چکیده: حدیث ثقلین به روشنی بر وجود حضرت ولی عصر(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) دلالت میکند و پیامد انکار آن، کذب گفتار رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) میباشد که از ساحت ایشان به دور است.
یکی از اصطلاحاتی که در علوم به کار میرود، واژه تَواتُر است. این اصطلاح، بیشتر در علومی به کار میرود که حالت گزارشی دارند؛ یعنی میخواهند مثلاً سخنی، رخدادی، یا مکانی را برایمان گزارش دهند. بنابراین بیشتر در علوم تاریخی یا علوم حدیثی کاربرد دارد. مقصود ما از تواتر در این نوشته، تواتر در علم حدیث است. خبر مُتَواتِر یا حدیث متواتر، اصطلاحی است که در علم حدیث، بسیار دیده و شنیده میشود.
خبر مُتَواتِر، خبری است که در آن، تعداد و شرایط گزارش دهندگان به گونهای باشد که از نظر عقل متعارف، خطای سهوی، و تبانی و همدستی گزارش دهندگان، بر جعل و ساختن آن گزارش، عادتاً ممکن نباشد. برای نمونه افراد بسیاری به ما خبر دهند که در اتریش، شهری به نام وین با چنین ویژگیهایی وجود دارد. حال اگر بدانیم که این افراد، در گزارششان، با یکدیگر همدستی نکردهاند و اساساً در این گزارش، عادتاً امکان خطا یا همدستی وجود ندارد، به وجود شهر وین در اتریش، یقین پیدا میکنیم. در منطق، گزارشهای متواتر، از یقینیات شمرده شده است؛ یعنی گزارشهایی هستند که برای انسان یقینآورند.[1]
نگاهی کوتاه به حدیث ثقلین
یکی از سخنان ارزشمند و راهگشای پیامبر اکرم(صلیاللّهعلیهوآله) که به عنوان میراثی گرانبها برای مسلمانان مانده است، حدیث ثقلین میباشد. از آنجا که پیامبر اکرم(صلیاللّهعلیهوآله) این حدیث را در مکانها و زمانهای مختلف بیان فرمودند، لذا در منابع روایی و کتابهای حدیثی، به شکلها و با الفاظ و عبارات گوناگونی آمده است. برای نمونه، یکی از عبارتهای حدیث ثقلین این است که پیامبر اکرم(صلیاللّهعلیهوآله) فرمودند: «من چیزی را در میان شما باقی میگذارم که تا هنگامی که به آن تمسک جویید، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد ... کتاب خدا .... و عترتم؛ اهل بیتم، و آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا (در قیامت) نزد حوض (کوثر) بر من وارد شوند، پس بنگرید که پس از من با آن دو چگونه رفتار میکنید».[2]
حدیث ثقلین از احادیث متواتر اسلامی است و در تواتر آن جای شک و تردیدی نیست، که البته این مسأله را باید در جای دیگر بررسی کرد.
با توجه به روایتهای بسیاری که از حدیث ثقلین نقل شده است به دست میآید که در این حدیث، چهار مطلب نقش محوری دارد:
1. پیامبر اسلام(صلیاللّهعلیهوآله) قرآن و عترت خود را به عنوان دو شیء گرانبها، در میان امت اسلامی باقی گذاشت.
2. امت اسلامی تا زمانی که به قرآن و عترت چنگ بزند، هرگز گمراه نخواهد شد.
3. قرآن و عترت جدایی ناپذیرند.
4. امت اسلامی در برابر این دو میراث گرانبها، مسئولیت بزرگی دارد.[3]
حدیث ثقلین و دلالت آن بر وجود امام زمان
با استفاده از حدیث ثقلین میتوان به وجود امام زمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) در زمان حاضر پی برد؛ چرا که:
الف) پیامبر اسلام(صلیاللّهعلیهوآله) در این حدیث، اهل بیت خود را همتای قرآن قرار دادند. از طرف دیگر میدانیم که هر چه در قرآن هست، حق است و باطل در آن راه ندارد؛ «لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَکيمٍ حَميدٍ [فصلت/42] كتابی كه نه در عصر نزولش باطلی در آن رخنه میكند و نه تا قيامت». بنابراین اهل بیت پیامبر(علیهمالسلام) نیز باید مانند همتای خود باشند؛ یعنی از باطل دور و همیشه در راه حق باشند، چه در علم، چه در گفتار و چه در رفتارشان. این حدیث، دلیلی محکم بر عصمت اهل بیت پیامبر اکرم(صلیاللّهعلیهوآله) میباشد.
ب) با توجه به این که اهل بیت پیامبر(علیهمالسلام) باید معصوم باشند و از طرف دیگر هیچ یک از مذاهب اسلامی به عصمت زنان پیامبر و خویشاوندان او معتقد نیستند، و با توجه به این که در کتابهای روایی شیعه، پیامبر اکرم(صلیاللّهعلیهوآله) اهل بیت خود در این حدیث را علی، حسن، حسین و نه فرزند حسین(علیهمالسلام) معرفی کرده است[4] و با توجه به ادله قرآنی و روایی فراوانی که پیرامون عصمت ائمه دوازدهگانه(علیهمالسلام) آورده شده است، مانند آیه مباهله[5]، روشن میشود که اهل بیت در این حدیث، همان امامان دوازدهگانه شیعه هستند. گذشته از این که در میان علمای اهل سنت نیز هستند کسانی که به این حقیقت اشاره کردهاند.[6]
ج) با توجه به این حدیث، همانگونه که کتاب آسمانی خداوند تا روز قیامت باقی است، از اهل بیت پیامبر(علیهمالسلام) نیز، همواره باید کسی باشد که همتراز قرآن بوده و نسبت به قرآن و سنت، آگاهی کامل داشته و در علم و گفتار و رفتار نیز مصون از هر گونه خطا و اشتباه باشد. و گر نه اگر در برههای از زمان چنین فردی از اهل بیت پیامبر(علیهمالسلام) با آن ویژگیها نباشد، در گفتار رسول خدا(صلیاللّهعلیهوآله) در حدیث ثقلین، خلل ایجاد میشود که با مقام عصمت ایشان منافات دارد.[7] برخی از علمای اهل سنت نیز بر این دلالت حدیث، تصریح کردهاند.[8]
د) با توجه به این که فرد دیگری به جز امام زمان(سلاماللهعلیه) در میان امت اسلامی وجود ندارد تا مصداق عترت معصوم پیامبر(صلیاللّهعلیهوآله) در کنار قرآن قرار گیرد، و اگر وجود امام عصر(سلاماللهعلیه) را نیز انکار کنیم حدیث پیامبر اکرم(صلیاللّهعلیهوآله) و مدلول آن کذب خواهد شد، و چون این پیامد قطعا باطل است، پس وجود حضرت حجت(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) قطعی است. گذشته از این که در بسیاری از روایاتی که به معرفی اهل بیت پرداختهاند، حضرت مهدی موعود(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) به عنوان آخرین امام از خاندان رسالت معرفی شدهاند.[9]
نتیجه این که حدیث ثقلین به روشنی بر وجود حضرت ولی عصر(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) دلالت میکند و پیامد انکار آن، کذب گفتار رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) میباشد که از ساحت ایشان به دور است.
_______________________________
پینوشت
[1]. مظفر، محمد رضا، المنطق، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ سوم، 1424 ق، ص 333 و 334.
[2]. سنن ترمذی، باب مناقب اهل الیت، حدیث 4155 و 4157/ المستدرک علی الصحیحین، کتاب معرفۀ الصحابه، من مناقب امبرالمؤمنین علی بن ابیطالب، حدیث 4555/ بحار الانوار، ج 23، ص 113 – 152.
[3]. ربانی گلپایگانی، علی، جزوه درسی امامت اهل بیت از دیدگاه قرآن و سنت، ص 23.
[4]. برای نمونه مراجعه کنید به کتاب «معانی الاخبار»، از محمد بن علی بن بابویه، باب معنی الثقلین و العتره، ص 90 و 91.
[5]. آل عمران 61.
[6]. برای نمونه مراجعه شود به کتاب «تذکرة خواص الامة»، از سبط بن الجوزی، ص 407، ذیل عنوان «ذکر الائمه» و کتاب «الرسالة العلیة فی الاحادیث النبویه»، از کاشفی، ص 29 و 30.
[7]. امامت اهل بیت از دیدگاه قرآن و سنت، ص 45.
[8]. برای نمونه مراجعه کنید به کتاب «الصواعق المحرقه» نوشته ابن حجر مکی، ص 189 و کتاب «فیض القدیر» نوشته نور الدین سمهودی، ج 3، ص 19.
[9]. معانی الاخبار، ص 90 و 91/ کمال الدین، ج 1، ص 284/ اثبات الهداه، ج 2، ص 394/ فرائد السمطین، ج 1، ص 254/ ینابیع الموده، ص 532.
نظرات
بهتره که
البته فقط یه نظره
مطالب با منبع قویییییی باشه
دوست عزیز سلام علیکم
با تشکر از این که دیدگاه خود را بیان کردید. اما برایم پرسش بود که منظور شما از منبع قوی چیست؟
منابعی که از کتاب های روایی شیعه آورده شده، همگی منابع دست اول شیعه است. اما درباره منابعی که از اهل سنت آورده شده اگر منظور شما صحیحین است که باید خدمتتان عرض کنم اولا نبودن حدیث در صحیحین دلیل بر بی اعتبار بودن روایت نمی شود و نمی توان به خاطر نبودن روایتی در صحیحین، آن را کنار گذاشت؛ چرا که با این کار باید بسیاری از احادیث را حذف کرد. ثانیا خود جناب بخاری و مسلم ادعا نکرده اند که همه روایت های صحیح را در کتابشان گردآوری کرده اند؛ یعنی ممکن است حدیثی صحیح باشد اما در کتاب های آن ها نیامده باشد.