چکیده:بعد از وفات رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) رخدادهای مختلفی در جامعه اسلامی اتفاق افتاد، که یکی از آنها بازپسگیری فدک از حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بود. مبناء این پس گرفتن، حدیث از خلیفه اول بود که از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)نقل میکرد به این مضمون که «ما گروه انبیاء چیزی به ارث نمی گذاریم و آنچه ما باقی می گذاریم صدقه است» [1] این حدیث مخالف قرآن مجید است از جمله آیه 16 سوره نمل که خداوند متعال میفرماید:«وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُد[نمل/16] سلیمان وارث داود شد» و یا در آیه دیگر در مورد «یحیی» و «زکریا» میفرماید:«یَرِثُنِى وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ[مریم/6]فرزندى به من عنایت کن که از من و از آل یعقوب ارث برد»این حدیث علاوه برآنکه با قرآن مجید تضاد دارد با نظر صحابه نیز مخالفت دارد، از همین سو، در ادامه تلاش میکنیم، به گوشهای از این مخالفتها اشاره کنیم.
بعد از وفات رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) رخدادهای مختلفی در جامعه اسلامی اتفاق افتاد، که یکی از آنها مصادره فدک توسط خلفا بود. مبنای این مصادره، حدیثی از خلیفه اول بود که از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله)نقل کرد: «ما گروه انبیا چیزی به ارث نمیگذاریم؛ آنچه ما باقی میگذاریم صدقه است».[1] این حدیث مخالف قرآن مجید است از جمله آیه 16 سوره نمل که خداوند متعال میفرماید: «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُد[نمل/16] سلیمان وارث داود شد» و یا در آیه دیگر در مورد «یحیی» و «زکریا» میفرماید: «یَرِثُنِى وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ[مریم/6] فرزندى به من عنایت کن که از من و از آل یعقوب ارث ببرد».
این حدیث علاوه بر آنکه با قرآن مجید تضاد دارد با نظر صحابه نیز مخالفت دارد، از همین سو، در ادامه تلاش میکنیم، به گوشهای از این مخالفتها اشاره کنیم.
1. مخالفت عباس عموی پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله): يكی از صحابهی بزرگ كه جايگاه ممتازی نزد شيعه و سنی دارد، عباس عموی پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) است، مخالفتهاى او در اين مسأله در منابع اهل سنت به صورت گسترده نقل شده است، که به گوشهای از آنها اشاره میکنیم:
مورد اول اینکه: عباس جز افرادی بود که زمانی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) برای پسگرفتن فدک پیش خیلفه اول آمد، حضرت را همراهی کرد.[2] مورد دیگر اینکه، وی پس از شهادت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) برای مطالبه ارث خویش به خلیفه رجوع کرد[3] در جایی دیگر از کتب اهل سنت به این نکته اشاره شده است که وی، به صورت علنی در مقابل این حدیث ایستاد، و خلیفه را به خاطر ندادن ارث ظالم معرفی کرد.[4]
2. مخالفت خود خلیفه اول با این حدیث: خود خلیفه اول که نقل کننده این روایت است، در برخی موارد خلاف این آن عمل کرد. مانند: نوشتن نامه برای حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) برای بازپسگیری فدک[5] و یا بازگرداندن عصا، كفش و اسب پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) به امیرالمؤمنین(علیهالسلام).[6]
مورد دیگر که میتوان از مخالفتهای ابوبکر با این حدیث شمرد، عدم بازپسگیری،اشیاء است که در دست دیگران بود، از جمله میتوان لباس پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) که در دست عایشه باقی ماند را نام برد[7]، و یا کفشها و ظروف پیامبر در دستان انس بن مالک باقی ماند و ابوبکر تلاشی برای پسگرفتن آن انجام نداد.[8]
3. مخالفت خلیفه دوم با این حدیث: در تاریخ چندین مورد از مخالفتهای عمر با حدیث نقل شده از ابوبکر بیان گردیده است به عنوان مثال،وی بعد از به خلافت رسیدن، اموال خیبر که مربوط به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بود بین همسران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) تقسیم کرد.[9]
4.مخالفت همسران پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) با این حدیث: در کتب اهل سنت گفته شده است که همسران، رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) با این حدیث به مخالفت برخواسته، از همین روی برای مطالبه ارث خویش به خلیفه اول رجوع میکنند[10] و قسمتی از سهم ارث خویش را نیز دریافت مینمایند، از همین سو بعد از وفات ایشان، وارثان همسران پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) از حجرههایی که از اموال پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)بود، ارث بردند.[11]
پس با توجه به این نکات، به این مسأله رهنمود میشویم، که حدیث منقول از خلیفه اول، نه تنها مخالف قرآن مجید است، بلکه مخالف سیره صحابه و همسران پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) است بلکه این حدیث مخالف رفتارهای خود خلفای راشیدن است، و در واقع خود ایشان نقض کننده این سخن هستند. با این وجود این سوال مطرح میگردد، که چرا این افراد تلاش کردند که با این سخن، فدک را از حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) پس بگیرند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت
[1].«نحن معاشر الانبياء لانورث ما تركناه صدقة» الزرقاني، محمد بن عبد الباقي بن يوسف (متوفاي1122هـ) شرح الزرقاني على موطأ الإمام مالك، ج 4، ص 531، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ. ــ السرخسي، شمس الدين أبو بكر محمد بن أبي سهل (متوفاي483هـ )، المبسوط، ج 12، ص 29، ناشر: دار المعرفة – بيروت.
[2].حدثنا إبراهيم بن موسى أخبرنا هشام أخبرنا معمر عن الزهري عن عروة عن عائشة أن فاطمة عليها السلام والعباس أتيا أبا بكر يلتمسان ميراثهما أرضه من فدك وسهمه من خيبر فقال أبو بكر سمعت النبي صلى الله عليه و سلم يقول: لا نورث ما تركنا صدقة... .فاطمه و عباس نزد ابوبكر آمدند و ارث خويش را از زمين فدك و سهمشان را از خيبر در خواست كردند، ابوبكر گفت: از پيامبر شنيدم كه فرمود: ما ارث نمىگذاريم آنچه مىماند صدقه است.البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1481، ح3810، كِتَاب الْمَغَازِي، بَاب حديث بَنِي النَّضِيرِ و ج 6، ص 2474، ح6346، كِتَاب الْفَرَائِضِ، بَاب قَوْلِ النبي صلى الله عليه وسلم لَا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
[3]. قَالَ فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ... ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ ... ثُمَّ جِئْتَنِى يَا عَبَّاسُ تَسْأَلُنِى نَصِيبَكَ مِنِ ابْنِ أَخِيكَ ... عمر رو كرد به اميرمؤمنان (ع) و عباس وگفت: چون رسول خدا از دنيا رفت، ابوبكر گفت: من جانشين پيغمبرم، شما دو نفر( عباس و علي عليه السلام) آمديد وتو (عباس) ميراث پسر برادرت را طلب كردى ... سپس ابوبكر از دنيا رفت و من جانشين وى و رسول خدا شدم، ه... اى عباس تو آمدى و سهم ارث پسر برادرت را از من طلب نمودى...البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1126، ح2927، أبواب الخمس، باب فَرْضِ الْخُمُسِ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987؛ النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
[4].... قَالَ فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- «مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنِّى لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ فَوَلِيتُهَا ثُمَّ جِئْتَنِى أَنْتَ وَهَذَا وَأَنْتُمَا جَمِيعٌ وَأَمْرُكُمَا وَاحِدٌ فَقُلْتُمَا ادْفَعْهَا إِلَيْنَا.عمر رو كرد به اميرمؤمنان (ع) و عباس وگفت: چون رسول خدا از دنيا رفت، ابوبكر گفت: من جانشين پيغمبرم، شما دو نفر( عباس و علي عليه السلام) آمديد وتو تقاضاى ميراث پسر برادرت را مطرح كردى و علي سهم همسرش فاطمه را خواستار شد، ابوبكر گفت: پيغمبر فرموده است: ما ارث نمىگذاريم؛ بلكه آنچه مىماند صدقه است؛ و شما دو نفر او را دروغگو، گناهكار، ظالم و خائن دانستيد، با اينكه خدا مىداند او راستگو، نيكوكارو پيرو حق بود، سپس ابوبكر از دنيا رفت و من جانشين وى و رسول خدا شدم، شما دو نفر مرا هم دروغگو، گناهكار، حيله گر و ظالم دانستيد، با اينكه خدا مىداند كه من راستگو وپيرو حق هستم، تو اى عباس و اين علي آمديد و گفتيد ميراث ما را به ما پس بده. النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
[5].الحلبي، علي بن برهان الدين (متوفاي1044هـ)، السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون، ج 3، ص 488، ناشر: دار المعرفة - بيروت – 1400.
[6].الماوردي البصري الشافعي، علي بن محمد بن حبيب (متوفاي450هـ)، الأحكام السلطانية والولايات الدينية، ج 1، ص 193، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1405هـ- 1985م
[7].البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1131، 2941، أبواب الخمس، بَاب ما ذُكِرَ من دِرْعِ النبي، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987. ـــ البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف، ج 2، ص 275.
[8].البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 5، ص 2135، ح5315، كِتَاب الْأَشْرِبَةِ، بَاب الشُّرْبِ من قَدَحِ النبي، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987
[9].البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 2، ص 820، ح2203، كِتَاب الْمُزَارَعَةِ، بَاب الْمُزَارَعَةِ بِالشَّطْرِ وَنَحْوِهِ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987
[10].بخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1126، ح2927، أبواب الخمس، باب فَرْضِ الْخُمُسِ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987؛ النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
[11].ابن تيميه الحراني، أحمد عبد الحليم أبو العباس (متوفاي 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، ج 27، ص 323، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية