چکیده: امام جواد در دوران نوجوانی و حتی پیش از مسئولیت امامت تا دوره جوان و هنگام شهادت، بهصفت پارسایی آراسته بوده و خدمترسانی و سخاوتمندی نسبت به مردم و اطرافیان پیشه همیشگی او بوده است.
با فرارسیدن ده رجب سال روز ولادت حضرت امام محمدتقی جوادالائمه (علیهالسّلام) در سال صد و نود و پنج هجری قمری شایسته است درباره دوران امامت و برخی از فضائل و کرامات آن امام نبینی هرچند مختصر صورت گیرد. امام جواد (علیهالسّلام) پیشوای نهم شیعیان در سال دویست و سه هجری قمری پس از شهادت پدر بزرگوارش امام رضا (علیهالسّلام) در سن هشتسالگی، بهتصریح پیشوایان گذشته و با تعیین امام رضا (علیهالسّلام) عهدهدار امامت شد. عمده عمر بیست و پنج ساله حضرت خصوصاً هفده سال دوران امامت ایشان با زمامداری مأمون و معتصم عباسی مصادف بود.
به دلیل اینکه امام جواد (علیهالسّلام) در سن کودکی به امامت رسیده بودند برخی شیعیان، در امامت آن جناب تأملی داشتند تا آنکه علماء و بزرگان شیعه مشرفبه حج شده و بعد از مناسک حج به خدمت آن حضرت شرفیاب، پس از مشاهده فضائل، معجزات و کرامات ایشان اقرار به امامت آن معدن علوم وحیانی نمودند، البته فضائل و کرامات حضرت از دو جهت به مناظرات علمی نیز کشانده میشد.
اول از سوی خود شیعیان، زیرا با توجه به سن کم آن حضرت میخواستند از اصالت علم الهی حضرت اطمینان یابند. دوم: از طرف حکومت عباسیان، بهویژه مأمون و معتصم، دو خلیفه معاصر آن حضرت، که میکوشیدند با تشکیل مناظره، شیعیان را رو درروی برخی از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسشها درمانده شوند و شیعیان از این رهگذر، در اعتقاد خود به وجود علم الهی نزد ائمه اهلبیت (علیهالسّلام) دچار مشکل شده و از پیروی آنها دستبردارند، اما در تمام مناظرات علمی، امام جواد (علیهالسّلام) با پاسخهای قاطع و روشنگر، اعتقاد و اطمینان کامل شیعیان به امامت آن حضرت را تثبیت کرد و شبهات را از فضای فکر و ذهن شیعیان کنار زد از جمله مناظرات بسیار معروف آن حضرت مناظرات با یحیی بن اکثم است. [1]
از فضائل مهم امام جواد (علیهالسّلام) آگاهی حضرت از نیات درونی افراد است چنانکه محمد بن حمزه از محمد بن علی هاشمی نقل کرده: «صبح روز ازدواج امام جواد (علیهالسّلام) با ام الفضل بر او وارد شدم و به علت دارویی که شب قبل خورده بودم عطش مرا فراگرفته بود ولی از حضرت خجالت کشیدم آب طلب کنم، امام بهصورتم نگاهی کرد و فرمود: خیلی تشنهای درست است؟ گفتم: بله حضرت به غلامش فرمود آب بیاور من با خودم فکر کردم الآن برایم آب زهرآلود میآورد، غلام آب را آورد حضرت لبخندی زد پس آب را از غلام گرفت و مقداری نوشید سپس به من داد و من نوشیدم، مدت زیادی نزد حضرت ماندم، دوباره تشنهام شد حضرت بار دیگر آب طلبید و همان کاری را که دفعه اول انجام داده بود انجام داد. محمد بن حمزه گفت که محمد بن علی هاشمی به من گفت: به خدا سوگند ابوجعفر (علیهالسّلام) آنچه را در دلها باشد میداند همچنانکه شیعیان می گویند». [2]
فضائل اخلاقی امام جواد (علیهالسّلام) بسیار برجسته و ویژه است چنانکه از میان القاب حضرت دو لقب «التقی و الجواد» مشهورترین القاب است که خود دلیل بر این است که آن حضرت در دوران نوجوانی و دوران پذیرش مسئولیت امامت و جوان بودن در هنگام شهادت، بهصفت پارسایی آراسته بوده و خدمترسانی و سخاوتمندی نسبت به مردم و اطرافیان کار همیشگی او بوده است. كارنامه امام در سه سال حاضر نبودن پدر در مدینه و ارجاع امور دینی و اجتماعی و خانوادگی توسط امام هشتم به وی، گواه کاردانی و جامعیت و فضیلت امام نهم میباشد.
«امام هشتم به آن حضرت توصیه کرد ورود و خروج تو از درب بزرگ باشد، به همراه خود طلا و نقره داشته باش و کمتر از پنجاه دینار به عموهای خود عطا نکن، انفاق کن و از فقر هراسناک مباش که قدرت الهی با تو است و امام جواد (علیهالسّلام) طبق توصیه پدر بزرگوارش عمل میکرد». [3]
بهره گیری از فرصت برای رفع مشکلات مردم و گرهگشایی ازکار آنان از مسلمات سیره امام جواد (علیهالسّلام) است. چنانکه «مردی از اهالی سجستان خراسان در سفر حج به محضر امام رسید و از بدهی خود در دیوان والی شهر خود صحبت کرد و اعلام داشت که والی سرزمین ما، شما خاندان پیامبر را دوست دارد، با نامهای از وی بخواهید در خراج (مالیات) به من احسان نماید حضرت کاغذی گرفت و مکتوب نمود «رساننده نامه مدعی است شما عقیده شایستهای دارید، پس به وی احسان نما» با ورود به سجستان، والی به دلیل اطلاع از نامه امام به استقبال وی آمد و پس از پرسش از مشکل او، مالیات را بخشید و کمک مناسبی نیز به او کرد». [4]
--------------------------------------
پینوشت:
[1]. یحیی یکی از دانشمندان نامدار زمان مأمون, خلیفه عباسی, بود که شهرت علمی او در رشتههای گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود. با حضور عباسیان و مأمون, یحیی بن اکثم از حضرت جواد (علیهالسّلام) پرسید: مُحرِمی که حیوانی را کشته, وظیفهاش چیست؟ امام در جواب از وی پرسید: آیا فرد مُحرِم, صید را در حرم کشته یا بیرون از آن؟ آیا مُحرِم جاهل بهحکم بوده یا عالم بهحکم؟ آیا عمداً آن را کشته یا به خطا؟ آیا مُحرِم آزاد بوده یا برده؟ آیا بالغ بوده یا نابالغ؟ هنگام رفتن به مکه آن را کشته یا در موقع بازگشت؟ صید از پرندگان بوده یا غیر از آن؟ صید کوچک بوده یا بزرگ؟ مُحرِم اصرار بر عمل خود دارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب صید را کشته یا در روز؟ مُحرِم در حال عمره بوده یا حج؟
با این فروضی که امام جواد (علیهالسّلام) برای مسئله طرح کرد, یحیی حیرت زده و درمانده شد تا جایی که همه حضار از رنگ باختن چهرهاش شکست او را بهوضوح دریافتند. آنگاه امام از یحیی بن اکثم پرسید: مرا از مردی خبر بده که زنی در اوایل صبح بر او حرام بود, روز که بالا آمد آن زن بر وی حلال شد و در هنگام ظهر دوباره بر او حرام گردید و در موقع عصر حلال شد و در موقع عشاء حلال و در نیمه شب باز بر او حرام و در هنگام طلوع آفتاب حلال شد. مسئله این زن چیست؟ و چگونه بر او حلال و حرام میشود؟ - یحیی گفت: به خدا سوگند که من جواب این مسئله را نمیدانم شما بفرمایید تا یاد بگیرم.
حضرت فرمود: این زن کنیز شخص دیگری بوده که بر این مرد حرام بود, روز که بالا آمد کنیز را از صاحبش خریداری کرد و حلال شد. ظهر او را آزاد کرد و بدین جهت بر او حرام شد. عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. هنگام غروب او را ظهار کرد و درنتیجه بر او حرام شد و در وقت عشاء کفاره ظهار داد و دوباره بر وی حلال شد, نیمه شب او را طلاق داد و به این علت حرام شد. صبح رجوع کرد و دوباره بر او حلال شد. مأمون بار دیگر در مقابل دانش امام اظهار شگفتی کرد و گفت: کمی سن مانع از کمال عقل برای این خاندان نمیشود. إعلام الوری, فضل بن حسن طبرسی, قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ص 353 و الارشاد, شیخ مفید, کنگره جهانی شیخ مفید, چاپ اول، 1413 ق، ج 2، ص 283.
[2]. الارشاد, شیخ مفید, چاپ کنگره جهانی شیخ مفید, چاپ اول، 1413 ق، ج 2، ص 291.
[3]. الکافی, محمد بن یعقوب کلینی, تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365 ش، ج 4، ص 43.
[4]. همان، ج 5، ص 111.
نظرات
پدیده طلاق و آثار سوء اخلاقی آن
پیش از آنکه به آثار سوء اخلاقی طلاق پرداخته شود بیمناسبت نیست که برای مقدمه بیان شود؛ دین اسلام مسئله ازدواج و انسجام خانواده را از امور مقدس دانسته و برای آن ارزش و اهمیّت ویژهای قائل است تا آنجا که از انسجام خانواده بهعنوان محبوبترین بنا در اسلام یاد کرده و عزوبت و بیهمسری را بسیار مکروه میشمارد. روایتی از پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) است که میفرماید: «بدترین مردگان شما افرادی هستند که بی همسر از دنیا رفتهاند». [1] و نیز تأکید میفرماید: «اکثر جهنمیان افراد بی همسر هستند», [2] و یا در جای دیگر در فضیلت ازدواج میفرماید: «دو رکعت نماز شخص همسردار، برتر است از انسان بی همسری که شب را با نماز و روزه به پایان ببرد»[3] و باز در جای دیگر فرموده: «هرکسی ازدواج کند نصف ایمانش را بهدست آورده است»[4] در مقابل ازدواج، «طلاق را نکوهش کرده و از آن بهعنوان مبغوض ترین حلال یاد کرده است». [5] از پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) نقلشده که میفرماید: «خداوند دشمن میدارد، و لعن میکند مردی را که دلش میخواهد مرتب زن عوض کند، و زنی را که دلش میخواهد مرتب شوهر عوض کند». [6]
آثار سوء اخلاقی طلاق بشدت ویران کننده نظام خانواده و اجتماع است و همواره مایه سلب آرامش اعضاء خانواده مخصوصاً زن و فرزندان خواهد بود. زیرا طلاق به معنای فروپاشی خانواده و نقطه مقابل ازدواج است، و خداوند متعال ابداً این انفصال و فروپاشی بنیان خانواده را دوست ندارد. امروزه با نگاه به جوامع به دور افتاده از فضائل اخلاقی خصوصاً گذشت و ایثار زن و مرد در قبال انسجام خانواده متوجه خواهیم شد که آثار مخرّب و سوء اخلاقی که طلاق در جامعه از خود بهجای میگذارد، شاید در مورد هیچ پدیده دیگری به این شدت نباشد. بهطور اجمال چه بسیار زنانی که بهوسیله طلاق بی خانمان و بی سرپرست شدهاند و با مشکلات بسیار بزرگی مواجه هستند، گاهی بعضی از این زنان برای رفع مشکلات خویش، خواسته یا ناخواسته به انواع مفاسد اجتماعی آلوده میشوند. علاوه بر این، بیشتر زنان مطلقه مبتلابه انواع بیماریهای جسمی و یا بیماریهای روانی مانند: احساس شکست و احساس سرخوردگی در جامعه و دیگر امراض شدهاند, بعضی از آنها برای تسکین آلام روحی خود به انواع مواد مخدر پناه میبرند، و یا چه بسیار کودکانی که بهوسیله طلاق، زندگیهای نامعلوم و یا زندگی سردرگمی را پیدا کردهاند. اکثر این کودکان به خاطر کمبود مهر پدری و یا مادری دچار عقدههای روانی هستند و به خاطر بی پناهی، اکثراً آلوده انواع بزهکاریهای اخلاقی از قبیل سرقت، شرارت و اعتیاد میشوند. طبق یک تحقیق آماری که چند سال پیش از صد زن فاحشه در تهران بهدست آمده بود سی و یک نفر این افراد، والدینشان در اثر طلاق یا عوامل دیگر، جدا زندگی میکردند. [7]
نا گفته پیداست پدیده طلاق و آثار سوء اخلاقی آن بهعنوان یک معضل اجتماعی میتواند زمینه بروز بسیاری از مسائل و پیامدهای آسیبهای اجتماعی دیگر در سطوح فردی و سطوح اجتماعی فراهم سازد. از یک سو این آثار و پیامدها میتواند عوارضی را برای زنان و مردان و از سوی دیگر برای فرزندان و اجتماع به همراه داشته باشد، که بدین ترتیب بیان میشود:
1- پدیده طلاق و آثار سوء اخلاقی آن برزنان مطلقه، مشکلات اقتصادی و معیشتی که برزنان مطلقه روی میآورد در خوشبینانهترین حالت معضلات اخلاقی مانند تن دادن به ازدواجهای موقت خارج از عرف اخلاق اجتماعی را در بردارد، که همین امر موجب افسردگی، سرخوردگی و کاهش رضایت از زندگی، پذیرش نقشهای چندگانه و تعدد نقشها را در برداشته و موجب معضلات اخلاقی شدیدتری همچون روی آوردن به معضلاتی مانند قتل، خودکشی، اعتیاد، فحشا، سرقت، انزوا و اختلال در مناسبات و تعاملات اخلاقی اجتماع و روی آوردن به انحرافات جنسی و فساد اخلاقی است، علاوه بر این ها مشکلات ناشی از عدم حضانت فرزندان، دلتنگی و از دست دادن سلامت روانی و جسمی است که میتواند عامل پیامدهای سوء اخلاقی بسیاری باشد که زنان مطلقه با آن درگیرمیشوند.
2- پدیده طلاق و آثار سوء اخلاقی آن بر مردان: فشارهای روحی و روانی ناشی از طلاق برای مردان میتواند عامل ابتلا به انواع آسیبهای اخلاقی مانند اعتیاد به مواد مخدر و الکل، گرفتاری به فحشا و انحرافات جنسی همچنین قرار گرفتن در معرض انواع بیماریهای عفونی و ویروسی، که موجب از دست دادن پیوندهای اخلاقی و همبستگی با خانواده شده که طرد خانوادگی و اختلاف با سایر اعضای خانواده را در بردارد، همچنین تن دادن به ازدواجهای موقت یا ثانویه غیرمتعارف که اختلاف اخلاقی بین فرزندان با همسر جدید، آثار و پیامدهای سوء اخلاقی بسیاری برای فرزندان، مردان و خانواده را بهمراه دارد.
3- پدیده طلاق و آثار سوء اخلاقی آن بر فرزندان؛ آثار سوء اخلاقی که طلاق برای فرزندان طلاق به همراه دارد ازآنجهت قابل اهمیت است که میتواند زمینه بروز بسیاری از اختلالات اخلاقی، رفتاری، روحی و روانی در آنان باشد و ابعاد اخلاقی زندگی فردی و اجتماعی آتی آنان را به مخاطره اندازد. بروز افسردگی در کودکان و نوجوانان، اضطراب، پرخاشگری و عصیان در نوجوانان، حسادت، سوءظن و بدبینی نسبت به دیگران، فرار از منزل، ترک تحصیل و افت تحصیلی، بزهکاری و کجروی های اجتماعی (قتل، دزدی، فحشا و ...) ازدواج زودرس بهویژه برای دختران، ضعف اعتمادبهنفس، اختلال هویت، اعتیاد، فقر، ضعف سلامت جسمی و روانی (بیخوابی، سوءتغذیه، بیاشتهایی و یا پرخوری عصبی و ...) احساس درماندگی و سرخوردگی، تجربه عقده حقارت ناشی از عدم دسترسی به محیط گرم و عاطفی خانوادگی در مقایسه با دیگران و درونی سازی عقدههای منفی و ضداجتماعی، انزوای اجتماعی، گرایش به انواع انحرافات اخلاقی در اجتماعی به جهت ضعف کنترل رفتاری و اخلاقی توسط والدین، اجتماع ستیزی و دیگرآزاری و بروز انواع خشونتهای اخلاقی و اجتماعی ... همه و همه از آثار سوء اخلاقی پدیده طلاق بر فرزندان است.
4- پدیده طلاق و آثار سوء اخلاقی آن بر اجتماع؛ ناگفته پیداست با این هم آثار سوء اخلاقی طلاق بر روی اعضاء خانواده که رکن طبیعی و اساسی اجتماع است طلاق چه آثار زیانبار اخلاقی برای اجتماع دارد. آثار سوء اخلاقی ناشی از طلاق میتواند اجتماع را بشدت تحت تأثیر قرار داده و تبعاتی اخلاقی منفی بسیاری را در جامعه به همراه داشته باشد. ازجمله افزایش جرائم اجتماعی، تزلزل اجتماعی و عدم ثبات جامعه، فروپاشی خانواده، بهعنوان مهمترین و اولین نهاد اجتماعی پایه، افزایش هزینههای اجتماعی برای جلوگیری کنترل جرائم و ناهنجاریها و انحرافات ناشی از طلاق، افزایش کودکان خیابانی و سایر آسیبهای اجتماعی همچون فرار از منزل، تکدی گری، قتل، خودکشی، اعتیاد، قاچاق و ... افزایش تعداد زنان خودسرپرست و مشکلات معیشتی، روانی اجتماعی و اخلاقی آنان و سایر نابسامانیهای شخصیتی، اجتماعی و رفتاری افراد مطلقه و فرزندان آنان ازجمله عوارض سوء اخلاقی ناشی از طلاق میباشند.
طلاق و آثار سوء اخلاقی آن بهعنوان یک پدیده اجتماعی منبعث از مجموعه علل و عوامل متعدد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خاصه مباحث فرهنگی جامعه است که با توجه به اینهمه آثار سوء اخلاقی ان شایسته است اقدامات فراگیر و همهجانبه ای جهت کنترل و کاهش آن صورت گیرد.
---------------------------------------
پینوشت:
[1]. فروع كافي، كليني، محمد، دارالكتب الاسلاميۀ، چاپ سوم، ج5، ص329، باب كراهة العزوبة.
[2]. وسائل الشيعه، حر عاملي، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، ج14، ص8، باب كراهة العزوبة، حديث 7.
[3]. فروع كافي، كليني، محمد، دارالكتب الاسلاميۀ، چاپ سوم، ج5، ص329، باب كراهة العزوبة.
[4]. فروع كافي، كليني، محمد، دارالكتب الاسلاميۀ، چاپ سوم، ج5، ص329، باب كراهة العزوبة.
[5]. فروع كافي، كليني، محمد، دارالكتب الاسلاميۀ، چاپ سوم، ج5، ص 328، باب (الحض علي النكاح).
[6]. وسائل الشيعه، حر عاملي، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، ج15، ص267، باب كراهة طلاق الزوجة الواقفة، حديث 6.
[7]. روزنامه حيات نو، تاريخ يكشنبه 27: 8: 1380، ص11، صفحه اجتماعي (موضوع تحث عنوان زنان خياباني، مرگ خريد و فروش مي كنند).