چکیده: انتظار یعنی منتظر کسی یا چیزی بودن. لذا! انتظار بدون شناخت، بدون معرفت، بی معناست. باید دانست منتظر چه کسی هستیم و لذا خود را هم سنخ با او قرار دهیم. آنگاه انتظار برایمان معنا و مفهوم می یابد. انتظار شیرین میشود. و بر این اساس مصمم می شویم و تلاش میکنیم.
همهی مردم جهان، سالهاست که انتظار آمدن یک میهمان عزیز را دارند.
مسیحی ها میگویند در آخرالزمان «عیسی» ظهور خواهد کرد.
یهودیان معتقدند منجی آخرالزمان «ماشیح» است.
بودائیان، نام او را «میتویه» (مهربان) مینامند.
زرتشتیان او را «سوشیانس» میگویند. [1]
بالاخره همهی دنیا منتظر آمدن یک منجی هستند تا دنیا را از ظلم و ستم و گناه و معصیت نجات دهد.
اما بهترین اعتقاد را مسلمانان بالاخص شیعیان دارند؛ زیرا در قرآن و کتابهای معتبر دیگر صدها روایت دیگر آمده و نام منجی آخرالزمان، زمان ظهور، علائم ظهور، تعدا یاران، مکان ظهور ویژگیهای یاران او و همهی توضیحات لازم دربارهی او آمده است.
لذا اعتقاد ما شیعیان یک اعتقاد کامل و جامع است. بلکه ما اعتقاد داریم که منجی آخرالزمان بهنام حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه) به دنیا آمده و زنده هستند و عمر طولانی دارند و ما وظیفه داریم، مقدمات ظهور آن عزیز را فراهم کنیم.
در حقیقت همهی ما باید منتظر باشیم، اما یک منتظر واقعی و حقیقی همراه با تلاش و زحمت و کار و کوشش.
لذا همانطوری که فرزندان یک فردی که به یک سفر دور دست مثل حج رفته است، همه چیز را آماده و مهیا میکنند مثل تغییر و تحول در منزل این فرد یا آب و جارو کردن خیابان، چراغانی و نصب پارچه در کوچه و سردر منزل حاجی، که با اینکارهای خود اعلام مینمایند که با تمام وجود منتظر رسیدن مسافر خود به منزل بوده و تمام شرایط را برای حضورش آماده کردهایم. لذا به این فرزندان میتوان منتظر واقعی گفت که با جان و دل انتظار کشیده و همهی شرایط را برای آمدن فراهم نمودند.
حال ما هم باید برای تعجیل در ظهور حضرت منتظر واقعی باشیم و آنچه در توان داریم با جان و دل انجام داده و ظهور حضرت را مهیا بسازیم، لذا انتظار با چشم به در دوختن و حسرت خوردن، تمام نمیشود. بلکه در حقیقتِ انتظار، حرکت و نشاط و شورآفرینی نهفته است.
لذا به چند مورد از کارهایی که میتوان برای تعجیل در ظهور حضرت و خود را مثل یک منتظر واقعی جلوه دهیم اشاره میکنیم.
1ـ شناخت امام
اولین و مهمترین وظیفه منتظران در زمان غیبت شناخت حضرت میباشد و منظور از شناخت نیز شناخت شناسنامهای نبوده اگر چه اینها هم مفید میباشد ولی کافی نبوده، لذا منظور از شناخت جایگاه، رتبه، و مقام والای امام است.
ابونصر از خدمتگزاران امام حسن عسکری میباشد. پیش از غیبت، امام مهدی (علیهما السلام) از او میپرسد: «آیا مرا میشناسی؟»
پاسخ میدهد: «آری! شما سرور من و فرزند سرور من هستید».
امام میفرماید: «مقصود من چنین شناختی نبود».
ابونصر پرسید: « [پس مقصود شما چیست؟] خودتان بفرمایید».
امام میفرمایند: «من آخرین جانشین پیامبر خدا هستم و خداوند به برکت من بلا را از خاندان و شیعیان دور میکند». [2]
در این روایت امام بصراحت میفرمایند که منظور من از شناخت، شناخت شناسنامه ای نبوده بلکه منظور از شناخت، شناخت واقعی از جایگاه و مقام و... حضرت میباشد.
2ـ سنخیت با امام
بعضی انسانها بخاطر علاقهای که به بعضی بازیگران یا فوتبالیستها دارند خود را شبیه آنها میکنند در نوع پوشش و آرایش و حتی نوع برخورد کردن.
لذا نمیتوان مدعی بود که ما از منتظران حضرت میباشیم ولی رفتار، گفتار، کردارمان، مخالف با رفتار حضرت بوده و حتی گاهی موجب ناراحتی و شرمندگی حضرت را نیز به دنبال داشته باشیم.
در نتیجه، انتظار یعنی منتظر کسی یا چیزی بودن. لذا! انتظار بدون شناخت، بدون معرفت، بی معناست.
باید دانست منتظر چه کسی هستیم و لذا خود را هم سنخ با او قرار دهیم. آنگاه انتظار برایمان معنا و مفهوم می یابد. انتظار شیرین میشود. و بر این اساس مصمم می شویم و تلاش میکنیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
[1]. پایگاه اطلاع رسانی حوزه.
[2]. «قَالَ حَدَّثَنِي طَرِيفٌ أَبُو نَصْرٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ ع فَقَالَ عَلَيَّ بِالصَّنْدَلِ الْأَحْمَرِ فَأَتَيْتُهُ بِهِ ثُمَّ قَالَ أَ تَعْرِفُنِي قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ مَنْ أَنَا فَقُلْتُ أَنْتَ سَيِّدِي وَ ابْنُ سَيِّدِي فَقَالَ لَيْسَ عَنْ هَذَا سَأَلْتُكَ قَالَ طَرِيفٌ فَقُلْتُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَبَيِّنْ لِي قَالَ أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي»ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص 441، اسلاميه - تهران، چاپ: دوم، 1395ق.
نظرات
ضمن تشکر از مطلب جالب شما .در کانال معارف مهدوی منتشر شد http://telegram.me/joinchat/C3Kzdj6lvqgrscZ5Xn1LsA