صدراعظم ایران

12:28 - 1400/10/20

چکیده: در ایران دوران‌های مختلفی بوجود می‌آمد که با بی‌کفایتی برخی از شاهان مملکت را تحت سلطه استعمار قرار می‌دادند که آزادی‌ خواهانی برای مبارزه با این استعمار به مبارزه برمی‌خواستند.

میرزا تقی خان

در ایران دوران‌های مختلفی بوجود می‌آمد که با بی‌کفایتی برخی از شاهان مملکت را تحت سلطه استعمار قرار می‌دادند که آزادی‌ خواهانی برای مبارزه با این استعمار به مبارزه برمی‌خواستند.

یکی از افراد نامدار این مملکت که جلوی این استعمار قد علم کرد و بانفوذ استعمار به دربار مبارزه کرد، «میرزا محمد تقی‌خان فراهانی» بود، که معروف به امیرکبیر می‌باشد.
امیرکبیر در سال ۱۱۸۶ در اراک به دنیا آمده و در 1230 در حمام فین کاشان به قتل رسید. او صدر اعظم ناصرالدین‌ شاه قاجار بود که برای نظم بخشیدن به حقوق شاهزادگان و درباری‌ها اصلاحاتی را آغاز نمود که برای برخی گران آمد و به سعایت و بدگویی از او نزد ناصرالدین شاه پرداختند، تا اینکه نظر شاه را به او بدکردند تا دستور قتل او را صادر نمود و بعد از تقل امیرکبیر شدیداً پشیمان شد که دیگر فایده‌ای نداشت.

مدت اصلاحات این مرد آزادی‌خواه فقط سه سال و سه ماه بود که در این مدت کوتاه کارهای بزرگی را انجام داد، از جمله تأسیس مدسه دارُالفُنون بود که در آن آموزش دانش و فناوری‌های نو انجام می‌گرفت، و روزنامه وقایع اتفاقیه را منتشر کرد.

خدمات گسترده امیرکبیر در زمینه‌های مختلفی صورت گرفت که حتی القاب و تعاریف حکومتی را حذف کرده و اعتقاد داشت که باعث زیان‌های اجتماعی می‌شود.
همچنین دستور داد که قمه‌کشی و لوطی‌بازی از شهرها و راه‌ها برداشته شود. و حمل نقل کنند اسلحه سرد و سلاح گرم را مجرم می‌دانست. او حقوق زیادی بسیاری از درباری‌ها و شاهزاده‌ها را کم کرد.

از دیگر خدمات این شهید بزرگ، خاموش کردن شورش محمدحسن خان سالار بود. محمدحسن خان سالار والی خراسان که طرفدار تجزیه‌طلبی و جدایی خاک خراسان از ایران بود، در زمان ناصرالدین‌شاه شورش کرد. امیرکبیر، سپاهیانی را به خراسان فرستاد. سرانجام، امیر دستور داد که سالار و همراهانش کشته شوند.

حضور امیرکبیر در دربار ناصرالدین‌شاه همواره مورد مخالفت تعدادی از نزدیکان شاه از جمله «مهدعلیا» مادر شاه، اعتمادالدوله و میرزا آقاخان نوری قرار داشت؛ چنان که تلاش‌های این عده سرانجام منجر به صدور حکم عزل امیرکبیر از مقام خود گردید. برخی از درباریان که او را مخالف منافع خود می‌دیدند، تهمت زدند که امیرکبیر داعیه سلطنت دارد.[1]

در روز ۲۰ آبان ۱۲۳۰ دو ماه قبل از روز قتل امیرکبیر ناصرالدین شاه، او را از صدارت عزل کرد.
امیرکبیر از تمامی مناصب خلع شد و دو روز بعد به عنوان یک زندانی به کاشان فرستاده شد. این تبعید ۴۰ روز به طول انجامید. به نگهبانان دستور داده شده بود که با کمال احترام با او رفتار کنند با این وجود، مخالفان امیرکبیر در دربار احتمال می‌دادند که امیرکبیر بار دیگر مورد عنایت شاه قرار گیرد و به قدرت بازگردد.

اطرافیان ناصرالدین‌شاه با کوشش فراوان توانستند حکم قتل وی را بگیرند. سرانجام امیرکبیر در روز ۲۰ دی ۱۲۳۰ در حمام فین کاشان به قتل رسید. رگ‌های دست و پاهایش را بریدند و پس میرغضب با چکمه به میان دو کتف امیر کوبید. چون امیر به زمین در خون خود غلطان شد، میرغضب دستمالی در گلویش کرد تا جان داد.[2]
____________________________
پی‌نوشت:
[1]. ناسخ التواریخ ج ۳ ص ۳۸۵
[2]. امیر کبیر و ایران، صفحه ۷۲۵ تا ۷۳۰

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 0 =
*****