چکیده:این مشاوره در مورد داستان زندگی دختری 29 ساله است که به مدت یک سال نه تنها اموالش بلکه خودش را مفت در اختیار مرد رویاهایش قرار میدهد و در نهایت آن مرد او را با کوله باری از غم و افسردگی و بدبختی تنها میگذارد
تأمین نیازهای جنسی و عاطفی در کنار رسیدن به حس آرامش برای هر شخصی در سایه ازدواج فراهم می شود؛ خداوند متعال میفرماید: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[1]؛ و از نشانه هاى او اينكه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد و ميانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در اين [نعمت] براى مردمى كه مى انديشند قطعا نشانه هايى است».
قطعا برای رسیدن به چنین آرامشی باید در زندگی فردی و اجتماعی و خصوصا در تعامل با همسر، مطابق با دستورات الهی پیش رفت و چنانچه از این مسیر منحرف شویم آسیبهای زیادی ما را تهدید خواهد کرد.
برخی از مواردی که برای رسیدن به چنین آرامشی توسط دین اسلام مطرح میشود، پرهیز از ارتباط دختر و پسر قبل از ازدواج، تأمین نیازهای عاطفی و جنسی صرفا از طریق ازدواج، ازدواج در چارچوب دین، رضایت پدر دختر، کنترل نگاه و... میباشد؛ که اگر چنانچه این مسایل توسط فردی رعایت نشود نباید انتظار آرامش در سایه ازدواج را داشت. نمونه این ماجرا داستان زندگی دختری 29 ساله است که به مدت یک سال نه تنها اموالش بلکه خودش را مفت در اختیار مرد رویاهایش قرار میدهد و در نهایت آن مرد او را با کوله باری از غم و افسردگی و بدبختی تنها میگذارد.
این مورد که در انجمن مطرح شده به همراه مشاوره در اینجا بیان میشود:
دختری ۲۹ ساله هستم، خاستگاران زیادی داشتم؛ اما قسمت نمیشد ازدواج کنم، تا اینکه دو سال قبل با آقایی آشنا شدم که مرد رویاهای من بود، از همان اول ایشان پیشنهاد ازدواج و مطرح شدن بین خانوادهها را دادند، هر روز ارتباطمان پر رنگتر میشد؛ تا اینکه جایی را اجاره کرده بودیم و بدون اینکه ازدواجی ثبت کنیم با هم زیر یک سقف زندگی میکردیم؛ خانواده هایمان هم نمی دانستند. در این مدت هر روز به شدت عشقم افزوده میشد. از هر لحاظ، عاطفی، مالی، جنسی، این آقا را ساپورت می کردم؛ تا اینکه بعد از گذشت یک سال بیان کرد که تو دیگر هیچ جذابیتی برای من نداری! و همه چیز دروغ و نقشه بوده و باید از هم جدا شویم! حتی در نهایت من را تهدید کرد تا بپذیرم جدا شویم. هر کاری کردم نتوانستم او را متقاعد به ازدواج دائم کنم، همه چیزم را از دست دادم، آبرو و احساس و... از آن موقع به بعد زندگی من کاملا مختل شده و روز و شبم فقط گریه و نفرین است . درسم، کارم، همه چیزم تعطیل شد. با اینکه بعد از آن مورد باز هم خاستگار داشتم؛ اما به هیچ عنوان نمیتوانستم مرد دیگری را کنار خودم بپذبرم و هر بار که با یکی از خاستگارانم قرار ملاقات می گذاشتم بی اختیار با تداعی خاطراتم گریه میکردم و همه چیز منتفی می شد. به چندین روانشناس مراجعه کردم و دارو مصرف نمودم؛ اما نتونستم چیزی را فراموش کنم. هر روز لحظه شماری میکنم برای مرگ. هیچ چیز برای من لذتی ندارد. اگر خودکشی حرام نبود بارها این کار را کرده بودم. آیا خدا به همین راحتی از سر چنین آدمی می گذرد؟ آیا آدمی که این طور با دروغ یک نفر را زجرکش میکند و زندگی یک نفر را برای همیشه نابود میکند تا زندگی خودش را بسازد، خوشبخت زندگی میکند؟ یعنی خدا دعاها و نفرین های من را بیجواب می گذارد ؟ لطفا من را راهنمایی کنید تا کمی آرام بگیرم.
پاسخ:
سلام
اگر چه این اتفاق بسیار ناراحت کننده بود؛ اما نباید موجب مختل کردن زندگی شما شود. یک نقطه امیدی که میتواند موجب دل گرمی شما باشد این است که وقتی کسی مرتکب اشتباهی میشود میتواند آن تجربه را که با تمام وجود لمسش کرده را به دیگران منتقل کند تا حداقل دیگران از این نتیجه تلخ عبرت گرفته و دچارش نشوند . به نظر من این یک نکته مثبت و آغاز شروعی جدید برای زندگی است.
همین که شما این تجربه تلخ را در اینجا بیان کردهاید مطمئن باشید افراد زیادی این را میخوانند و از عاقبت دوستی قبل از ازدواج که بارها در همین جا گفته شده باخبر میشوند و این مسئله را درنظر میگیرند.
خواهر گرامی کسی که به شما خیانت کند نه تنها زندگی کردن با او ارزشی ندارد؛ بلکه زندگی را تلخ خواهد کرد. پس در گوشه ذهنت به خودت بگو بهتر که این گونه اشخاص پایشان از زندگی من بیرون بکشند.
اگر چه در این ماجرا خود شما هم راه نادرستی را انتخاب نمودید؛ اما این مسئله که آن شخص ضربه روحی بدی بر شما وارد کرده جای انکار نیست و مطمئن باشید حق الناس تنها با رضایت فردی که بهش ظلم شده قابل بخشش میباشد.
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «اَمّا الظّلم الّذي لا يُتركُ، فَظلمُ العباد بَعضُهُم بعضاً[2]؛ امّا ظلمي كه بخشوده نميشود ظلمي است كه بعضي از بندگان خدا بر بعض ديگر ميكنند».
و هر کس در این دنیا هر چیزی بکارد همان را برداشت خواهد کرد. خداوند متعال می فرماید:« فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ. وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ ؛[3] پس هر كس به مقدار ذرّه اى كار نيك كرده باشد همان را ببيند. و هركس هم وزن ذره اى كار بد كرده باشد آن را ببيند.»
شرایطی که شما دارید باید با کمک یک روانشناس خبره، خوب پیگیری کنید البته نباید انتظار داشته باشید که مشاور معجزه کند بلکه باید با کمک و فعالیت خودتان و مشاور دوره درمان را طی کنید و الا مشکل بدتر از اینها خواهد شد.
خواستگاری و ازدواج هم باید بعد از بهتر شدن اوضاع و احوال شما و کمرنگ شدن این خاطره باشد.
افراد زیادی بوده اند که بعد از شکست سنگین در زندگی چه از لحاظ مالی چه عاطفی و... بر این مشکل غلبه کرده اند و زندگی خوبی را از صفر آغاز کردهاند، بستگی به نوع فکر و خودگویی های شما دارد. سعی کنید از سرزنش خود و خودگویی های منفی پرهیز کنید و به خودتون روحیه بدهید. ارتباطتان با دوستان و آشنایان بیشتر کنید تا زیاد درگیر این تفکرات نشوید. هر گاه خیانتهای او در ذهنتان یادآوری شد اوضاع بدتر از آن را تصور کنید و به خودتون بگوید خوب است که کار به آنجا نرسید. به آینده فکر کنید و زندگی زیبا و به دور از هر گونه ناراحتی را تصور کنید. حضور خدا در زندگیتان را پر رنگ تر نمایید چرا که خداوند میفرماید:« أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛[4]آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مییابد».
موفق باشید.
منابع:
[1]. سوره مبارکه روم، آیه 21.
[2]. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵
[3]. سوره مبارکه زلزال ، آیه 7 و 8..
[4]. سوره مبارکه رعد، آیه 28.
نظرات
خیلی مفت خودت رو فروختی...
تقصیر خودت..
بابا الان ازدواج رسمی میکنن یه سال بعد دلشون هم دیگه رو میزنه چه برسه به تو که تا اون خواسته مکان جور کردین ترکوندین. .
چرا انقد زود کسی و قضاوت میکنین؟الان این حرف شما جز نمک پاشیدن رو زخم هیچ سود دیگ ای برای این دختر که دلش شکسته وباوراش ازبین نرفته نداره!
شما کلاه خودتو سفت بگیر باد نبره!!
کاش یاد بگیریم همو قضاوت نکنیــــــــــــــــــــــم..
ابجی امیدت رو از دست نده ، فقط در ایندت با صداقت پیش برو ، از یه لونه دو بار نیش نخور
خدا کریمه
یا زهرا
گیرم که خلق رافریفتی بادست انتقام الهی چه میکنی.توکلت بخداباشد