دلیل عدم ذکر نام امام علی ( علیه السلام) در قرآن

21:04 - 1391/12/01
در تشریع احکام الهی و بیان مسایل مربوط به شریعت، تنظیم و جریان کلی امور همواره با این حکمت همراه است که زمینه آزمایش افراد فراهم شود و انسان ها با استفاده از اراده و اختیار خود در جهت اطاعت از اوامر و نواهی الهی ـ که در نهایت به تکامل آنها منجر می شود ـ گام بردارند.
امام علی (علیه السلام)در قران

تو دنیای امروز که از هر نظر که بهش نگاه کنی پر از سختی و مشقته انسان این موجود نیازمند به یاری دنبال یک پناهگاه امن میگرده تا بتونه در این مسیر پر از تلاطم و خطر خودشو به ساحل نجات برسونه امام واژه ای آشنا برای شیعیان است که در این زمانها همچون ریسمان محکمی به اون چنگ میندازه و از آن‌ها کمک میطلبه. حال که این چهارده نور مقدس همچون ستارگان بر آسمان دل ما میتابند این سوال برای خیلیها مطرح میشه که چرا نامی از این مقدسترین موجودات در قرآن، کتاب محکم و استوار الهی برده نشده تا از خیلی جدایی ها و تفرقه ها جلوگیری کنه در این میال نام امام علی (ع) شاخص تر و برجسته تر نشان می‌دهد این سوال را برای ما نمایان تر می سازد.

من با کنکاشی که در کتب مختلف کردم به نتایج مطلوبی رسیدم که اونها رو با شما در میون میگذارم

اول اینکه قرآن کتابی است که به بیان کلیات می پردازد نه جزئیات ، اصل امامت به صراحت در قرآن ذکر شده است اما جزئیات و مصادیق آن به خاطر مصالحی ، به صراحت نیامده است وتبیین جزییات را به عهده پیامبرصلی الله علیه و آله نهاده شده است .

اگر در قرآن نامی از بیشتر پیامبران برده نشده است - تنها 26 تن نام برده شدهاند - دلیل آن نیست که آنان پیامبر یا رسول نبودهاند ، زیرا قرآن خود می‌فرماید: « وَ لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مَنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ …»(پیش از تو رسولانی فرستادیم که سرگذشت گروهی را برای تو ذکر کردیم وسرگذشت گروهی را ناگفته گذاشتیم .) ( غافر/ 78)

ابوبصیر می گوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم : مردم می گویند : چرا نام علی و اهل بیت ایشان در کتاب خدا نیست؟ فرمود: به آنان بگو نماز بر رسول خدا (ص)نازل شد ولی خداوند رکعات آن را که سه یا چهار تاست در کتابش نام نبرد، تا آنکه رسول الله (ص) آن را برای مردم تفسیر کرد و … (کافی،ج 1،ص286)

بسیاری از مسائل هستند که در جهان اسلام اختلافات دامنه داری را ایجاد کرده اند در حالی که قرآن به آنان اشاره ای نکرده است.

مثلاً در معرفی خدا که از معرفی حضرت امیر بالاتر و والا تر است بگونه ای عمل نکرده است که اختلاف بین مسلمانان بوجود نیاید ؛ مثلاً " آیا اصلاً خداوند صفت دارد یا ندارد؟ و اگر فرضاً دارد ، متحد با ذات است یا نه؟ و آیا ممکن است خدا جسم و مکان داشته باشد؟ اینها مباحثی است که اختلافات زیادی را در بین مسلمانان موجب گشته است ، حال آیا می شود اشکال کرد که چرا قرآن اینها را بگونه ای واضح ننوشت که مردم در آن اختلاف نکنند؟! در حالیکه با تدبر در قرآن همه این مسائل و حتی امامت امیرالمؤمنین علیه السلام قابل اثبات است.

در ثانی اگر در قرآن اسم امام می آمد هیچ بعید نبود و این امکان کاملاً قابل طرح بود که عده ای که دارای تشکیلات به هم پیوسته و منظمی بوده اند، توطئه چیده و بگویند که پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم در آخرین لحظات حیات خود فرموده که این آیه باید نسخ گردد و مثلاً انتخاب خلیفه به شورا واگذار شده است و صلاحیت حضرت امیر (ع) از طرف خداوند سلب گردیده است.

به عبارتی از روایات معصومین علیهم السلام و تحقیقات رجال دین به این نتیجه می رسیم که احتمالاً از جمله موجبات این ابهام و عدم تصریح به نام مقدس امیرالمومنین به عنوان ولی امر مسلمین در متن قرآن موضوع صیانت قرآن از تحریف بوده است ، زیرا منافقان خطرناکی که با پنهان داشتن کفر درونی خود، دست ایمان به پیغمبر اکرم (ص) داده و خود را به طمع رسیدن به اهداف شیطانی در اعداد امت اسلامی جا زده بودند و در راه رسیدن به اهداف خود (چنانکه تاریخ پس از رحلت رسول اکرم به خوبی نشان داد) از اقدام به هر نوع جنایت و جور و ستم، حتّی به خاندان پیامبر در فجیع ترین صورت خودداری نمی کردند!

کسانی که به وجود نازنین اهل بیت رحم نکردند صد در صد اگر نام علی علیه السلام در قرآن ذکر می شد با تمام قوا علیه قرآن قیام می کردند و او را تحریف می کردند. همانطور که با احادیث رسول الله بدلیل ذکر مناقب علی علیه السلام جنگیدند و خواندن احادیث رسول الله را ممنوع کردند؛ چرا که اکثر احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدح و فضل مولا علی علیه السلام بود.

قرآن کریم در باره ی پیامبر(ص) می فرماید: « وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی، عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی» (نجم / ۳) ولی وقتی پیامبر(ص) قلم و دوات برای نوشتن خواست تا بدان وسیله جلوی ضلالت امت را بگیرد، گفتند: این مرد هذیان می گوید، در حالیکه این خلاف صریح قرآن است.

در نهایت بهتر ایت به این نکته اشاره کنیم که در تشریع احکام الهی و بیان مسایل مربوط به شریعت، تنظیم و جریان کلی امور همواره با این حکمت همراه است که زمینه آزمایش افراد فراهم شود و انسان ها با استفاده از اراده و اختیار خود در جهت اطاعت از اوامر و نواهی الهی ـ که در نهایت به تکامل آنها منجر می شود ـ گام بردارند.یعنی این آزمایشی الهی بود تا از طریق آن، مؤمنان واقعی و کسانی که تابع محض اوامر خدا و پیامبر (ص) هستند، شناخته شوند و مشخص شود که چه کسانی تسلیم امر و نهی خداوند هستند و چه کسانی قلباً ایمان نیاورده و به دنبال بهانه گیری اند.

از این رو در بیان مسایل مربوط به شریعت اگر تمام مطالب شفاف و بدون ابهام مطرح شود، در بسیاری از موارد حکمت امتحان تحقق پیدا نمی کند. طبیعت امتحان همین است که باید با اندکی ابهام توأم باشد و اگر تمام مسایل روشن و واضح باشد امتحان معنا پیدا نمی کند. در مورد خلافت و ولایت امیرالمؤمنین (ع) نیز حکمت امتحان اقتضا کرده تا این مسأله کاملا صاف و بدون هیچ پیرایه نباشد، و اگر در آیات مربوط به امیرالمؤمنین (ع) نام آن حضرت صریحاً ذکر می شد با این حکمت منافات داشت.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 3 =
*****