هدف از بعثت نبی مکرم تزکیه نفوس از خبائث دنیا

21:18 - 1394/09/19

چکیده: هدف اصلی بعثت انبیای عظام یادآوری این نکته کلیدی و پر اهمیّت است که انسان نفس خود را از خبائث دنیوی پاک گرداند و این پاکی مقدمه ای باشد برای لقاء الله

نعمت ولایت و امامت

مردى از دنیا می‌رود كه انسان‏‌ها را گره زد به وظیفه خویش؛ مردى كه زیر بازوى عقل را گرفت تا برخیزد، مرهم بر زخم‏‌هاى معنویت نهاد تا جان بگیرد و ایمان را هم‌چون شعله‌اى همواره سوزان، در چراغ‌دان جان و روان آدمى برافروخت تا از تیرگی‌ها نهراسد و در تاریكی‏‌ها نمیرد.

آشنایی با سیره پیامبر و اهلبیت عصمت و طهارت(صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعین) و بیان فلسفه نبوت و اهداف وجودی پیامبر(صلی‌الله‌عليه‌و‌آله) یکی از وظایف مسلّم و قطعی پیروان آن بزرگواران است؛ هر کسی ادعای پیروی از آنان را دارد در حقیقت آنان را اسوه و الگوی خود قرار داده است، محبّ وقتی بخواهد سنخیتی با محبوب پیدا کند، لازمه اش پیروی مطلق است، محبّ به دنبال این است که حکمت وجودی انبیا را کشف کند و بدین طریق برای رسیدن به کمال و سعادت خود بهره بگیرد، زيرا بهره‌گيری از نعمت با فهميدن هدف خلقت آن نعمت ممكن است.

قرآن كريم در اين امر پيش قدم است و در آيات بسياري به بيان هدف ارسال پيامبران و مخصوصا پيامبر اسلام(صلی‌الله‌عليه‌و‌آله) پرداخته است. از جمله این‌که می‌فرمايد: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبين [آل عمران/164] حقا خداوند بر مؤمنان منّت گذاشت هنگامی که پیامبری را از جنس خودشان در بین آن‌ها برانگیخت تا آیات خدا را برای‌شان تلاوت کرده و آن‌ها را تزکیه کند و کتاب و حکمت را به ایشان بیآموزد؛ اگر چه قبل از آمدن او در گم‌راهی آشکار بودند».

امیرالمومنین(عليه‌السلام) نيز در كلامی كه خطبه آغازين نهج البلاغه با آن شروع شده است به فلسفه بعثت انبيا اشاره كرده و می‌فرمايند: «خداى سبحان از فرزندان او پيامبرانى برگزيد، و از آنان به زبان وحى پيمان گرفت ... پس هر چند گاه پيامبرانى فرستاد و به وسيله آنان به بندگان هشدار داد تا حق ميثاق الست بگذارند، و نعمت فراموش كرده را به يادشان آرند. با حجت و تبليغ، چراغ معرفت‌شان را بيافروزند تا به آيه‌های خدا چشم دوزند».[1]

همان‌طور که از آیه بالا و این فرمایش گهر‌بار امیرالمومنین(علیه‌السلام) استفاده می‌شود، هدف از ارسال انبیای عظام بالاخص وجود مقدس و نازنین حضرت ختمی مرتبت محمد‌ مصطفی(صلی‌الله‌عليه‌و‌آله) یادآوری پیمان الست است و یادآوری وظیفه تزکیه نفوس است؛ پیامبران آمده‌اند تا انسان را تزکیه کرده و از آلودگی برهانند، امّا بسیاری از انسان‌ها رسالت خود در این دنیا را فراموش کرده‌اند! آن‌چنان غفلت مستولی شده که رغبت انسان بیشتر تمایل به خصایص حیوانی (از جمله شهوات اعم از شهوت خوردن و خوابیدن، شهوت مقام و...) دارد، و چندان رغبتی به خصایص انسانی خود نشان نمی‌دهد، برای رهایی از این منجلاب ضروری است تا حکمت بعثت را کشف کرده و با عنایات خود این بزرگواران طریق هدایت را بپیماییم.

بنابراین هدف اصلی بعثت انبیای عظام، یادآوری این نکته کلیدی و پر اهمیّت است که انسان نفس خود را از خبائث دنیوی پاک گرداند و این پاکی مقدمه‌ای باشد برای لقاء‌الله و  سیر انسان از فرش به عرش؛ هدف این است که انسان این راه را به درستی بپیماد و با تأسی از نبیّ مکرم اسلام(صلی‌الله‌عليه‌و‌آله) و پیروی از سبک زندگی آن بزرگوار کمال نهایی خویش را دریابد و ان شاء الله با توسّل جستن به وجود مبارک آن حضرت به مقام «عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرِ» [2] نائل آید.

.........................................................................................................
پی‌نوشت
[1]. «وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجتبالتهم الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمُقْدِرَةِ» [نهج االبلاغة-ترجمه شهيدى، ص: 6]
[2]. إِنَّ المُْتَّقِينَ فىِ جَنَّاتٍ وَ نهََرٍ* فىِ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرِ (قمر/ 54و55) پرهيزگاران در باغها و كنار جويبارانند*در جايگاهى پسنديده، نزد فرمانروايى توان.

کلمات کلیدی: 

نظرات

تصویر کاظم زاده
نویسنده کاظم زاده در

سلام علیکم

خیلی ممنون از مطالب مفید و بروزتون

لطفا در مورد میثاق الست بیشتر توضیح بدید، این پیمان چه بوده است و چرا ما این پیمان رو بیاد نداریم؟

ممنون و التماس دعا

تصویر کامران قراملکی

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات
داستان "عهد الست"همان چيزي است كه در قرآن مورد اشاره قرار گرفته، (1) ولي حقيقت و ماهيت آن چندان روشن و واضح نيست؛ محدثان اسلامي بر اساس فهم برخي از روايات بر اين باورند كه خداوند به هنگام آفرينش آدم، تمام فرزندان آينده او را به صورت موجودات ريز درآورد و به آنان گفت:«ألست بربّكم» آنان گفتند«بلي»سپس همگي را به صلب و پشت آدم بازگردانيد. آنان هنگام خطاب الهي داراي عقل و شعور كافي بودند. سخن خدا را شنيدند و پاسخ او را گفتند. اين پيمان به اين خاطر از آنان گرفته شد كه راه‏هاي عذر در روز رستاخيز را روي آنان ببندد.(2)
اشكالاتي بر اين نظر وارد شده است كه محققان به آن اشاره كرده‏اند. (3)
اما گروهي از مفسران معتقدند بايد آيه را بر توحيد فطري حمل نمود. در توضيح نظريه خود گفته‏اند:
انسان با رشته غرائز و استعدادها و انواع تقاضاها و درخواست‏هاي طبيعي و فطري به جهان گام مي‏نهد. آدمي هنگام تولد و خروج از صلب پدر و دخول به رحم مادر و در وقت انعقاد نطفه، ذره‏اي بيش نيست، ولي در اين ذره استعدادهاي فراوان و لياقت‏هاي قابل توجهي است، از آن جمله استعداد و فطرت خداشناسي. با تكامل اين ذره در بيرون رحم، تمام استعدادها شكفته شده و به مرحله كمال و فعليت مي‏رسد.
خدا انسان‏ها را از پشت پدران و رحم مادران بيرون آورد. آفرينش آن‏ها را با خصوصياتي تركيب داد كه پيوسته پروردگار خود را بشناسند و نياز خود را به او احساس كنند. هنگامي كه انسان‏ها به نياز خود به خدا توجه پيدا كردند و خود را غرق در نياز ديدند، گويي به آنان گفته مي‏شود: من خداي شما نيستم؟ آنان مي‏گويند: چرا گواهي مي‏دهيم كه خداي ما هستي.(4)
علامه طباطبايي معتقدند اين آيه ناظر به وجود و حضور جمعي انسان‏ها در حضور خدا است؛ حضوري كه غيبت در آن متصور نيست، گويي همه فرزندان آدم يك جا از پشت پدران گرفته شده، گرد هم جمع آمده‏اند و در برابر خدا حضور دارند. در اين حالت هر انساني خود را حضوري مي‏يابد. يافته‏اش گواهي روشن بر وجود خدا و خداوندگاري او است، ولي قرار گرفتن انسان‏ها در گردونه زمان و تحولات جهان، آدمي را چنان مشغول و از خود بي خود مي‏كند كه از آن علم حضوري كه به آفريدگار خود داشت، غافل مي‏گردد.(5)
آن چه تا اين جا آورديم، ديدگاه‏هاي برخي از محدثان، متكلمان و مفسران راجع به تفسير اين آيه بود.
در مجموع مي توان گفت ظاهراً آيه شريفه گفت و گويي بين خدا و انسان مي‏باشد. در اين گفت و گو خداوند از انسان‏ها اقرار مي‏گيرد كه پروردگار آنان است. اقرار گرفتن براي اتمام حجت بر انسان مي‏باشد كه درآينده ادعاي غفلت نكند.
آيا گفت و گو به همين صورت كه در آيه آمده، اتفاق افتاده؟ موطن و عالمي كه اين ميثاق گرفته شده، كجا است؟ دنيا يا غير آن؟ آيا اين ميثاق قبل از تولد انسان گرفته شده يا بعد از آن؟
در پاسخ به اين سئوالات نظريات مختلفي ارائه شده است.
آيت الله جوادي آملي بعد از بررسي نظريات مفسران در آيه، دو احتمال را موجه دانسته‏اند.
أ) بيان تمثيلي:
هر چند ظاهر آيه حاكي از گفت و گويي بين خدا و انسان و گرفتن اقرار است، ولي اين آيه در مقام بيان واقع نيست، بلكه مقصود صرفاً تمثيل است.
خداوند در واقع از فرزندان آدم اقرار نگرفته، بلكه مراد آن است كه گويا خداوند از همه انسان‏ها اقرار گرفته است. مسئله ربوبيت خدا و عبوديت انسان به قدري روشن است كه گويا همه انسان‏ها گفتند «بلي». شيوه بيان اين آيه بيان تمثيلي است مانند آيه يازدهم سوره فصلت كه فرمود: «سپس آهنگ آفرينش آسمان كرد و آن بخاري بود، پس از آن به زمين فرمود: خواه يا ناخواه بياييد. آن دو گفتند: فرمان‏پذير آمديم»(6) آن دو گفتند با رغبت مي‏آييم، در حالي كه در واقع گفت و گويي بين خدا و آسمان و زمين واقع نشده است. پس در آيه ميثاق (عالم ذر) امر و نهي لفظي نيست، بلكه در حقيقت تمثيل است و بايد توجه داشت كه خود قرآن بيان نموده كه درصدد تمثيل است مانند:
«اگر قرآن را بركوهي فرو مي‏فرستاديم، يقيناً آن كوه را از بيم خدا فروتن و از هم پاشيده مي‏ديدي و اين مثل‏ها را براي مردم مي‏زنيم؛ باشد كه آنان بينديشند».(7)
در اين آيه خداوند مي‏فرمايد كه انزال قرآن بر كوه مثلي است كه براي به تفكر واداشتن انسان به كار رفته است، بنابراين احتمال گفت و گوي ذكر شده در آيه ميثاق، صرفاً تمثيلي است براي بيان وضوح ربوبيت خدا و عبوديت انسان.(8)
ب)بيان واقعي:
معناي دوم كه بيش تر مورد نظر است، اين مي‏باشد كه آيه صرفاً تمثيل نيست، بلكه به لسان گفت و گو از واقعيتي سخن مي‏گويد كه در خارج رخ داده و واقعيت اين است كه خداوند با زبان دو حجت خود با انسان سخن گفته است: يكي زبان عقل (پيمبر دروني انسان) و ديگري زبان وحي از طريق انبيا (پيامبران بيروني). اين دو حجت، خدا را به انسان مي‏نمايانند و ربوبيت او را بيان مي‏كنند. اين دو از هيچ انساني دريغ نشده است.
با وجود اين دو حجت، ديگر انسان نمي‏تواند ادعاي فراموشي و غفلت كند.
نكته‏ اي كه از آيه به دست مي‏آيد، نوعي تقدم اين ميثاق بر زندگي انسان مي‏باشد. از اين رو حجت باطني (عقل) و ظاهري(وحي) هر چند تقدم زماني بر انسان و اعمال ارادي او ندارد، ولي بر مكلف شدن انسان حداقل تقدم رتبي دارد؛ يعني ابتدا حجت بر عبد تمام مي‏شود، سپس مكلف به تكاليف الهي مي‏گردد. بنابراين مقصود آيه، گفت و گوي لفظي بين خدا و انسان نيست، بلكه اعطاي دو حجت محكم الهي به انسان است.
 

پي‏‌نوشت‏ ها:
1. اعراف (7) آيه 172 - 174.
2. طوسى، التبيان فى تفسير القرآن،‏ دار احياء التراث العربى، بيروت،‏ بي تا. ج 5، ص 27.
3. طبرسى ، مجمع البيان فى تفسير القرآن،‏ انتشارات ناصر خسرو، تهران،1372 ش. ج 4، ص 765.
4. مجمع ‏البيان، ج ‏4، ص 766.
5. طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن،‏ دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، قم، 1417 ق.ج ‏8، ص 307- 323.
6. فصلت (41) آيه 16.
7. حشر (59) آيه‏21.
8. جوادي آملي، فطرت در قرآن، نشر اسراء، قم، ص 123 - 126 و 135

تصویر کامران قراملکی

اما اینکه چرا پیمان الست و به تعبیر دیگر عالم ذر را بیاد نداریم بدین جهت است که پرده های گناه و عصیان مانع از شنیدن این پیمان و به یاد آوردن عالم ذَر می گردد، در فطرت توحیدی انسان این ندا هم اکنون نیز وجود دارد منتهی باید پرده ها را کنار زد تا حقیقت را بالعیان مشاهده نمود .

موفق و پیروز باشید

 

تصویر سارا خسروی
نویسنده سارا خسروی در

با سلام
اگر هدف از ارسال انبیاء تزکیه نفوس بوده چرا به هدفشان نائل نشدند؟ چرا و به چه علت ؟
ممنون

تصویر کامران قراملکی

با سلام و عرض ادب

شما از کجا می گویید پیامبران به هدفشان نائل نشدند؟ برای پاسخ به پرسش حضرت عالی نکاتی را باید خدمتتون عرض کنیم:

در قانون الهی انسان‌ها باید با اختیار و انتخاب و کاملا آگاهانه مسیر کمال انسانی را طی کنند. لذا با وجود موانع بسیار این مقدار از توفیق انبیاء که سراسر کره خاکی را فراگرفته نشان از موفقیت چشم‌گیر آن‌هاست.

اینکه بعد از 1400 سال نام پیامبر اکرم صل الله علیه و آله در موذنه ها به گوش می رسد و میلیاردها پیرو دارد نشان از موفقیت آن هاست؛ اینکه بعد از ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین افراد مهذّبی همچون امام خمینی رحمه الله علیه، علامه طباطبایی ها ، بهجت ها پرورش یافته اند در سایه موفقیت و مدیریت موفق انبیاء علیهم السلام بالاخص نبی خاتم صل الله علیه و آله می باشد. بنابراین اینکه فرمودید پیامبران الهی به هدفشان نرسیدند به هیچ وجه اینطور نیست آن بزرگوران با مدیریت عالی و تلاش وافر توانستند ایفا وظیفه کرده و هر چه در توان داشتند در راه اهداف خود قربانی کردند و برای همین است که انقلابی با این عظمت به وقوع پیوست و نام اسلام در جهان طنین انداز شد و به برکت همین انقلاب بسیاری از شیعیان در راه سیر و سلوک معنوی و تهذیب نفس افتادند و رفته رفته بر تعداد آن ها بیشتر می شود، آیا موفقیت غیر از این است؟!

همراه موفق و پیروز باشید

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 7 =
*****