 67] اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرستاده شده است، [به مردم] برسان؛ و اگر [چنين] نكنى پيام او را نرساندهاى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مىدارد، چرا كه خدا كافران را هدایت نمیکند» با سفارش و تقاضای دوستی با امیرالمومنین(علیهالسلام) سازگاری ندارد. آیا منطقی و منصفانه است که پیامبری 23 سال خون دل خورده و انواع مصایب را به جان بخرد و از انواع تطمیع و تهدیدها چشم بپوشد و به نشر اسلام بپردازد و حال با چنین موضوعی غیر مهمی همهی زحماتش نادیده گرفته شود؟
ثالثا: در آیه بالا آیا به راستی طلب دوستی با یکی از صحابه، چنین خطری را در پی داشت که خداوند بزرگ خود به میدان آمده و پاسداری از رسولش را بر عهده بگیرد؟!
رابعا: اگر مراد یک دوستی ساده است؛ چرا حضرت در آغاز میپرسند: «الست اولی بکم من انفسکم: آیا من از شما به خود شما سزاوارتر نیستم». آیا این فراز از سخنان حضرت با چنان مطالبهای همخوانی و سازگار دارد؟!
خامسا: گفته شده که خلیفه دوم و دیگران به امیر المومنین(علیهالسلام) تبریک گفته و با تعبیر «اصبحت مولای و مولا کل مومن و مومنه»[1] عکس العمل نشان دادهاند. حال آیا برای یک دوستی ساده که قبلتر هم وجود داشته این نوع برخورد چه معنایی دارد؟
------------------------------------------------------------
پینوشت
[1]. غزالی، ابو حامد محمد بن محمد، سر العالمين وكشف ما فی الدارين، ج 1، ص 18، باب في ترتيب الخلافه والمملكه.