این ره که تو می‌روی به «غربستان» است

17:00 - 1394/10/24

چکیده: ابتذال و هرزگی اگر خیر و برکتی داشت الان باید فرهنگ غربی، سرآمد همه‌ی فرهنگ‌ها می‌بود.

جنگ نرم

اقتضای هر عقل سالمی این است که از راه اشتباه دیگران، درس گرفته و مسیر زندگی خود را در جهتی صحیح، تنظیم کند. اینکه افرادی درست در همان جهت غلط و بارها تجربه‌شده‌، حرکت کنند و بدون در نظرگرفتنِ سرنوشت شوم دیگران، جا پای قدم‌های آنها بگذارند، چیزی نیست که کمترین تناسبی با عقل سلیم و هدایت‌گر داشته باشد.
آنچه در عرصه‌ی تقلیدهای کورکورانه‌ی فرهنگی، شاهد هستیم نشان از آن دارد که تعدادی از افراد جامعه‌ی ما با شوق فراوانی، به دنبال احیای فرهنگی هستند که حدود نیم‌قرن پیش در آمریکا، شروع به فعالیت کرد و امروز به اوج ابتذال و پستی رسیده است! از سال ۱۹۶۶ میلادی بود که مقرر شد در مدارس ایالات متحده- از کودکستان تا آخر دبیرستان- به آموزش رسمی و بی‌محابای مسایل جنسی، بپردازند و اصل لذت‌پرستی را در نسل آینده‌ی آمریکا، نهادینه کنند. طراحان این نقشه، حتی سازمانی به‌نام «شورای اطلاعات و آموزش جنسی ایالات متحده»(SIECUS) تاسیس کردند تا با پشتیبانی فکری و مالی این طرح، از موفقیت آن مطمئن شوند. به‌همین منظور، فقط در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۱ میلادی، مبلغ دو میلیارد دلار، هزینه شد!
بعضی از برنامه‌های این سازمان در مدارس، عبارت بود از: آغاز آموزش بی‌پرده مسایل جنسی برای کودکان زیر ده‌سال(!) در قالب کارگاه‌های آموزشی و فیلم‌های ویدیویی، استفاده‌ی عمدی و فزاینده‌ از کلمات رکیک خیابانی در کلاس‌ها به‌منظور حساسیت‌زدایی از کودکان، متقاعدکردن کردن کودکان به ارزشی‌دانستن سکس بخاطر لذت فردی و نه ارتباط با ازدواج و خانواده، درخواست از معلمان مدرسه برای مقابله با والدینی که از آزادی‌های جنسی کودکان خود جلوگیری می‌کنند، به تمسخرگرفتن خیرخواهی والدین، معرفی «هم‌جنس بازی» به عنوان یک رابطه‌ی طبیعی و مفید.[۱]
اگرچه والدین کودکان با طرح شکایات متعدد ضد معلمان، به اعتراض برخاستند و برخی دلسوزان جامعه‌ی آمریکا، از چنین روندی به‌شدت احساس خطر کرده و نگرانی‌های خود را در قالب کتاب‌ها و مقالات، بروز دادند[۲] اما حجم تبلیغاتی نظام حاکم، چنان سنگین و پرحجم بود که کسی توانایی مقابله با آن را نداشت.
نتیجه‌ی چنین افسارگسیختگی گسترده‌ای اما بسیار وحشتناک بود. تعداد فرزندان نامشروع، ۴۵۰ درصد افزایش یافت.[۳] نیمی از «یک‌میلیون‌و صدهزار» حاملگی در نوجوانان آمریکایی، به سقط‌جنین منجر شد و ده‌درصد از همین افراد، دوباره در همان سال، باردار شدند! آمار مربوط به عوارض روحی ناشی از این بی‌بندوباری‌ها نیز تکان‌دهنده است. خودکشی در نوجوانان، ۲۰۰ درصد، افزایش یافت و تعداد نوجوانان مبتلا به افسردگی، سه‌برابر شد.[۴] فاجعه به نقطه‌ای رسید که «انجمن روان‌کاوی کودک»[۵] در آمریکا اعلام کرد: «جا دارد والدینی که فرزندانشان باردار شده‌ یا به‌خاطر ایدز مردند یا به بیماری مقاربتی مبتلا شدند و یا آموزگاران، آنان را مخفیانه به‌سوی متخصصان سقط‌جنین هدایت کرده‌اند، از مدارس دولتی برای این برنامه‌های خطرناک، ادعای خسارت کنند.»[۶]
این چند سطر غم‌بار و حیرت‌انگیز، تنها گوشه‌ی کوچکی از عمق فاجعه‌ی اخلاقی در کشور مدعی تمدن به نام آمریکاست؛ و به‌نظر نگارنده، غم‌انگیزتر این است که پس از رخ‌دادن تمام این فجایع و مشخص‌شدن نتیجه‌ی هرزگی و لاابالی‌گری، امروزه برخی افراد جامعه‌ی ما برای آن منجلاب غربی، آب‌دهانشان جاری شده و با چشم حسرت، به آن جامعه و فرهنگ می‌‌نگرند!
خیرخواهی و دلسوزی، شاید کمترین کاری باشد که از عهده‌ی یکایک ما برآید و نباید آن را از هم‌وطنان و هم‌کیشان خود دریغ کنیم.
ای خانم‌ها و بانوان سرزمین من! اگر امروز برای شما پروژه‌ی شیطانیِ «کشف‌حجاب» را کلید زده‌اند، بدانید و باخبر باشید که انتها و مقصد این مسیر، همان است که در سطور بالا به آن اشاره شد و آنان که بر طبل چنین هرزگی‌هایی می‌کوبند هدفشان شرم‌زدایی کردن و بی‌حیا بار آوردن نسل کنونی است. آیا تابحال باخود اندیشیده‌اید که «چرا دشمن، دوست دارد ما بی‌حیا باشیم؟»[۷]
ای پسران و جوانان هم‌وطن! آیا می‌دانید برخی از این شبکه‌های فاسد و مستهجن ماهواره‌ای که در کشور ما، رایگان قابل دریافت است، در کشورهای غربی فقط دربرابر پرداخت پول، قابل مشاهده خواهد بود؟ آیا تاکنون با خود فکر کرده‌اید که چرا آمریکا و انگلیس، برای ایجاد شبکه‌های فارسی‌زبان، تا این حد زیر بار هزینه‌های سنگین مالی می‌روند؟
گرچه جامعه و مردم ما هنوز هم از بهترین و پاک‌ترین‌ها هستند اما یادمان باشد که فرورفتن در منجلاب گناه و غرق‌شدن در فساد، سرانجام و نهایتی ندارد جز مبتلاشدن به آن‌چه امروز، غرب در آن گرفتار است. «طراحان انقلاب جنسی ... وعده‌ی نشاط، رهایی و تندرستی می‌دادند؛ اما بدبختی، بیماری و حتی مرگ به ارمغان آوردند.»[۸]

پی‌نوشت:
[1] ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ص ۱۴۷
[2] به عنوان نمونه می‌توان به «سامویل بلومنفلد» اشاره کرد که می‌گوید: «حقیقت آشکار این است که کلاس‌های درسی آمریکا به محلی برای جنگ روانی شدید، ضد همه‌ی ارزش‌های سنتی تبدیل شده است.» ("Phoebe Courtney, ‏"The NEA and Child Abuse in the Schools)
[3] ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ص ۱۵۵
[4] همان، ص ۱۵۶
[5] American Association of Child Psychoanalysis
[6] ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ص ۱۵۶
[7] دشمن چرا دوست‌دارد ما «بی‌حیا» باشیم؟
[8] مجله «اخبار جهانی بهداشت»، چهارم آگوست ۱۹۸۵ میلادی

نظرات

تصویر نجفی
نویسنده نجفی در

گاهی اوقات باید حتما سرمون به سنگ بخوره تا متوجه مسیر اشتباهی خودمون بشیم.... اون موقع است که خودمون رو نفرین می کنیم که چرا به حرف خیرخواها -مث آق رضا رستمی- گوش ندادیم....

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 3 =
*****