چکیده: اصولا رابطه با همسر آینده با حفظ مسائل شرعی و تحت نظارت خانوادهها برای شناخت بهتر از همدیگر، لازم و ضروری به نظر میرسد؛ ولی سوالی که مطرح میشود این است که آیا دختر و پسر میتوانند بدون نظارت و اطلاع خانوادهها برای شناخت از همدیگر اقدام کنند؟
یکی از مسائل مهم ازدواج جوانان، روابط قبل از ازدواج با کسی است که احتمال میدهند همسر آیندهی آنها خواهد شد. البته بحث در این زمینه گسترده است و ما به گوشهای از آن میپردازیم.
اصولا رابطه با همسر آینده با حفظ مسائل شرعی و تحت نظارت خانوادهها برای شناخت بهتر از همدیگر، لازم و ضروری به نظر میرسد؛ ولی سوالی که مطرح میشود این است که آیا دختر و پسر میتوانند بدون نظارت و اطلاع خانوادهها برای شناخت از همدیگر اقدام کنند؟ و اگر اقدام کنند چه تبعاتی برای آنها به دنبال دارد؟ در این زمینه به دنبال پاسخگویی به سوال یکی از کاربران سایت هستیم؛
سوال:
دختری هستم که در محل کارم، آقا پسری وجود دارد که دارای شخصیت متین و با اخلاقی است. این اواخر از من درخواست شناخت بیشتر جهت ازدواج کرده است. او معتقد است که باید برای مدتی باهم در ارتباط باشیم تا شناخت از همدیگر پیدا کنیم و بعد که به نتیجه اولیه رسیدیم، خانوادهها را در جریان بگذاریم.
امّا من به او گفتم؛ بهتر است از همان اول، خانوادهها در جریان رابطه ما باشند، ولی او تاکید میکند که اول همدیگر را بشناسیم و بعد خانوادهها را مطلع کنیم. البته میدانم که ایشان کسی نیست که به دنبال دوستی و صرفا رابطه باشد؛ چون اولا: تا به حال در محل کار، سابقهی بدی از ایشان ندیدم و نشنیدم. ثانیا: اگر بر فرض هم بخواهد سوءاستفادهای کند، از آنجایی که در محل کار به کارمند متعهد و با شخصیت معروف است، با این کارش بیشتر آبروی خودش و خانوادهاش را خواهد برد. خلاصه مطمئن هستم که از این پیشنهادش قصد بدی ندارد. تنها میخواهد از انتخابش مطمئن شود و بعد خانوادهاش را در جریان بگذارد. لطفا راهنمایی کنید چکار کنم.
پاسخ:
اگر واقعا و منطقی، معتقدید که طرف مقابلتان مورد خوب و مناسبی برای ازدواج میباشد و ترس آن دارید که موقعیت خوبی را از دست دهید، ایشان را رد نکنید؛ امّا به او بگویید؛ مگر کار ما خلاف است که بدون اطلاع خانوادهها گفتوگو کنیم.
اگر به شما گفت: لازم است اول خودم بپسندم، شما به او بگویید؛ اگر خانوادهها بعدا مخالفت کنند، شناخت ما بی فایده میشود. پس بهتر است هر دو با هم باشد.
اگر گفت: خانوادهها با چند ماه رابطه مخالفت میکنند، در جواب بگویید؛ من هم مخالفم؛ چون این نوع رابطه معمولا دلبستگی میآورد که جلوی شناخت را میگیرد.
علاوه بر اینکه بر فرض، اگر یک طرف عاشق شد و دیگری نپسندید، باید آن طرف کلی رنج بکشد تا دیگری را فراموش کند.
اگر گفت: این مقدار زمان لازم است؛ چون غیر از افکار باید با رفتارهای همدیگر آشنا شویم، بگویید؛ اولا: اگر افکار مورد پسند باشد، رفتارها هم معمولا مورد پسند خواهد بود. ثانیا: در مورد رفتارها هم میشود صحبت کرد. ثالثا: دیدن رفتارهای خوب معمولا دلبستگی میآورد و در نتیجه عیوب رفتاری دیده نمیشوند.
بعد ادامه دهید که از اینها گذشته، بدون اطلاع خانواده، من نمیفهمم که طرفم قصد ازدواج دارد یا نه.
اگر با تمام این حرفها، همچنان طرف مقابل قبول نمیکرد، در آن صورت از آنجایی که احتمال زیاد میدهید که طرف مقابلتان فرد مناسبی است، میتوانید با احتیاط رابطه بدون ابراز احساسات را برای شناخت افکار، اخلاق و رفتار طرفینی، قبول کنید؛ امّا نباید این رابطه، از چند جلسه معمولی فراتر برود؛ چون حرفهای مربوط به شناخت زیاد نیست. همچنین اگر طرف مقابلتان، در ضمن آشنایی، احساسات را قاطی شناخت کرد، به او توصیه کنید که ادامه ندهد و اگر قبول نکرد، بهتر است دیگر رابطه را ادامه ندهید.
عواقب احتمالی روابط دختر و پسری خارج از نظارت خانوادهها:
1. امکان دارد رابطه گناه آلود شود و به خاطر شک به پاکی طرف، یکی از طرفین از ازدواج صرف نظر کند.
2. ممکن است بعد از رابطه، نظر یکی از طرفین عوض شود. (از طرف زده شود یا فرد بهتری را پیدا کند یا بفهمد که مناسب هم نیستند.)
3. شاید به خاطر مخالفت بعدی خانوادهها، نتوانند ازدواج کنند و در نتیجه مجبور شوند رنج زیادی را برای فراموش کردن همدیگر تحمل کنند.
4. ممکن است بعد از رابطه و در زمان خواستگاری متوجه شوند مناسب هم نیستند.
5. در بعضی از موارد، میان طرفین اختلاف ایجاد میشود که یا مانع ازدواج میگردد و یا بر زندگی آینده اثر منفی میگذارد.
6. دختر خانم در طول مدت رابطه، ممکن است موقعیتهای ازدواج را از دست دهد.
7. ممکن است یکی از طرفین گرفتار عشق یک طرفه شود که میتواند مانع ازدواج بعدی او شود.
8. لو رفتن رابطه در برابر دیگران، میتواند لطمه به آبروی خود، خانواده و ازدواج بعدی شود.
نظرات
خواهرمن گول این حرفاکه بیشترباهم اشنابشیم وبعدخانواده هارادرجریان بذاریم نخور.منم دقیقامثل شمابودم منم همکارم بودکه بهم پیشنهاداشنایی بیشتربه قصدازدواج دادواین اشناشدن فقط باعث شدمن به خاطراعتمادی که بهش داشتم والبته به قول شماوجهه کاریش بهش وابسته بشم تاازاین طریق اون بتونه نقشه شاعملی کنه وازم سوء استفاده کنه بعدازیه مدتی هم به بهانه مخالفت خانوادش ولم کردو رفت بایکی دیگه که بعدش فهمیدم اصلامشکل خانوادش نبودن واون ازقبل بااون خانم رابطه داشته ومن تواین مدت حکم یه سرگرمی ویه بازیچه رابراش داشتم.الآن دوساله که یه چشمم اشکه ویکیش خون شبی نیست که بدون گریه خوابم ببره فکرحماقت خودم داره دیوونم میکنه فکراینکه چرابهم خیانت کردراحتم نمیذاره ومثل خوره افتاده به جونم وروزبروزداره نابودم میکنه شدم یه مرده متحرک بی انگیزه وبی هدف فقط روزاراشب میکنم وشباراصبح ،یه لحظه ارامش ندارم هرکارمیکنم نمیتونم فراموشش کنم..آخه من اولین وصدالبته اخرین باری بودکه به یه پسر(اونم فقط وفقط بخاطراینکه همکارم بودومنم مثل شمافکرنمیکردم بتونه وبخوادبهم خیانت کنه وامکتن نداره بهم دروغ بگه) اعتمادکردم.اخرشم وقتی که من قضیه رافهمیدم درکمال وقاحت بهم گفت اگه ازدیدن من ناراحت میشی ودیدن من اذیتت میکنه دیگه نیاسرکاروگریه وزاری هاوناراحتی من اصلابراش اهمیتی نداشت چون سرش جای دیگه گرم بود.ایناراگفتم که اشتباه مناتکرارنکنی که بدونی اگه یه پسرواقعابه دختری علاقه داشته باشه ازطریق خانواده هاواردمیشه اگه هم قصداول آشنایی خودشون دوتاباشه چه اشکالی داره که بااطلاع خانواده هاوبانظارت اونهاباشه. چون اشنایی (البته نمیگم همه آشناییهابه جایی که رابطه ماکشید،کشیده میشه،فرضامیذارم به آشنایی درحدهمون صحبت کردن که البته اونم اراده آهنین ازطرف دخترمیخوادکه اجازه نده فراترازاون بره)قاعدتا وابستگی میاره و این وابستگی تودخترابدلیل اینکه احساساتی تروعاطفی ترن بیشتره. واگر درهرصورت ازدواج صورت نگیره فراموش کردنش برای دختربه مراتب سخت تره.وحتی اگررابطه ای هم باشه اونی که این وسط به ضررش تموم میشه وضربه میخوره دختره نه پسر حتی اگه باهم توی یه محیط کاری باشن . این چیزاراگفتم براساس تجربه ای که خودم داشتم وضربه ای که خوردم برای کسایی که توموقعیتی مثل موقعیت من قرارمیگیرن.که یه اعتمادبیجا،یه اشتباه،عاقبتش میشه زندگی که من بادست خودم براخودم درست کردم (فقط باخیال اینکه یه همکارنمیتونه به همکارش خیانت کنه!!!) .یه دنیاحسرت وپشمونی ،یه عمرعذاب وجدان وناآرومی واشک وزاری، که البته هیچ فایده ای هم نداره برام،تنهاامیدودلخوشی که میتونم داشته باشم امیدم به خداست .امیدبه اینکه جای حق نشسته ویه روزی جواب اشک وناله های من وخیانت اونامیده..باچشم بازوبامشورت خانواده هاتون تصمیم بگیریدوبه عاقبت کارتون فکرکنیدوبه هرکسی اعتمادنکنیدتاکسی بهتون ابرازعلاقه کردباچندتاحرف عاشقانه ارادتون سست نشه ..درپناه حق خوشبخت باشید.التماس دعا.واگه میتونیدمناهمراهنمایی کنید.ممنون میشم