چکیده: عدی بن حاتم طایی که از اصحاب گرانقدر پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) میباشد؛ در زمان خلافت امیرالمومنین(علیهاسلام) به حضرت پیوست و پیوسته در شمار شیعیان بود. حمایت عدی از حضرت تنها منحصر به دوران خلافت ظاهری امیرالمؤمنین(علیهاسلام) نشد و او تا پایان عمر بر عهد خود استوار ماند.
«عدی بن حاتم» فرزند «حاتم طائی» معروف به ابوطریف از سخاوتمندترین مردم، در عام الفیل به دنیا آمد. وی رئیس قبیلهی طی و بر آیین مسیحیت بود؛ اما آن را از قبیلهاش پنهان میداشت، زیرا افراد قبیله او بت «فلس» را میپرستیدند.[1] عدی در زمان پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) اسلام آورد و از بزرگان مهاجرین شد و حضرت او را در سال دهم هجرت مسئول جمعآوری زکات و صدقات قبیلهی طی و اسد قرار داد.[2]
عدی بن حاتم پس از رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در برخی از فتوحات شرکت داشت وی همچنین از افرادی بودن به فساد «ولید بن عقبه» عامل خلیفه سوم در کوفه معترض شد و زمینه عزل او را فراهم کرد.[3]
دوران امیرالمومنین(علیهاسلام)
اوج دوران رشد و بالندگی عدی بن حاتم، از دوران امیرالمؤمنین(علیهاسلام) آغاز شد و تا پایان عمر این شخصیت بزرگ ادامه یافت. وی پس از قتل خلیفهی سوم با حضرت بیعت کرد و نقش مهمی در دفاع از حکومت امیرالمؤمنین(علیهاسلام) ایفا نمود.
عدی بن حاتم با شجاعت فراوان در سه جنگ جمل، صفین و نهروان شرکت کرد و تمام توان خود را برای حمایت از امیرالمؤمنین(علیهاسلام) به کار بست و در این مسیر از ناحیه یک چشم نابینا شد و سه فرزند او به شهادت رسیدند.[4] وی پس از شهادت حضرت مردم را به بیعت با امام حسن(علیهالسلام) دعوت میکرد.[5]
عدی و معاویه بن ابوسفیان
پس از شهادت امام حسن(علیهاسلام) روزی معاویه از عدی پرسید: پسرانت چه شدند؟
عدی گفت: «سه تن از آنان در جنگ صفین کشته شدند».
معاویه گفت: «علی با تو منصفانه رفتار نکرد که فرزندان خود را نگاه داشت و فرزندان تو را به دم تیغ فرستاد».
عدی بن حاتم گفت: «نه؛ به خدا من به انصاف رفتار نکردم که علی(علیهاسلام) کشته شد و من هنوز زندهام!».[6]
روزی معاویه از عدی خواست تا از امیرالمومنین(علیهالسلام) و شیوه حکومتش، سخن بگوید.
عدی گفت: «منرا معاف بدار، معاویه نپذیرفت. عدی زبان به ستایش امیرالمومنین(علیهالسلام) گشود و گفت: «به خدا سوگند که او بسیار دوراندیش و پرتوان بود؛ سخنانش بر پایه عدل و داوریاش همانند حقیقت بود. چشمههای حکمت و دانش در اطراف وجودش میجوشید و دریای علم در وجودش موج میزد. از دنیا و زرقوبرق فریبندهاش نفرت داشت و با مناجات شبانه مأنوس بود. فراوان میگریست، بسیار میاندیشید و در تنهایی، نفس خود را بازخواست میکرد. زندگانی سخت داشت و با رعیت، به حسب ظاهر، فرقی نداشت. به تمام پرسشهایمان پاسخ میداد و نیازمان را برآورده میکرد. با اینکه ما را فوقالعاده به خود نزدیک میساخت، اما هیبت و شکوه آسمانیاش چنان بود که از بزرگی و جلالش جرأت نگاه کردن به چهرهاش یا پروای سخن گفتن نداشتیم. هرگاه تبسم میکرد، گویی از رشته مروارید پرده برداشته است. مؤمنان را بزرگ میداشت و یار مستضعفان بود. در حکومتش قدرتمند از ستم او نمیترسید و ناتوان از عدالتش مأیوس نبود.
به خدا سوگند! شامگاهان در محراب عبادت چونان مارگزیده به خود میپیچید و بسان انسانی داغ دیده ضجّه میزد و اشک از دیدگانش فرومیبارید. هنوز گفتارش در گوشم طنینانداز است که میگفت: «ای دنیا! از من فاصله گیر و دیگری را بفریب، که من تو را سه طلاقه کردهام و میفرمود: «آه از کمی توشه و دوری راه آخرت و تنهایی!».
سخنان عدی چنان معاویه را متأثر کرد که پرسید: «فراق علی(علیهاسلام) را چگونه تحمّل میکنی؟!
عدی گفت: «در فراقش به زنی میمانم که فرزندش را در دامنش کشته باشند که هرگز اشک چشمش خشک نمیشود و یاد فرزند را فراموش نمیکند».
معاویه سؤال کرد: «چه وقت به یاد علی(علیهاسلام) میافتی؟ عدی پاسخ داد: «مجالی برای فراموش کردنش نمییابم».[7]
در نتیجه: عدی بن حاتم طایی که از اصحاب گرانقدر پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) میباشد؛ در زمان خلافت امیرالمومنین(علیهالسلام) به حضرت پیوست و پیوسته در شمار شیعیان بود. حمایت عدی از حضرت تنها منحصر به دوران خلافت ظاهری امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نشد و او تا پایان عمر بر عهد خود استوار ماند.
-----------------------------------------------------------------
پینوشت
[1]. ابن اثير، عز الدين؛ أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بيروت، دار الفكر، 1409/1989، ج3، ص505، كلبى، ابو المنذر هشام بن محمد؛ كتاب الأصنام، تحقيق احمد زكى باشا، القاهرة، افست تهران، نشر نو، چاپ دوم، 1364ش، ص61.
[2]. ابن عبد البر، أبو عمر يوسف؛ الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق على محمد البجاوى، بيروت، دار الجيل، ط الأولى، 1412/1992 ج3، ص1057، مقريزى، تقى الدين أحمد؛ إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقيق محمد عبد الحميد النميسى، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1420/1999، ج2، ص99.
[3]. ابن اثیر، پیشین، ص507، يعقوبى، تاريخ اليعقوبى، بيروت، دار صادر، بى تا، ج2، ص165.
[4]. ابن اثیر، پیشین، ص507، منقرى، نصر بن مزاحم؛ وقعة صفين، تحقيق عبد السلام محمد هارون، القاهرة، المؤسسة العربية الحديثة، الطبعة الثانية، 1382، افست قم، منشورات مكتبة المرعشى النجفى، 1404، ص427-428.
[5]. محلّاتى، ذبيح اللّه؛ رياحين الشريعة، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1364 ش، چاپ چهارم، ج4، ص143.
[6]. ابن عبد ربه الاندلسي، العقد الفرید، بيروت، نشر دار الكتب العلمية، بی تا، ج4، ص98.
[7]. قمى، عباس؛ سفینة البحار، تهران، فراهانى، بی تا، ج1، ص169 و 170 و چاپ جدید، ج6، ص184.