چکیده:«حبابه والبیه» زنى بود یمنی، که در کوفه به خدمت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) رسید و گفت: «یا امیرالمؤمنین! خدا تو را رحمت کند، دلیل امامت چیست؟ امام سنگى را نشان داد و فرمود: آن سنگ را پیش من آور؛ زن سنگ را پیش امام آورد، حضرت مهر خودش را به سنگ زد (اثر مهر در سنگ آشکار شد). بعد فرمود: یا حبابه! وقتى که یک نفر ادعاى امامت کرد و توانست مانند من این سنگ را مهر کند بدان او امام واجبالاطاعه است..
شیعه معتقد است که امام معصوم، جانشین پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) میباشد. همانطور که انتخاب پیامبر الهی به دست خداست، انتخاب امام هم به دست خداوند منان میباشد. یکی از راههایی که پیامبران الهی برای معرفی خود به مردم و اطمینان آنها به خود و اینکه از جانب خدا هستند، ارایه معجزه بود. شیعه معتقد است، چون امام هم، جانشین پیامبر است و هم حجت خدا برای مردم، باید دارای معجزه باشد. به خاطر همین است که در تاریخ و در روایات زیادی معجزات فراوانی از ائمه شیعه(علیهمالسلام) وارد شده است که خود را به عنوان امام و رهبر جامعه و به عنوان حجت الهی به مردم معرفی میکردند. ما در ذیل به چند نمونه مختصر اشاره میکنیم:
نواده حبابه والبیّه
«حبابه والبیه» زنى بود یمنی، که در کوفه به خدمت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) رسید و گفت: «یا امیرالمؤمنین، خدا تو را رحمت کند، دلیل امامت چیست؟ امام سنگى را نشان داد و فرمود: آن سنگ را پیش من آور؛ زن سنگ را پیش امام آورد، حضرت مهر خودش را به سنگ زد (اثر مهر در سنگ آشکار شد) بعد فرمود: یا حبابه! وقتى که یک نفر ادعاى امامت کرد و توانست مانند من این سنگ را مهر کند بدان او امام و واجبالاطاعه است.
این زن تا زمان امام رضا(علیهالسلام) زنده ماند، با معجزه امام سجاد(علیهالسلام) جوانى به او بازگشت و سنگ را تا مهر امام هشتم(علیهالسلام) رسانید. آنگاه فرزندان وى در زمان امامان دیگر این کار را ادامه دادند».
«داود بن قاسم جعفری» میگوید: نزد امام حسن عسکرى(علیهالسلام) بودم که به امام عرض شد: مردى از اهل یمن اجازه ورود مىخواهد، امام اجازه فرمود، دیدم مردى بلند قامت و قوى بازو داخل شد، به امام(علیهالسلام) سلام داد، حضرت جواب داده و امر به نشستن کرد.
او در نزد من و چسبیده به من نشست، من به خود گفتم: «اى کاش مىدانستم این شخص کیست؟» امام(علیهالسلام) فرمود: «این از فرزندان آن زنى است که پدران من سنگى که او داشت مهر کردهاند، و اثر مهرشان در آن نقش بسته است، آن را آورده است تا من نیز مهر کنم». بعد فرمود: «سنگ را بیاور، او سنگ را بیرون آورد». دیدم جایى از آن صاف است و مهر نخورده.
حضرت آن را گرفت، مهر خویش را بیرون آورد و آن را مهر کرد، و مهر به راحتی در سنگ نشست. من به مرد یمانى گفتم: تا به حال امام را دیده بودى؟ گفت: نه واللّه، ولى مدتى بود که به دیدارش اشتیاق داشتم.
سپس مرد یمانى برخاست و مىگفت: «رحمت خدا و برکات خدا بر شما اهلبیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) باد. شهادت میدهم که شما اهلبیت(علیهمالسلام) نسل اندر نسل تا به حال، امام بعد از امیرالمومنین(علیهالسلام) هستید. آنگاه رفت و دیگر او را ندیدم.
ابو هشام میگوید: از او پرسیدم اسمت چیست؟ گفت: نام من، «مهجع»، پسر «صلت» پسر «عقبه»، پسر «سمعان»، پسر «غانم»، پسر «ام غانم» و آن زن اعرابیه یمنى صاحب سنگى است که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بر آن مهر زد و فرزندانش نیز مهر زدند تا زمان امام أبىالحسن رضا(علیهالسلام).[1]
نمونه دیگر از اثبات امامت توسط معجزه امام
امام باقر(علیهالسلام) میفرماید: چون امام حسین(علیهالسلام) شهید شد محمد حنفیه شخصی را نزد علیبن الحسین(علیهالسلام) فرستاد که تقاضا کند با او در خلوت سخن گوید سپس (در خلوت) با آن حضرت چنین گفت: «پسر برادرم! میدانی که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) وصیت و امامت را پس از خود به امیرالمومنین(علیهالسلام) و بعد از او به دو فرزند امیرالمومین(علیهالسلام) و پس از اینکه امام حسین(علیهالسلام) پدر شما کشته شد به کسی وصیت نکرده است و من عموی شمایم و با پدر شما از یک ریشهام و فرزند علی هستم. من با این سن و سبقتی که بر شما دارم از شما که جوانید به امامت سزاوارترم. پس با من در امر وصیت و امامت منازعه و مجادله مکن».
علی بن الحسین(علیهالسلام) به او فرمود: «ای عمو از خدا بترس و چیزی را که حق نداری ادعا مکن من تو را موعظه میکنم که مبادا از جاهلان باشی؛ ای عمو! همانا پدرم پیش از آنکه رهسپار عراق شود به من وصیت کرد، ساعتی پیش از شهادتش درباره امامت با من عهد کرد. سلاح رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) نزد من است، لذا مانع این امر نشو! که میترسم عمرت کوتاه و حالت پریشان شود. همانا خدای عزوجل امر وصیت و امامت را در نسل حسین(علیهالسلام) مقرر داشته است. اگر میخواهی این مطلب را بفهمی بیا نزد حجرالاسود برویم و محاکمه کنیم و این موضوع را از او بپرسی».
امام باقر(علیهالسلام) میفرماید: این گفتگو میان آنها در مکه بود، پس رهسپار شدند تا به حجرالاسود رسیدند. علیبنالحسین(علیهالسلام) به محمد حنفیه فرمود: «تو اول به درگاه خدای عزوجل تضرع کن و از او بخواه که حجر را برای تو به سخن در آورد و سپس امر امامت را از او بپرس»...محمد با تضرع و زاری دعا کرد و از خدا خواست و سپس از حجر خواست (که به امامت او سخن گوید) ولی حجر جوابش را نداد.
علیبن الحسین(علیهالسلام) فرمود:«ای عمو اگر تو وصی و امام بودی جوابت را میداد».
محمد گفت: «پسر برادر تو دعا کن و از خدا بخواه؛ علیبنالحسین(علیهالسلام) به آنچه خواست دعا کرد، سپس فرمود: «از تو میخواهم به آن خدایی که میثاق پیغمبران و اوصیا و همه مردم را در تو قرار داده است، که وصی و امام بعد از امام حسین(علیهالسلام) را بما خبر ده»، حجر حرکتی کرد که نزدیک بود از جای خود کنده شود، سپس خدای عزوجل آن را به سخن آورد و به زبان عربی فصیح گفت: «بار خدایا همانا وصیت و امامت بعد از حسینبن علی به علیبن حسینبن علیبن ابی طالب(علیهمالسلام) پسر فاطمه(سلاماللهعلیها) دختر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) رسیده است». محمدبن علی(محمد حنفیه) از عقیده انحرافی خود برگشت و پیرو علیبن الحسین(علیهالسلام) گردید.[2]
در پی این ماجرا «ابوخالد کابلی» نیز هدایت شد. ابوخالد معتقد به امامت محمدبن حنفیه بود و از کابل حرکت کرد و به سوی مدینه آمد در مدینه محمدبن حنفیه را قسم داد به پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) و حضرت امیر مومنان(علیهالسلام) که حقیقت را درباره امامت بگوید به اینکه آیا او امام بر حق است! گفت چون مرا قسم دادی حق را میگویم و او را به خانه حضرت امام سجاد(علیهالسلام) هدایت کرد وقتی وارد خانه امام شد او را به «کنکر» خطاب کرد با تعجب گفت؛ «هیچ کس تا به حال مرا به چنین نامی خطاب نکرد به غیر از مادرم!» و به امامت امام سجاد(علیهالسلام) معتقد گردید.[3]
عمر بن یزید میگوید: امام محمد تقی(علیهالسلام) را دیدم. به آن حضرت گفتم: «یابن رسولالله، نشانه امامت چیست؟» حضرت فرمود: «امام کسی است که توان چنین کاری را داشته باشد». دست خود را بر سنگی نهاد و جای انگشتش بر آن ظاهر شد».[4]
-----------------------------------------------------------------------------------------
پینوشت
[1]. . اصول الكافی، ترجمه مصطفوى، ج2، ص: 153 (نرم افزار نور، کتابخانه کلام اسلامی، واژه «حبابه والبیه»)
[2]. کافی، ج ۱، ص ۳۴۸؛ بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۷۸-۷۷.
[3]. رجال کشی، ص ۱۲۰و ۱۲۱، ح ۱۹۲.
[4]. مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۲۲ - اثبات الهداة، ج۳، ص ۳۴۵ - دلائل الامامة، ص ۳۹۹ - نوادر المعجزات، ص ۱۸۱ - موسوعة الامام جواد (علیهالسلام)، ج۱، ص 252.
برای مطالعه بیشتر: کتاب های امامت، نرم افزار نور، کتابخانه کلام، واژه معجزات ائمه. کتاب سیره پیشوایان و...
نظرات
سلام مطلب زیبایی بود استفاده کردم ممنون