چکیده: يكى از مهمترین موانع و چالشهاى فراروى امامان معصوم (علیهمالسلام)، وجود حاكمان ظالم و همراهی دشمنان جاهل و كينهتوز و منافقان دنيا طلب بوده است. اين امر منجر به غصب خلافت، و شهادت ائمه اطهار (علیهمالسلام) و همچنین انزوا و محدوديت، فشارهاى مالى و اقتصادى، جلوگيرى از ارتباط با مردم و ... شده بود.
يكى از مهمترین موانع و چالشهاى فرا روى امامان معصوم(علیهمالسلام) وجود حاكمان ظالم و همراهی دشمنان جاهل و كينهتوز و منافقان دنياطلب بوده است. اين امر منجر به غصب خلافت، و شهادت ائمه اطهار(علیهمالسلام) و همچنین انزوا و محدوديت، فشارهاى مالى و اقتصادى، جلوگيرى از ارتباط با مردم و ... شده بود.
امام مهدى(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) نيز با تمام اين خطرات رو به رو بود و حكمت الهى اقتضا نمود تا آن حضرت از نظرها غايب شود. با توجه به اين امر بديهى، میتوان گفت وجود دو گروه از دشمنان نقش و تأثير زيادى در غیبت حضرت داشته است.
1. حکومتهای ظالم
حاکمان بنیامیه و بنیعباس به خوبی میدانستند که حقی در خلافت ندارند. آنان از ترس اینکه خلافت بهجای خود برگردد و در میان صاحبان اصلیاش مستقر شود، به کشتن اهلبیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و از بین بردم سلاله آن حضرت، همت گماشتند تا شاید از ولادت قائم آل محمد(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) جلوگیری کنند و یا ایشان را به قتل برسانند؛ ولی اراده پروردگار بر این بود که حضرت را بر احدی از دشمنان آشکار نکند.
امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند: «وقتی قائم ما اهلبیت، ظهور کند، میگوید: از میان شما رفتم چون از شما بر جان خود بیمناک بودم و اینک چون پروردگارم اذن داد و امر فرجم را به سامان رسانید، به میانتان آمدم». [1]
زراره از اصحاب امام صادق (علیهالسلام) در این باره میگوید: از امام صادق(علیهالسلام) شنیدم که خطاب به من فرمودند: «ای زراره، بهدرستی که برای قائم غیبتی هست» پرسیدم: به چه علت؟ حضرت فرمود: «بر جان خویش میترسد».[2]
ناگفته نماند ترس حضرت بر جان خود، برای آن است که ایشان، آخرین ذخیره الهی است که باید برای تحقق عدالت جهانی - که وعده حتمی خداوند است - باقی بماند؛ وگرنه او نیز مانند پدران بزرگوارش، از شهادت در مسیر تحقّق اهداف الهی، استقبال میکند.
2. دشمنان داخلی و اهل نفاق
علاوه بر خطری که از ناحیه خلفای عباسی متوجه امام مهدی(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) بود؛ توطئه و اقدامات شومی نیز از طرف بعضی از نزدیکان فاسد و نفاقپیشه علیه آن حضرت صورت میگرفت و خطراتی را متوجه حضرت میساخت. نمونه روشن این خطر را میتوان در اقدامات جعفر کذّاب جستوجو کرد. او با دستگاه خلافت ارتباط نزدیکی داشت و میخواست به کمک آنان مقام و دارایی امام حسن عسکری(علیهالسلام) را تصاحب کند و فرزند ایشان را به کشتن دهد!
امام هادی(علیهالسلام) درباره جعفر کذاب میفرمود: «از پسرم جعفر دوری کنید که او برای من، بهمنزله نمرود -پسر نوح- است نسبت به حضرت نوح». [3]
امام سجاد (علیهالسلام) هم در پیشگویی خود، درباره جعفر کذّاب میفرماید: «گویی با چشم خود میبینم که جعفر کذّاب(برادر امام عسکری) طاغوت زمانش را وادار کرده که به جستوجوی ولی خدا بپردازد و او غایب از دیدهها، در حفظ و حراست الهی است و حفاظت خانه پدر، بر عهده اوست. این از باب جهالت جعفر به ولادت آن حضرت و طمع در کشتن او است، اگر دست بیابد، و این به طمع گرفتن میراث پدرش بهناحق است».[4]
در نتیجه: با توجه به این روایات یکی از مهمترین علل غیبت و پنهان بودن حضرت مهدی(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) حفظ جان حضرت بوده است؛ زیرا ایشان ذخیره الهی است و باید دنیا را فتح کرده و پر از عدل و داد کند.
______________________________
پینوشت:
[۱]. «إذا ظهر قائمنا أهل البيت عليه السّلام قال: فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً خفتكم على نفسي و جئتكم لما أذن لي ربي و أصلح لي أمري»، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، انتشارات اعلمی، بیروت، 1425ق، ج5، ص213.
[2]. «عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا زُرَارَةُ لَا بُدَّ لِلْقَائِمِ مِنْ غَيْبَةٍ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ»، كمال الدين و تمام النعمه، شیخ صدوق، تصحیح علی اکبر غفاری، انتشارات اسلامیه، 1395ق، ج 2، ص 481.
[3]. «تجنّبوا ابني جعفرا فإنّه منّي بمنزلة نمرود من نوح» مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، سيد هاشم بحرانی، ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامية، قم، 1413ق، ج8، ص134.
[4]. «قَالَ كَأَنِّي بِجَعْفَرٍ الْكَذَّابِ وَ قَدْ حَمَلَ طَاغِيَةَ زَمَانِهِ عَلَى تَفْتِيشِ أَمْرِ وَلِيِّ اللَّهِ وَ الْمُغَيَّبِ فِي حِفْظِ اللَّهِ وَ التَّوْكِيلِ بِحَرَمِ أَبِيهِ جَهْلًا مِنْهُ بِوِلَادَتِهِ وَ حِرْصاً مِنْهُ عَلَى قَتْلِهِ إِنْ ظَفِرَ بِهِ وَ طَمَعاً فِي مِيرَاثِهِ حَتَّى يَأْخُذَهُ بِغَيْرِ حَقِّه»، كمال الدين و تمام النعمه، شیخ صدوق، تصحیح علی اکبر غفاری، انتشارات اسلامیه، 1395ق، ج1، ص320.