روش برخورد با مردم در فتنه

14:38 - 1391/11/17
اولين سفارش امیرالمؤمنین علي- علیه السلام - به ابن عباس، نيكي كردن به مردم فتنه‌زدة بصره است: «فَحَادِثْ اَهْلَهَا بِالاِحْسَانِ اِلَيْهِمْ؛ با مردم آن به نيكي رفتار كن.»
آسمان

1. احسان و نيكي
اولين سفارش امیرالمؤمنین علي- علیه السلام - به ابن عباس، نيكي كردن به مردم فتنه‌زدة بصره است: «فَحَادِثْ اَهْلَهَا بِالاِحْسَانِ اِلَيْهِمْ؛ با مردم آن به نيكي رفتار كن.» آن امام همام بهترين راه براي آرام كردن مردم اين شهر را به مضمون آية شريفة «وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ»؛1 «هرگز نيكي و بدي يكسان نيستند، بدي را با نيكي دفع كن، ناگاه [خواهي ديد] همان كس كه ميان تو و او دشمني است، گويي دوستي گرم و صميمي است.» مي‌داند تا بديهايي را كه آنها در جنگ جمل داشتند، با نيكي پاسخ داده شود و آنان شرمندة احسان حكمران گردند و دست از هر گونه مخالفت بردارند.
امام- علیه السلام - در كلمات قصار خود نیز به اين معنا اشاره فرموده و به صورت یک اصل كلي مي‌فرمايد: «عَاتِبْ أَخَاكَ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْه ؛2 برادرت را به هنگام خطا كردن با نيكي سرزنش كن و شرّ او را از طريق بخشش از خودت دور ساز.»
او به خوبي مي‌دانست كه اين روش تنش اجتماعي را كاسته و مردم را با برنامه‌هاي حكومت همراه مي‌كند. اگر به زندگي آن حضرت نيك بنگريم، زندگي و حكومت ايشان سراسر عمل به اين آيه شريفه است.
وقتي كه مولاي متقيان- علیه السلام - از كوچه‌اي مي‌گذشت، زني را ديد كه بار سنگيني به دوش داشت و در حال لعن و نفرين حضرت بود. امیرالمؤمنین- علیه السلام - گام پيش نهاد و تقاضا كرد كه آن زن را در حمل بارش كمك كند. بار آن زن را تا منزل او برد و از او دلجويي كرد. حضرت فهميد كه شوهر اين زن در يكي از جنگها به شهادت رسيده و تنهايي زن و مشكلات، او را در هم شكسته است. به پيشنهاد خودِ حضرت، به منزل آن زن وارد شد تا او را در كارهاي منزلش ياري رساند. آن زن هنوز از علي به خدا شكايت مي‌كرد و مي‌گفت: خدا بين ما و علي بن ابي طالب- علیه السلام - حكم كند. باز هم حضرت- علیه السلام - چيزي نگفت؛ چرا كه او خود گفته بود: «بِالْاِحْسَانِ تُمَلِّكُ الْقُلُوبَ؛3 با نيكي كردن، دلها را تصرف مي‌کنی.» تا اينكه يكي از همسايگان، حضرت را به بيوه زن معرفي كرد و او به خاطر قضاوت اشتباهش از آن حضرت عذر خواست.
مولاي متقيان- علیه السلام - مي‌فرمايد: «إِنَّ إِحْسَانَكَ إِلَى مَنْ كَادَكَ مِنَ الْأَضْدَادِ وَ الْحُسَّادِ لَأَغْيَظُ عَلَيْهِمْ مِنْ مَوَاقِعِ إِسَاءَتِكَ مِنْهُمْ وَ هُوَ دَاعٍ إِلَى صَلَاحِهِمْ؛4 خوبي كردن تو به دشمنان و حسودان از بدي كردنت به آنها در ايشان مؤثرتر است و موجب اصلاح آنان مي‌شود.»

2. مهار رعب و وحشت
زماني كه جنگي به پایان می رسد، رعب و وحشت عجیبی بر کسانی که سرکوب شده و شکست خورده اند حاکم می شود. در جنگ جمل، گروهی كه از معركه، جان سالم به در برده بودند، از يك طرف ترس تمام وجودشان را فرا گرفته بود و همواره از غارت جان، مال و ناموسشان در هراس بودند. اينان دائم با شمشير از نيام كشيده، مانند ماري زخمي آمادة حمله و ضربه زدن و منتظر كم‌ترين تحريك يا تشويق هستند. از طرف ديگر، چون بازندة ميدان بودند، با ايجاد رعب و وحشت و شايعه پراكني در تلاش بودند تا اوضاع را متشنج کرده، به اصطلاح از آب گل آلود ماهي بگيرند.
بعد از جنگ جمل، امیرالمؤمنین- علیه السلام - براي كنترل اوضاع تمام مسبّبين و شركت كنندگان در جنگ را مشمول عفو عمومي قرار دادند كه اين خود تا حد زيادي آرامش نسبي را به دنبال داشت. آن حضرت- علیه السلام - در اين نامه داروي شفابخش «كنترل وحشت» را براي مردم هراسان بصره تجويز كرد و به ابن عباس فرمود: «وَ احْلُلْ عُقْدَةَ الْخَوْفِ عَنْ قُلُوبِهِم ؛5 و گرة وحشت را از دلهاي آنان بگشا.» خواسته امام- علیه السلام - اين بود كه فرماندار بصره با مردم به گونه‌اي رفتار كند كه ترسشان را فرو نشاند و آرامش را بر آنها بگستراند.
رفتار امام- علیه السلام - با مردم بصره، عيناً با رفتار پيامبر خدا- صلی الله علیه وآله - با مردم، پس از فتح مكه منطبق بود. مردم مكه شرك در عبادت داشتند و مردم بصره شرك در اطاعت. مردم مكه در حكومتِ عدل نبوي خلل ايجاد مي‌كردند و مردم بصره مي‌خواستند سدّي محكم در برابر حكومت عدل علوي [كه ادامة همان حكومت عدل نبوي بود]‌ فراهم آورند. تنها فرق مردم مكه با مردم بصره اين بود كه آنها مقاومت نكردند و بدون جنگ و خون‌ريزي تسليم شدند؛ ولي اينها با پشت سر نهادن هزاران كشته تسليم شدند.

3. رفق و مدارا
كليد اصلاح جامعه، نرمش و مدارا با مردم است؛ البته تا جايي كه اولاً مردم را نسبت به حكومت جري و گستاخ نسازد و ثانياً از حدود الهي خارج نکند؛ زيرا اجراي احكام اسلام بر حكومت و بقاي آن مقدم است.
اساساً بدون رفق و مدارا، جامعه در مسير هدايت قرار نمي‌گيرد، و از این رو خداوند متعال در قرآن، رفق و مدارا را نعمتي بزرگ قلمداد و به نقش اساسي آن اين گونه اشاره فرمود: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»؛6 «در پرتو رحمت الهي در برابر آنان نرم و مهربان بودي و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو پراكنده مي‌شدند.»
حضرت رسول- صلی الله علیه وآله - فرمود: من براي تحقق رسالت خود مأمور به رفق و مدارا با مردم شدم؛ «أَمَرَنِي رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي بِتَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ؛7 پروردگارم مرا به مدارا با مردم فرمان داد، همان طور كه مرا به تبليغ رسالت فرمان داد.»
امیرمؤمنان- علیه السلام - درباره به كار بستن رفق و مدارا مي‌فرمايند: «رَأْسُ السِّيَاسَةِ اسْتِعْمَالُ الرِّفْقِ ؛8 سر سياست به كار بردن رفق و مدارا است.» يا در بياني ديگر دارند: «نِعْمَ السِّيَاسَةُ الرِّفْقُ؛9 رفق و مدارا خوب سياستي است.»
آن حضرت در توصيه به یکی از كارگزاران خود فرمود: «إِذَا مَلَكْتَ فَارْفُقْ؛10 هر گاه زمامدار شدي، بايد رفق و مدارا در پيش گيري.» چه اينكه با رفق و ملايمت، مشكلات سخت برطرف خواهد شد.
امیرالمؤمنین- علیه السلام - جادة صاف را كه تحمل دشواريِ مشكلات را آسان مي‌كند، نرمش و مدارا مي‌داند و مي‌فرمايد: «الرِّفْقُ يُيَسِّرُ الصِّعَابَ وَ يُسَهِّلُ شَدِيدُ الْأَسْبَابَ؛11 رفق و ملايمت، دشواريها را آسان و عوامل و موانع سخت را سهل مي‌گرداند.»
«ابن ميثم» مي‌گويد: هرگاه عرب بخواهد كسي را اكرام كند، او را به كنيه مي‌خواند.12 امیرمؤمنان- علیه السلام - در اين نامه شخصيت والاي ابن عباس را بي‌اعتبار و تحقير نمي‌كند؛ چرا كه او را «ابو العباس» خطاب مي‌كند و مي‌فرمايد: «فَارْبَعْ اَبَا الْعَبَّاسِ؛13 مدارا كن اي ابو العباس.» اين مردم جنگ جمل را پشت سر گذاشته‌اند و نياز به مراقبت بيشتري دارند، پس با آنها مدارا كن و نرمش داشته باش، بدان كه اينها هر رفتاري از تو ببينند، از چشم من مي‌انگارند.
امام- علیه السلام - پس از اين جنگ، عالي‌ترين تابلوي بزرگواري و شرافت انساني را به نمايش گذاشت و علي رغم اينكه عايشه از سران فتنة جمل بود، حرمت او را نگهداشت. ايشان عايشه را همراه با برادرش «عبد الرحمن ابن ابي بكر» و سي مرد و بيست زن متشخص و متدين از قبيلة «عبد القيس» و «همدان» و ... روانة مدینه كرد. به زنها دستور داده بود كه همگي لباس مردانه بپوشند. اينان در حالي‌كه لباس مردانه به تن داشتند، كلية خدمات را در قبال عايشه بر عهده داشتند و موقع سوار شدن يا پياده شدن او را كمك مي‌كردند.14
همچنين بعد از جنگ هنگامي كه امیرالمؤمنین علي- علیه السلام - براي ديدن عايشه به خانه عبدالله بن عمر رفت، وقتي به آنجا رسيد، ديد كه زنان براي دو پسر عبدالله گريه مي‌كنند. زن عبدالله جلو آمد و گفت: «اي علي- علیه السلام - ! اي كشندة دوستان و بر هم زنندة جمعيت مردان! خدا فرزندانت را يتيم كند، چنان كه فرزندان عبدالله را يتيم كردي.» امام- علیه السلام - در جواب او سخني نگفت و رفت و نزد عايشه نشست. وقتي كه بيرون آمد، زن عبدالله بار ديگر راه را بر او بست و آن سخنان را بر زبان آورد. امام علي- علیه السلام - استر خود را نگاه داشت و فرمود: «اگر خويشاوندكش بودم، مي‌گفتم در اين خانه و آن خانه را بگشايند و هر كس را در آن بود مي‌كشتم.» و در آن خانه‌ها زخميهاي جنگ بودند كه به عايشه پناهنده شده بودند.15
اينها و صدها مورد از اين قبيل بيانگر رفق و مداراي بالاي امیرالمؤمنین علي- علیه السلام - و الگويي عملي براي برخورد مناسب با مردمي هستند كه گريبان‌گير فتنه‌اند.

4. جذب حداكثري
همواره امام علي- علیه السلام - در پي جذب حداكثري افراد به اسلام بودند و سعي مي‌كردند همه روزه بر شمار ياران اسلام بيافزايند و از دشمنان آن بكاهند. در نامه خود به ابن عباس نيز به دلاوريهاي قبيله بني تميم در جنگها، چه در جاهليت و چه در اسلام و همچنين رابطة خويشاوندي با آنها اشاره مي‌كنند و مي‌فرمايند: «وَ أَنَّ بَنِي تَمِيمٍ لَمْ يَغِبْ لَهُمْ نَجْمٌ إِلَّا طَلَعَ آخَرُ وَ أَنَّهُمْ لَمْ يُسْبَقُوا بِوَغْمٍ فِي جَاهِلِيَّةٍ وَ لَا إِسْلَامٍ وَ أَنَّ لَهُمْ بِنَا رَحِماً مَاسَّةً وَ قَرَابَةً خَاصَّةً نَحْنُ مَأْجُورُونَ عَلَى صِلَتِهَا وَ مَأْزُورُونَ عَلَى قَطِيعَتِهَا؛16 بني تميم كساني هستند كه هرگاه رييس نيرومندي از آنها غايب گردد [و از دنيا برود]، مرد نيرومند ديگري در ميان آنها ظاهر مي‌شود. نه در عصر جاهليّت و نه در عصر اسلام كسي در نبرد بر آنان پيشي نمي‌گرفت، [علاوه بر اين] آنها با ما پيوند خويشاوندي نزديك و قرابت خاص دارند كه ما [نزد خداوند] به وسيلة صله رحم به آنها مأجور خواهيم بود و با قطع آن مؤاخذه خواهيم شد.»
سخن از سوابق درخشان بني تميم گفتن، به معناي شخصيت بخشيدن به آنها است، تا مبادا دچار عقده يا احساس حقارت شوند و از كاروان تلاش در راه خدمت به اسلام ناب و ولايت علوي باز بمانند و سخن از خويشاوندي آنها به ميان آوردن، برای تحريك عواطف آنها است،17 تا بدانند كه هر گونه خطايي در نظر پاك مولا- علیه السلام - قابل اغماض است و زمينه‌هاي جذب، بسیار قوي است.
بايد توجه داشت كه اين امر امام- علیه السلام - دليل بر آن نيست كه ابن عباس در كارهايش عملي بر خلاف فرمان وي انجام داده است؛ بلكه فقط سفارش ويژه در جهت هدايت و استفاده از قواي مردم براي دفاع از اسلام است؛ چرا كه بلافاصله بعد از اين سفارش، با احترام خطاب به فرماندار بصره مي‌فرمايد: مدارا كن. در واقع هدف امیرالمؤمنین علي- علیه السلام - اين بود كه ابن عباس نقاط قوت بني تميميها را بيش از نقاط ضعف‌شان در نظر داشته باشد. استفاده از اين نقاط قوت مي‌تواند آنان را همراه حكومت ساخته و در نهايت مدافع اسلام كند، در حالي‌ كه ممكن بود درشتي ابن عباس آتش فتنه‌اي نو را شعله‌ور سازد.
اين ژرف انديشي مولاي متقيان- علیه السلام - باعث شد كه بعدها اغلب بني تميم در جنگ صفين در صف سپاهيان اسلام جنگيدند و حتي كساني چون «احنف بن قيس» كه در جمل از جنگ كناره گرفته بودند، اين بار در كنار امام وارد جنگ صفين شدند.

پی نوشت:

1)فصلت / 34 ـ 35.
2)نهج البلاغه، حكمت 158.
3)غرر الحكم و درر الكلم، عبد الواحد آمدي،‌ ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، ج 1، ص 260.
4)همان، ص 259.
5)نهج البلاغه، نامه 18.
6) آل عمران / 159.
7) مستدرك الوسائل، محدث نوري، ج 9، ص 35.
8) غرر الحكم و درر الكلم، عبد الواحد آمدي، ج 1، ص 272.
9) همان، ج 2، ص 372.
10)همان،‌ج 1، ص 275.
11) همان، ج 2، ص 89.
12) شرح نهج البلاغه، ابن ميثم بحراني، ج 4، ص 397.
13) نهج البلاغه، نامه 18.
14)مروج الذهب و معادن الجوهر، ابو الحسن علي بن الحسين بن علي المسعودي، ص 370.
15) علي از زبان علي، دكتر سيد جعفر شهيدي، ص 10.
16) همان.
17)شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 860.

منبع:سایت ذی طوی نوشته سجادفروزش

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 11 =
*****