از غرايز نيرومند بشر غريزه جانشين سازي و عوض گيري است كه در ميان جميع اقوام از وحشي و متمدن و در تمام افراد از زن و مرد و كوچك و بزرگ معمول و رايج بوده و هست و خواهد بود.
1. انسان وقتي از دريافت معقولات ناتوان مي شود و نمي تواند با امور عقلاني و متعالي ارتباط برقرار كند، به تصوير محسوسي از آن روي مي آورد؛ يعني به هنگام ناتواني از درك حقيقت، به تماشاي حسّي نماد آن اكتفا مي كند و شگفت آنكه پس از چندي نماد را حقيقت مي پندارد و در راه دفاع از آن به جنگ حقيقت مي رود.[1]
«از غرايز نيرومند بشر غريزه جانشين سازي و عوض گيري است كه در ميان جميع اقوام از وحشي و متمدن و در تمام افراد از زن و مرد و كوچك و بزرگ معمول و رايج بوده و هست و خواهد بود. بشر در دو حال و به دو صورت چيزي را جانشين چيزي مي سازد: اول در سير به سوي ترقي و تكامل است. چنانچه پشم و مو را به لباس و غار و كوه را با ساختمانهاي مجهز تبديل كرده و به جاي دندان و ناخن و چنگال، اسلحه و ابزار جنگ تهيه نموده است. دوم موقعي است كه از دسترسي به چيزي عاجز يا محروم شده، چيز ديگري را جانشين آن ميسازد.»[2]
وقتي انديشه هاي راكدي كه به تعبير قرآن كريم بر زمين ميخكوب شده اند،[3] از فلسفه عروج نماز باز مي ماند آن را به ورزش صبحگاهي و يا فيزيوتراپي نيم روز و شامگاهي مثال ميزند و روزه را در حد يك رژيم غذايي براي چاقي و پرخوري تنزل مي دهد و هنگامي كه جهاد در راه خدا و "احدي الحسينين" پيروزي حق يا شهادت را نمي تواند تعريف كند، يكي را خشونت و آن ديگري را افتخار ملي و سومي را نيز گونه خاصي از خودكشي توجيه شده مي پندارد و اگر خيلي جرأت كند و جسارت به خرج دهد، براي سربازان گمنامي كه قهرمان ملي هستند! يك دقيقه سكوت مي كند و انقلاب اسلامي را كه براي تحقق حاكميت "الله" و اجراي وحي الهي و حكومت معصومان و صالحان به پيروزي رسيد، در حد مردم سالاري با پسوند ديني و براي تأمين توسعه و پيشرفت به مفهوم امروزي آن شمرده و سپس آن را در چارديواري مرز جغرافيايي ايران زنداني مي كند و بالاخره جنگ تحميلي را حداكثر در حد آزادسازي زمينهاي ـ آري فقط زمينهاي ـ تصرف شده توسط دشمن و مثلاً براي سرافرازي وطن شمرده و با همين نگرش نيز به تصوير هنري جنگ مي پردازد و با همين نگاه به تحليل تاريخ و ارزيابي امام و شهدا مي نشيند.
و البته او تقصيري ندارد، زيرا در هر دانشگاه و پژوهشگاه و كالجي كه نامي از جنگ شنيده براي تحكيم قدرت و گسترش سلطنت و پيروي از حرص و شهرت و خشم و نخوت و تنها براي تأمين خواسته هاي نفس بوده است. «تمام اين جنگها و تمام اين نزاع هايي كه در عالم واقع مي شود... تمام اينها از همين سركشي نفس است.»[4] به راستي كدام يك از جنگهاي جهاني اول، دوم، حمله عراق به ايران، به كويت و حمله آمريكا به ويتنام، به افغانستان، به عراق و ... براي دفاع از ستمديده و مقابله با ستمگر و براي استقرار عدالت بوده است؟!
معاويه نيز تلاش داشت تا رو در رويي خود با اميرالمؤمنين علي(ع) را يك مبارزه دو جانبه براي كسب قدرت و يا يك درگيري سابقه دار قومي و قبيله اي قلمداد نمايد ـ و شايد همچون فرزندش يزيد بيش از اين نيز نمي فهميد ـ در تاريخ هم كج انديشاني آمده و مدعي شده اند: «عليّ انما قاتل الناس علي طاعته لا علي طاعة الله»[5] علي نيز چون معاويه در پي كسب قدرت بود و پس ... همه مثل هم اند! و حضرت اميرالمؤمنين(ع) شگفت زده مي فرمايد: «عجباً لسعد ـ ابن ابي وقاص ـ و ابن عمر يزعمان اني احارب علي الدنيا! أفكان رسول الله(ص) يحارب علي الدنيا؟ فان كان رسول الله حارب لتكسير الاصنام و عبادة الرحمان فانّما حاربت لدفع الضلال والنهي عن الفحشاﺀ والفساد. أفمثلي يزنّ بحب الدنيا؟! والله لو تمثلت لي بشراً سويّاً نصربتها بالسيف.»[6]
البته شكي نيست كه صورت اعمال هميشه شبيه به هم است ... شمشيري كه ابن ملجم ميكشد و بهترين خلق الله را شهيد مي كند با شمشيري كه بهترين خلق الله مي كشد و عدو الله را اعدام مي كند در صورت يكي است ... امّا آنچه كه ممتاز مي كند اين دو عمل را از هم و همه اعمال صادره از بشر به واسطه او ممتاز مي شود، آن عبارت از غايات اعمال است، انگيزه هاي اعمال است... اگر شمشير براي خدا بلند بشود و براي خدا پايين بيايد؛ اين انگيزه، انگيزه الهي است، ارزشمند است؛ اگر براي شيطان باشد اين ابليس است، ارزشمند نيست.[7]
2. يكي از بزرگترين نعمتها و الطاف خداوندي به نظام جمهوري اسلامي جنگ تحميلي بود كه به واقع تفسير شگرفي از آيه: عسي أن تكرهوا شيئاً وهو خير لكم؛ را جلوه گر ساخت. هيچ انقلابيِ دلسوز و مسلمانِ متعهد و ايراني غيرتمند انتظار نداشت در فصل شكوفايي و باليدن، شاهد آن چنان هجوم ويرانگر و بنيان سوز در كاشانه نيمه افراشته اش باشد، دشمن نه به قصد تهديد و امتياز خواهي كه براي نابودي انقلاب و تجزيه كشور پاي در ركاب نهاده و كمترين خواسته اش براندازي نظام جمهوري اسلامي بود. اما آن روز بسياري نمي دانستند و يا باور نداشتند كه اگر رهبري و مديريت جوامع براساس هدايت و آموزش وحياني ترسيم گردد، همواره تهديدها و شكستها فرصتي براي آزمايش و رشد و اعتلاي بندگان خدا باور و زمينه ساز شتاب آنان در مسير تكاملي خواهد شد «جنگ وقتي كه واقع مي شود انسان از آن سستي ها و خستگي ها بيرون مي آيد و فعاليت ميكند و جوهره انسان كه بايد هميشه متحرك و فعال باشد، بروز ميكند.»[8]
نوع نگاه به جنگ تحميلي آن روز ـ و امروز نيز ـ معيار خوبي براي شناخت افراد و جريانهاي فكري و سياسي است. نگاه به جنگ به عنوان يك تكليف ديني و انجام وظيفه شرعي و دفاع در برابر تجاوز به دين و مكتب و انقلاب و براي احقاق حق محرومان و ستمديدگان بود كه توانست براي اولين بار و پس از صدها سال دشمن متجاوز را در حسرت يك امتياز ـ هر چند كوچك ـ و يا يك وجب خاك از سرزمين اسلام نااميد سازد و ايران اسلامي را به عنوان تنها قدرت مستقل و صاحب اراده در برابر غول تك قطبي جهان مطرح نمايد.
ما امروز و پس از اقرار و اعتراف تمامي كشورهاي منطقه و اكثر كشورهاي جهان به حمايت همه جانبه از صدام و براي سرنگوني انقلاب اسلامي، اين فراز آسماني را بيش از هر زمان ديگر باور نموده ايم كه: «در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكاريها و جان نثاريها و محروميتها مناسب حجم بزرگيِ مقصود و ارزشمندي و علو رتبه آن است.»[9] و اين مقصود را رهبري الهي، در روز هشتم حمله دشمن چنين بيان نمود كه: الان اسلام به تمامه در مقابل كفر واقع شده است و شما بايد از اسلام پايداري كنيد و حمايت كنيد و دفاع كنيد. دفاع يك امر واجبي است بر همه كس.[10] و اين همان مقصودي بود كه در سال هشتم و به هنگام قبول آتش بس اينگونه بيان شد كه: همه ميدانند كه ما شروع كننده جنگ نبوده ايم، ما براي حفظ موجوديت اسلام در جهان تنها از خود دفاع كرده ايم و اين ملت مظلوم ايران است كه همواره مورد حمله جهان خواران بوده است و استكبار از همه كمينگاه هاي سياسي و نظامي و فرهنگي و اقتصادي خود به ما حمله كرده است. انقلاب اسلامي، تاكنون كمينگاه شيطان و دام صيادان را به ملتها نشان داده است. جهانخواران و سرمايه داران و وابستگان آنان توقع دارند كه ما شكسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره كنيم و هشدار ندهيم و حال آنكه اين وظيفه اوليه ما و انقلاب اسلامي ماست كه در سراسر جهان صدا بزنيم كه: اي خواب رفتگان! اي غفلت زدگان! بيدار شويد و به اطراف خود نگاه كنيد كه در كنار لانه هاي گرگ منزل گرفته ايد! برخيزيد كه اينجا جاي خواب نيست و نيز فرياد كشيم: سريعاً قيام كنيد كه جهان ايمن از صياد نيست.[11]
پي نوشت:
[1]. ر.ك؛ تفسير الميزان، ج 10، ص 272، در مورد انگيزه بت پرستي.
[2]. محمدتقي شريعتي، وحي و نبوت، ص 158.
[3]. اعراف )7( : 176 داستان بلعم باعورا.
[4]. صحيفه امام(ره)، ج 20، ص 267 ، 8/3/66 .
[5] . ر.ك؛ احمدبن تيميه، منهاج السنة، ج 2، ص 205 ـ 202.
[6] . شگفت از سعدبن ابي وقاص و عبدالله ابن عمر ـ اين دو به جنگهاي حضرت امير معترض بودند ـ گمان مي كنند كه من به خاطر دنيا مي جنگم، آيا پيامبر براي دنيا با ديگران جنگيد؟! اگر پيامبر براي شكستن بتها و زمينه سازي عبادت خداوند جنگيده است ـ پس چه مانعي دارد كه ـ من نيز براي مقابله با گمراهي و جلوگيري از فساد و فحشا جنگيده ام. به راستي آيا شخصي چون مرا مي توان به علاقه مندي به دنيا متهم نمود؟! به خدا سوگند اگر دنيا در برابرم مجسم شود او را به شمشير خواهم زد. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 328، كلمه 765.
[7]. صحيفه امام(ره)، ج 20، ص 202 ، 21/11/65 .
[8] . همان، ج 13، ص 247، 8/7/59 .
[9]. وصيتنامه حضرت امام(ره)، بند آخر.
[10]. صحيفه امام، ج 13، ص 251، 8/7/59 .
[11]. همان، ج 21، ص 89 ، 29/4/67 .
منبع: ماهنامه نامه جامعه، شماره دوازده.