چکیده: در قرآن کریم آمده است که حضرت سلیمان نبی(علیهالسلام) هنگامی که خواست تخت بلقیس را از سباء منتقل کند فرمود: «قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ [نمل/38] [سلیمان] گفت: ای سران و اشراف! کدام یک از شما تخت او را پیش از آنکه همگی به حالت تسلیم نزد من آیند، برایم میآورد؟» آیا این دلیل میشود که عفریت جن بالاتر از حضرت سلیمان(علیهالسلام) است؟
امیرالمومنین(علیهالسلام) در سیزده رجب سال سیام عام الفیل، ده سال قبل از بعثت، و ۲۳ سال قبل از هجرت در مکه در خانه خدا، با شکسته شدن دیوار خانه خدا، در کعبه به دنیا آمد. به خاطر همین، تولد در کعبه، یکی از بزرگترین فضیلتهای آن حضرت شمرده میشود. اما دشمنان کور دل این فضیلت بسیار بزرگ از حضرت امیرالمومنین(علیهالسلام) را تاب نیاورده و به بهانههای مختلف میخواهند که این فضیلت بینظیر را یا کم رنگ کنند و یا به نحوی زیر سوال ببرند.
وهابیت کور دل با طرح شبهات گوناگون سعی میکند تا این فضیلت با ارزش را زیر سوال ببرد. آنها گاهی بدون مراجعه به کتب تاریخی و روائی، با طرح کردن سوالهای بیمبنا و بیاساس، کینه و نفرت درونی خود را نسبت به امیرالمومنین(علیهالسلام) نشان میدهند.
اخیرا مطرح کردهاند که اگر تولد در خانه خدا فضیلت و بزرگی است پس چرا رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) که افضل از همه و دارای تمام فضایل و کمالات بشری بود در خانه خدا متولد نشد؟ اگر تولد در کعبه، فضیلت است، قطعا پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به این فضیلت سزاوارتر بود. بنابراین تولد در کعبه فضیلتی محسوب نمیشود.
دشمنان اهل بیت(علیهمالسلام) که همواره سعی در نفی فضائل ایشان داشتهاند به این صورت با طرح اینگونه شبهات سعی در بیارزش کردن فضائل امیرالمومنین(علیهالسلام) هستند.
قبل از اینکه به این شبهه بیاساس وهابیت پاسخ دهیم نکتهای را باید یاد آوری کنم. و آن اینکه باید توجه داشت که در طول تاریخ اولین کسانی که اقدام به وارونه جلوه دادن فضائل امیرالمومنین(علیهالسلام) کرد، معاویه بود. وی دستور داده بود که در روزهای جمعه هر کسی که میخواهد نماز جمعه اقامه کند، باید اول امیرالمومنین(علیهالسلام) را سب و لعن کند بعد خطبه نماز جمعه را ادامه دهد. «جاحظ» نقل مىکند که معاویه در پایان خطبه نماز، با کلماتى زشت، على(علیهالسلام) را مورد سبّ و لعن قرار مىداد و آنگاه همین جملات را طىّ بخش نامهاى به همه بلاد اسلامى فرستاد، تا خطباى جمعه! نیز هماهنگ با او، آن حضرت را لعن نمایند.[۱]
وی هر فضیلتی که در مورد امیرالمومنین(علیهالسلام) وارد شده بود، سعی میکرد که عکس آن را برای حضرت ثابت کند یا همانند آن را برای صحابه دیگر به اثبات برساند. معاویه و امثال معاویه قصد داشتند نور امیرالمومنین(علیهالسلام) را در جامعه خاموش کنند، اما اراده الهی چیز دیگری است: «یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ یَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ [توبه/۳۲] میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، و خدا جز به کمال رساندن نور خود نمیخواهد، هر چند کافران را خوش نیاید».
اما پاسخ اول به شبهه
اولا: این جریان در منابع معتبر اهل سنت آمده است و آن را بکی از بزرگترین فضایل حضرت امیرالمومنین(علیهالسلام) شمردهاند. «حافظ گنجى شافعىی» یکی از علمای بنام اهل سنت مینویسد: «على(علیهالسلام) در مکه و در داخل بیت الله الحرام در شب جمعه سیزدهم رجب سال سىام عام الفیل، متولد شد، و جز او مولودى در بیت الله الحرام تولد نیافته است، نه پیش از او و نه پس از او. این امتیاز نشانه بزرگى مقام و موقعیت او بود که شامل حال او گشت».[۲]
«ابن صباغ مالکى» یکی دیگر از علمای بزرگ اهل سنت مینویسد: «على بن ابى طالب(علیهالسلام) در شب جمعه سیزدهم رجب سال سىام عام الفیل _ ۲۳ سال قبل از هجرت _ در مکه مشرفه در بیت الله الحرام متولد گشت. این فضیلت را خداوند به جهت جلال و بزرگى و کرامت على(علیهالسلام) به او اختصاص داده است...».[۳]
عباس محمود عقاد مصرى میگوید: «على(علیهالسلام) در داخل کعبه به دنیا آمد و خداوند به او عنایتى فرمود که هرگز بر بتها سجده نکرد....».[۴]
«آلوسى» یکی از دانمشندان متعصب اهل سنت میگوید: «این ماجرا بسیار بجا و شایسته بود که خداى متعال اراده کرد تا پیشواى امامان در جایى به دنیا آید که قبله مؤمنان است. منزه است پروردگارى که هر چه را در جاى خود مینهد، و او بهترین حاکمان است».[۵]
ثانیا: در قرآن کریم آمده است که حضرت سلیمان نبی(علیهالسلام) هنگامی که خواست تخت بلقیس را منتقل کند فرمود: «قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ* قَالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ* [نمل/40-38] [سلیمان] گفت:ای سران و اشراف! کدام یک از شما تخت او را پیش از آنکه همگی به حالت تسلیم نزد من آیند، برایم میآورد؟ یکی از جنّیان کاردان و تیزهوش گفت: من آن را پیش از آنکه از مسند خود برخیزی نزد تو میآورم، و من بر این [کار] توانا و امینم. کسی که دانشی از کتاب [لوح محفوظ] نزد او بود گفت: من آن را پیش از آنکه پلک دیدهات به هم بخورد، نزد تو میآورم. [و آن را در همان لحظه آورد]. پس هنگامی که سلیمان تخت را نزد خود پابرجا دید، گفت: این از فضل و احسان پروردگار من است».
در این آیه شریفه عفریت جنی که میخواست، تخت بلقیس را به حضور حضرت سلیمان(علیهالسلام) بیاورد و یا آصف برخیا وصی و وزیر حضرت سلیمان که تخت را آورد، با اینکه حضرت سلیمان پیامبر خدا بوده است و از تمام جن و انس زمان خود برتر بوده است؛ اما خودش اقدام به آوردن تخت بلقیس نکرده است. آیا میتوان گفت که عفریت جن و یا آصف برخیا، مقام و منزلتشان از مقام و منزلت حضرت سلیمان نبی(علیهالسلام) برتر بوده است؟ پس بنابراین آیه مبارکه با اینکه آصف برخیا، تخت بلقیس را منتقل کرد، دلیل بر این نمیشود که مقامش از مقام سلیمان نبی(علیهالسلام) برتر باشد. ممکن است بنابر دلایل و مصالح خاصی که در میان است، پیامبران و انبیای الهی با اینکه مقامشان از بقیه برتر است، لازم نباشد که بعضی از کارها را خود انجام بدهند یا بعضی از فضائل را خود شخصا انجام دهند یا داشته باشند.
نظیر دیگری که میتوان از قرآن بیان کرد قصه حضرت موسی(علیهالسلام) و خضر نبی(علیهالسلام) است. خلاصه داستان از این قرار است که در سوره کهف آیات ۶۰ تا ۸۲ آمده است که «خدای سبحان به موسی وحی کرد که در سرزمینی بندهای دارد که دارای علمی است که وی آن را ندارد، و اگر به طرف مجمع البحرین برود او را در آنجا خواهد دید.
موسی(علیهالسلام) تصمیم گرفت که آن عالم را ببیند، و چیزی از علوم او را فرا گیرد، لاجرم به رفیقش اطلاع داده به اتفاق به طرف مجمع البحرین حرکت کردند. موسی خود را بر او عرضه کرد و درخواست نمود تا او را متابعت کند و او چیزی از علم و رشدی که خدایش ارزانی داشته به وی تعلیم دهد.
آن مرد عالم گفت: «تو نمیتوانی با من باشی و آنچه از من و کارهایم مشاهده کنی تحمل نمایی، چون تاویل و حقیقت معنای کارهایم را نمیدانی، و چگونه تحمل توانی کرد بر چیزی که احاطه علمی بدان نداری؟»
حضرت موسی(علیهالسلام) قول داد که هرچه دید صبر کند، با هم حرکت کردند رفتند تا به یک کشتی رسیدند و سوار آن شدند، وسط دریا حضرت خضر(علیهالسلام) آن کشتی را سوراخ کرد حضرت موسی(علیهالسلام) اعتراض کرد، خضر(علیهالسلام) به او یادآوری کرد که نباید اعتراض کنی، سپس از کشتی پیاده شدند، راه را ادامه دادند رسیدند به یک کودک که حضرت خضر(علیهالسلام) آن کودک را کشت، موسی(علیهالسلام) اعتراض کرد که چرا کودک بیگناه را کشتی؟ خضر(علیهالسلام) یاد آوری کرد که نباید اعتراض کنی.
راه را ادامه دادند رفتند تا رسیدند به یک شهری، از اهالی آن شهر درخواست آب و طعام کردند، آنها ممانعت کردند، از شهر خارج شدند تا رسیدند به یک دیوار خراب، حضرت خضر(علیهالسلام) شروع کردند دیوار خراب را درست کردند؛ موسی(علیهالسلام) اعتراض کرد کسانی که به ما آب و طعام ندادند چرا اینجا باید دیوار خرابشان را تعمیر کنی؟
خضر(علیهالسلام) گفتند اکنون دیگر وقت جدایی من و توست، اما آن کشتی که سوراخ کردم، پادشاه ستمگری بود که کشتیهایی را که خوب و سالم بود را به تصاحب خود در میآورد، من بخاطر اینکه این کشتی به دست آن پادشاه ستمگر نیافتد آن را معیوب کردم، اما این کودکی که کشتم به این دلیل بود که پدر و مادری مومن داشت بیم آن داشتم که اگر بزرگ شود، طغیان میکرد و پدر و مادر خود را به کفر و بیایمانی میکشاند، به همین دلیل او را کشتم. اما آن دیواری که درست کردم به این دلیل بود که زیر دیوار، گنجی نهفته بود که متعلق به دو فرزند یتیم بودند، و اگر دیوار را تعمیر نمیکردم، بیم آن داشتم که گنجها نمایان شود و به دست آن دو کودک یتیم نرسد».
نتیجهای که از این آیات مبارکه حاصل میشود این است که با اینکه حضرت موسی(علیهالسلام) از پیامبران اوالعزم بود و مقام و منزلتش از حضرت خضر نبی(علیهالسلام) بالاتر بود، اما خضر نبی علمی داشت که موسی(علیهالسلام) نداشت. حال آیا میتوان گفت که پس مقام و منزلت خضر نبی(علیهالسلام) از موسی(علیهالسلام) بالاتر بوده است؟ خیر! به هیچ عنوان نمیتوان گفت که مقام موسی(علیهالسلام) پایینتر از مقام خضرنبی(علیهالسلام) است. خداوند عالم بنا بر مصالحی، علمی را به خضر(علیهالسلام) داده بود که به موسی(علیهالسلام) نداده بوده است.
نظیردیگری که میتوان از قرآن کریم بیان کرد قضیه حضرت یوسف و حضرت یعقوب(علیهالسلام) است، که در سوره یوسف آیات ۹۳ به بعد توضیح داده شده است قضیه از این قرار: «پس از آنکه براداران یوسف از مصر برگشتند و به امر حضرت یوسف(علیهالسلام) پیراهن حضرت یوسف(علیهالسلام) را به حضرت یعقوب دادند تا به چشمانش بمالد تا شفا یابد» آیا میتوان گفت که مقام حضرت یوسف از حضرت یعقوب بالاتر است؟
به استناد این آیات نتیجهای که گرفته میشود، پیامبران و انبیائی که مقام و منزلتشان از بقیه بالاتر بوده است، اگر فضایلی را بعضی از کسانی که از جهت مقام و منزلت پایینتر از آنها بوده است داشتهاند. دلیل براین نمیشود که مقام آنها از پیامبران بزرگ الهی بالاتر بوده است. قضیه تولد حضرت امیرالمومنین(علیهالسلام) هم در خانه کعبه دقیقا همینگونه است، این فضیلتی که برای امیرالمومنین(علیهالسلام) است، دلیل بر این نمیشود که چون پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) در کعبه به دنیا نیامده است، پس مقامش از امیرالمومنین(علیهالسلام) پایینتر است. خداوند عالم به برخی از بندگانش بعضی از فضائل را میدهد به خاطر مصالح و حکمتهای فراوانی که خودش میداند و بس.
____________________
پینوشت
[1]. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج۴، ص۵۶.
[2]. کفایة الطالب، ص۴۰۷.
[3]. الفصول المهمه، ص۳۰.
[4]. عبقریة الامام على، ص۲۳.
[5]. الغدیر، ج۶، ص۲۲.