ماجرای تولد امام زمان از زبان شاهدان عینی

17:36 - 1395/02/29

چکیده:امام عسکری(علیه‌السلام) ولادت فرزندش را از عامه مخفی نگه داشت و تنها تعداد اندکی از خویشان و اصحاب خاص امام حسن عسکری(علیه‌السلام) از تولد این فرزند مطلع بودند که یکی از آن افراد حکیمه خاتون عمه بزرگوار امام حسن عسکری(علیه‌السلام) می‌باشد.

ماجرای تولد امام زمان از زبان شاهدان عینی

آخرین امام شیعیان در سحرگاه جمعه پانزدهم ماه شعبان ۲۵۵ قمری، در حالی‌که جاسوسان و مأموران خلیفه عباسی تمام وقایع خانه‌ی امام حسن عسکری(علیه‌السلام) را زیر نظر داشتند، در کمال امنیت و بدون آن‌که دشمنان بویی ببرند، چشم به جهان گشود. [1]
امام حسن عسکری(علیه‌السلام) ولادت فرزندش را از عموم مردم مخفی نگه داشت و تنها تعداد اندکی از خویشان و اصحاب خاص حضرت از تولد این فرزند، مطلع بودند که یکی از آن افراد «حکیمه خاتون» [2] عمه بزرگوار حضرت که درباره تولد امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) می‌گوید: «امام حسن عسکری(علیه‌السلام) من‌را به نزد خود فرا خواند و فرمود: ای عمه امشب نزد ما باش که شب نیمه شعبان است و خدای تعالی امشب حجت خود را _ که حجت او بر روی زمین است _ ظاهر سازد.
گفتم: مادر او کیست؟
فرمود: نرجس.
گفتم: فدایت شوم! اثری از بارداری در او نیست.
حضرت فرمود: مطلب همین است که به تو گفتم».

حکیمه خاتون در ادامه می‌گوید: «آمدم و چون سلام کردم و نشستم، نرجس آمد، کفش من‌را برداشت و گفت: بانوی من و بانوی خاندانم حال‌تان چطور است؟
گفتم: تو بانوی من و بانوی خاندان من هستی.
[نرجس] از کلام من ناراحت شد و گفت: عمه جان! این چه فرمایشی است؟
گفتم: دختر جان! خدای تعالی امشب به تو فرزندی عطا فرماید که در دنیا و آخرت آقاست. نرجس خجالت کشید و حیا نمود. چون از نماز فارغ شدم، افطار کردم و در بستر خود خوابیدم. نیمه‌های شب برای ادای نمازشب برخاستم و آن را به‌جای آوردم؛ در حالی‌که نرجس خوابیده بود. برای گفتن ذکر نشستم و پس‌از آن نیز دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم. او همچنان خواب بود. پس برخاست و نماز گزارد و خوابید».

سپس بیرون آمدم و در جستجوی فجر به آسمان نگریستم. دیدم فجر اول دمیده است و او در خواب است. شک بر دلم عارض گردید. ناگاه امام حسن عسکری(علیه‌السلام) مرا صدا زد و فرمود: ای عمه! شتاب مکن که  زمان آن نزدیک شده است. در این هنگام نشستم و به قرائت سوره‌های «الم سجده» و «یس» پرداختم. در این میان نرجس هراسان بیدار شد و من به نزد او رفته و به ایشان گفتم: نام خدا بر تو باد. آیا چیزی احساس می‌کنی؟
گفت: بله عمه جان.
گفتم: خودت را جمع کن و دلت را استوار دار که همان است که با تو گفتم. پس‌از آن من و نرجس را ضعفی فرا گرفت و به ندای کودک به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و ناگهان سرور خود (فرزند نرجس) را دیدم که در حال سجده بوده و مواضع سجودش بر زمین است. او را در آغوش گرفتم و دیدم پاک و نظیف است».

امام حسن عسکری(علیه‌السلام) فرمود: «عمه جان! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وی بردم، او را به سینه چسباند؛ سپس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وی کشید. سپس فرمود: ای فرزندم! سخن بگو. پس آن فرزند گفت: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و اشهد ان محمدا رسول‌الله». سپس بر امیر مؤمنان سایر امامان(علیهم‌السلام) درود فرستاد تا آنکه به پدرش رسید».[3]

البته حکیمه خاتون تنها شاهد تولد امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) نمی‌باشد و دو تن از خدمت گذاران امام حسن عسکری(علیه‌السلام) به نام‌های «نسیم» و «ماریه» هم در هنگام تولد حضرت حضور داشته و در این‌باره گفته‌اند: «هنگامی‌که صاحب الزمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) به دنیا آمد، دو زانو بر زمین نهاد و دو انگشت سبابه را به‌جانب آسمان بلند کرد. آنگاه عطسه کرد و فرمود: "الحمدلله رب العالمین و صلی‌الله علی‌محمد و آله". ستمکاران پنداشته‌اند که حجت خدا از میان‌ رفته است. اگر ما اذن سخن گفتن داشتیم شک زایل می‌گردید».[4]

لازم به ذکر است با توجه به حساسیت حکومت عباسیان و فعالیت جاسوسان آنان، شهادت همین تعداد بر تولد حضرت کفایت می‌کند و در نتیجه مسئله ولادت پنهانی امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) و در پی آن غیبت حضرت تنها برای برخی از شیعیان ایجاد دچار حیرت نمود، ولیکن اکثریت شیعیان این مسئله را به‌راحتی پذیرفتند.

پی‌نوشت:
[1]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، انتشارات سعید بن جبیر، قم، 1428ق، ص510.
[2]. این بانوی گرامی محضر چهار تن از امامان شیعه [امام جواد، امام هادی، امام عسکری (علیهم‌السلام) و امام مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)] را درک نمود و امام هادی (علیه‌السلام) تعلیم و تربیت نرجس خاتون -همسر امام عسکری (علیه‌السلام) و مادر امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)- را به او سپرد. کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، تصحیح على اكبر غفاری، تهران، اسلامیه، 1395ق، ج2، ص423.
[3]. اعلام الورى باعلام الهدى، فضل بن حسن‏ طبرسی، ناشر: اسلاميه،‏ چاپ سوم، تهران، ‏1390ق، ص420-418.‏
[4].كمال الدين و تمام النعمه، همان، ص430.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 5 =
*****