حیدر ذبیحی: من محافظ انقلابم نه بادیگارد

15:06 - 1394/11/29

چکیده: حیدر ذبیحی بر حسب وظیفه و عقیده، از شخصیت هایی که نبودشان پایه نظام را سست می کند محافظت می کند. او خود را "محافظ" می داند نه "بادیگارد". از نظر او فرق بین محافظ و بادیگارد در این است که محافظ به خاطر آرمان و طبق عقیده اش کار می کند؛ اما بادیگارد عقیده و آرمان خاصی ندارد.

بادیگارد

بـراستی روح و حقیقت پاسداری از دین چیست ؟ آیا صرف محافظت و حراست از چیزی را می تـوان پـاسداری نامید؟ یا اینکه حقیقت پاسداری چیزی فراتر از یک عملِ فیزیکی صِرف است؟
بر اساس آیات قرآنی آنچه به پاسداری روح می بخشد، صرف محافظت و حراست نیست. آن انـگـیـزه مـقـدس و الهـی، ایـمـان، جـهـاد، شـهـادت فـی سـبـیـل اللّه و امـوری از ایـن قـبـیـل اسـت کـه حـقـیـقـت پـاسـداری را تشکیل می دهد و به پاسدار حریم دین و قرآن، هویت حقیقی می بخشد.
پـاسـداری بـا چنین حقیقتی مورد توصیه و تاکید اسلام است. آیات متعدد قرآن مؤمنان را بـه پـاسـداری با مشخصه های یاد شده، دعوت می کنند. بودند افرادی که در ظاهر وارد مـعـرکه شدند و خواستند خود را در جرگه پاسداران راستین قرار دهند و چه بسا جان خود را دادنـد، ولی بـه جـهـت تـهـی بـودن از آن حـقـیـقـت، در تـاریـخ اسـلام بـه قتیل حمار ملقب شدند.
حـقـیـقـت پـاسـداری، مـجـهـز شـدن بـه جـهـاز عـظـیـم ایـمـان، جـهـاد و شـهـادت فـی سـبـیـل اللّه اسـت. چـنانچه این حقیقت در ملّتی متجلّی شود، معجزه خواهد آفرید و موفقیتهای بزرگی را با خود به ارمغان خواهد آورد.
پاسداری از دین، تاج کرامتی است که هر قوم و ملتی به آن متصف شود، عزت می یابد و خـداونـد بـه میزان تلاششان در محافظت از دین، بر عزّت و اقتدارشان خواهد افزود؛ به گونه ای که مایه شگفتی جهانیان گردد.
حـقـیـقـت پـاسـداری، سـودایـی اسـت مـقـدس، کـه در یـک طـرف آن خـداونـد مـتـعـال قـرار دارد و در طـرف دیـگـر انـسـانـی کـه جـان و مـال و تمام هستی خود را در طبق اخلاص نهاده و به محبوب حقیقی اش پیش کش می کند؛ همان که فرمود:«إِنَّ اللّهَ اشـْتـَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اءَنْفُسَهُمْ وَاءَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ [توبه/111] در حـقـیـقـت، خـدا از مـؤ منان، جان و مالشان را به [بهای ] اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است ؛ همان کسانی که در راه خدا می جنگند و می کُشند و کشته می شوند».
حال آن‌که سخن از پاسداری شد چه خوب است درباره محافظ پا به سن گذاشته ای به نام «حیدر ذبیحی» است که تلاش دارد همچنان از عقاید و آرمانهای انقلابی خود محافظت کند، حرف زد.
«ابراهیم حاتمی کیا» بعد از سه سال، بار دیگر به سینمای ایران بازگشت. این کارگردان پرسابقه و شناخته شده ایران، این بار با فیلم سینمایی "بادیگارد" پا به سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر گذارد."بادیگارد" بیان اندیشه ها، تفکرات، دغدغه ها، حسرت ها و آرزوهای این کارگردان انقلابی به زبان تصویر است.
شخصیت های فیلم "بادیگارد" همچون فیلم قبلی حاتمی کیا "چ" هر کدام نماینده یک قشر و یا یک جریان فکری فعال در جامعه امروز هستند. بنابراین وقتی درباره شخصیت «حیدر ذبیحی» سخن گفته می شود، در حقیقت سخن از مردانی است که برای پیروزی انقلاب تا پای جان جنگیدند و امروز هم برای حفظ انقلاب هرکاری بتوانند می کنند. آنها رزمندگان دیروز و امروز هستند؛ فداییانی که در راه عقیده از جان و مال و خانواده خویش گذشتند. حیدر نماد آن آدم هاست؛ با همه نشانه های یک مؤمن انقلابی: محاسن کامل، انگشتر در دست راست، چفیه بر گردن، چند ترکش یادگاری از دوران جنگ، و البته با گریمی که او را شبیه «حاج قاسم سلیمانی» کرده است.
حیدر ذبیحی بر حسب وظیفه و عقیده، از شخصیت هایی که نبودشان پایه نظام را سست می کند محافظت می کند. او خود را "محافظ" می داند نه "بادیگارد". از نظر او فرق بین محافظ و بادیگارد در این است که محافظ به خاطر آرمان و طبق عقیده اش کار می کند؛ اما بادیگارد عقیده و آرمان خاصی ندارد.
همسران آن نسل نیز چنین بودند و هستند، همسر حیدر نماینده تمام زنانی است که همسرانشان را در جنگ حمایت کردند؛ کسانی که عشقشان را فدای دین و انقلاب کردند و در نبود همسرانشان، یادگاران آنها را با خون دل آبیاری نمودند؛ زنانی که در استواری و شجاعت چیزی از مردانشان کم نداشتند.
همسر حیدر نیز از آخرین بازماندگان نسل خویش است. پس وقتی به خانه حیدر وارد می شویم هم نمادهای دینی را می بینیم و هم نمادهای انقلابی را؛ هم روح ایمان در آن خانه هست و هم روحیه ایثار و مقاومت؛ صدای اذان فقط از روی بالکن خانه حیدر شنیده می شود؛ مسلمانی آنها در عمل است نه مانند کسانی که مسلمانیشان به یک تابلوی «و ان یکاد» بر روی دیوار خلاصه می شود. حاتمی کیا با نشان دادن تابلوهای مذهبی در اتاق شخصیت های سیاسی و علمی، اعتقاد مذهبی آنها را در حد قاب روی دیوار می داند.
در مقابلِ نسل حیدر و همسر او، نسل جوانان امروز قرار دارد. در مقایسه این دو نسل بوضوح دیده می شود که نسل جدید از جهات زیادی ضعیف تر از نسل گذشته است. روحیه انقلابی در آنها دیده نمی شود؛ عقیده شان سست است؛ آمادگی شهادت و ایثار درآنها دیده نمی شود؛ پسرانش خوش گذران و کله شق هستند؛ و دخترانش ضعیف و سبک سر؛ جوانانی که به مواد مخدر روی آورده اند؛ و دخترانی که حاضر نیستند با کسانی که برای کمک به اسلام، جانشان به خطر می افتد زندگی کنند.
حاتمی کیا از دختران امروز گلایه دارد. دختر حیدر، با اینکه مذهبی است اما بر خلاف مادرش نمی تواند اجازه دهد جان همسرش در راه دین و میهن به خطر افتد. در طرف دیگر نامزد مهندس زرین قرار دارد که او هم وقتی می فهمد جان همسرش در خطر است وی را به فرار از کشور فرا می خواند. حاتمی کیا با این مقایسه، به برخی از فرزندان سرداران و رزمندگان اشاره می کند که علیرغم ظواهر دینی، پیرو راه پدران و مادرشان نیستند و گویا رفتار آنها را اشتباه می پندارند.
مقایسه نسل امروز و دیروز این نکته را آشکار می کند که نسل امروز نیاز به مراقبت دارند. آنها ضعیف‌تراز نسل پیشین هستند؛ اما آینده ایران و جمهوری اسلامی، به این نسل بستگی دارد. نسل قدیم نمی تواند برای همیشه راهنمای آن‌ها باشند. آن‌ها باید بیدار شوند؛ و حیدر ذبیحی با به خطر انداختن جان خود سعی می کند آنها را بیدار کند.
روح پـاسـداری در نـگـاه رهـبـر فـرزانـه انـقـلاب، مـحـافـظت و حراست از دین و آرمانها و ارزشهای اسلامی، با تمام توان و مجاهده ای خستگی ناپذیر و گذشتن از همه چیز در راه خداست از این رو، می فرماید:
«ایـن نـام هیچ معنای دیگری جز حفاظت و حراست با همه تـوان و بـا بـذل جـان در راه حـفـظ انقلاب نداشت. همه در خیابان‌ها، پشت این سنگرها، در کـوچـه پس کوچه ها، دم دروازه ها، با سنگربندی، با اسلحه در دست نگهداشتن، با بی‌خـوابـی شـبـ‌هـا و بـا دادن جـان، کـه آن روزهـا، چه قدر از بچه هایمان بی نام و نشان و مظلومانه جان دادند و کسی نفهمید.
اصل و لُبّ قضیه هم در عنوان پاسداری، این است که انسان حاضر باشد برای حراست از این انقلاب و از این نظام از خود بگذرد.
از خـود گـذشـتـن در نـگـاه مـقـام مـعـظـم رهـبـری، کـلمـه سـهـل و مـمتنعی است که نیاز به تمرین و ممارست دارد. از این رو، معظم له درباره راه کار تحقق این حقیقت می فرماید:
از خـود گـذشـتـن … از هـمـین الآن و از همین لحظه شروع می شود. از خود گذشتگی از همین احـسـاسـی که در ذهن من و شماست، شروع می شود، تا به آن جایی می رسد که انسان در میدان جنگ بتواند از جان خود هم بگذرد.
قـدم اول، گـذشتن از یک چیز کمتر از جان، از یک چیز کوچک، از یک نام، از یک نشان، از یـک احـتـرام، از یـک ارزش مـادّی، از یـک خـانـه خـوب از یـک مـاشـیـن، از یـک پول است. اگر توانستیم از اینها بگذریم، از جان هم راحت تر می توانیم بگذریم».[1]
امید بر آن است که نمایندگان هم مانند حیدر ذبیحی بتوانند گـذشتن از یک چیز کمتر از جان، از یک چیز کوچک، از یک نام، از یک نشان، از یـک احـتـرام، از یـک ارزش مـادّی، از یـک خـانـه خـوب از یـک مـاشـیـن، از یـک پول است، بگذرند تا خدمتی به این انقلاب اسلامی کرده باشند. و بر این باور باشند که محافظ آرامان و ارزشهای انقلاب اسلامی و خدمت رسانی به مردم باشند نه بادیگارد مردم.
به فرموده ی حضرت امام راحل، ایشان شرایط کاندیدای انتخاباتی«نمایندگان» را این طور بیان می فرماید:«مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رأی دهند که متعبّد به اسلام، وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنج دیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان عارف و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدی «صلی الله علیه و آله» باشند و افرادی را که طرفدار اسلام سرمایه داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفّهین بی درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان و در یک کلمه، اسلام امریکایی هستند طرد نموده و به مردم معرفی نمایند». [2]

-------------------------
پی‌نوشت:
[1].سخنان مقام معظم رهبری در تاریخ 29/11/69.
[2]. صحیفه نور، ج 20 ، ص 194 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 4 =
*****