سفارش های امام زمان به آیت الله مرعشی

20:19 - 1395/02/23

چکیده:امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) : چگونگى بهره مندى از وجود من در دوران غيبتم، همچون بهره اى است كه از خورشيد مى برند، آن گاه كه ابر آن را از ديدگان نهان مى كند.

دیدار با امام زمان

در دورانی قرار داریم که از وجود ظاهری امام محرومیم و دیدار آن حضرت سعادتی می طلبد که نصیب همگان نمی شود و لذا کسانی که به طریقی توانستند به زیارت آن حضرت نائل شوند، لذت این وصال را وصف ناشدنی بیان می کنند و حسرت آن دیدار را همیشه در دل خود دارند.
این مطلب را بدین جهت بیان کردیم تا بگوییم که فرق است بین عدم ظهور ولی عصر (عج الله تعالی فرجه) و عدم حضور آن حضرت. نه آنطور که منکران و معاندان تصور کرده اند و غیبت طولانی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) را دستاویزی قرار داده اند برای عدم وجود نازنین ایشان. و البته به طور قطع از دیدگاه شیعیان چنین مطلبی باطل و بیهوده شمرده می شود.
حتی طبق روایات اهل تسنن اهل زمین بدون حجت خدا هلاک می شوند. سبط بن جورى از علماى اهل سنت در تذكرة الخواص نقل مى كند: پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: «ستارگان امان اهل آسمانند، اگر نابود شوند اهل آسمان نيز نابود مى گردند. اهل بيت من امان ساكنين زمين مى باشند، پس اگر اهل بيت من وجود نداشته باشند اهل زمين نيز هلاك مى گردند».[1]
اما یکی از کسانیکه لطف خداوند شامل حالش شد و به محضر قطب عالم امکان مشرف شدند، مرحوم آیت الله مرعشی نجفی ست که در دیداری که با حضرت داشتند؛ وجود مبارک امام زمان (علیه السلام) سفارش هایی به ایشان کردند که خواندن آن خالی از لطف نیست. خودشان داستان را اینگونه بیان می کنند:   
«در ایام تحصیل در نجف اشرف شوق زیادی به دیدار جمال مولایمان حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشتم. با خویش عهد بستم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله مشرف شوم، به این نیت که جمال نورانی حضرت صاحب الامر (علیه السلام) را زیارت کنم و به این فوز بزرگ نائل شوم. شب چهارشنبه سی و پنجم و یا سی و ششم بود، در آن شب رفتنم از نجف اشرف به تاخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی که به آنجا رسیدم، بر اثر تاریکی شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت، مخصوصا از جهت ازدیاد دزدها و قطاع الطریقها.
ناگهان صدای پایی از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم شد. برگشتم به عقب، سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم. نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: ای سید، سلام علیکم.
تا صدای او را شنیدم، ترس و وحشتم برطرف شد و سکون و آرامش خاطر پیدا کردم.
برایم تعجب آور بود که چگونه آن شخص در تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد، و در آن لحظه از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم.
از من سوال کرد: قصد کجا داری؟ گفتم: مسجد سهله. فرمود: به چه نیت؟ گفتم: به قصد تشرف و زیارت ولی عصر (علیه السلام).
مقداری که رفتیم، به مسجد کوچکی که به مسجد زید بن صوحان شهرت دارد و در نزدیکی مسجد سهله است، رسیدیم. داخل مسجد شده نماز خواندیم. بعد از نماز، دعایی خواند، کانه دیوارها و سنگها آن دعا را با او زمزمه می کردند. احساس انقلاب عجیب در خود نمودم که از وصفش عاجزم.
بعد از دعا، سید فرمود: سید، تو گرسنه ای، چه خوب است شام بخوری. سپس سفره ای را که زیر عبا داشت، بیرون آورد و در آن مثل اینکه سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود که گویی تازه از باغ چیده بودند، و آن وقت وسط زمستان بود و سرمای زننده ای بود و من متوجه به این معنا نشدم که این آقا خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده است.
طبق دستور ایشان شام خوردم. سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم. داخل مسجد شدیم، آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن بزرگوار انجام وظیفه می کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشاء را به آن عزیز اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست.
بعد از آن که اعمال تمام شد، آن نازنین فرمود: ای سید، آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟
گفتم: می مانم. در وسط مسجد در مقام امام صادق (علیه السلام) نشستیم. به سید گفتم: آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟ در جواب، کلام جامعی را فرمود که در اعماق وجودم اثر گذاشت به گونه ای که هر گاه یادم می آید، ارکان وجودم می لرزد.
فرمود: این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم. به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره می کنم:
1: در رابطه با استخاره سخن به میان آمد، سید عرب فرمود: ای سید، با تسبیح چگونه استخاره می کنی؟
گفتم: سه مرتبه صلوات می فرستم و سه بار می گویم: استخیر الله برحمته خیره فی عافیه. پس قبضه ای از تسبیح را گرفته می شمارم، اگر دو تا ماند، بد است و اگر یکی ماند، خوب است.
فرمود: برای این استخاره مطلبی هست که به شما نرسیده و آن مطلب این است که هر گاه یکی ماند، فورا حکم به خوبی استخاره نکنید، بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید. اگر زوج آمد، کشف می شود که استخاره اول خوب است اما اگر یکی آمد، کشف می شود که استخاره اول میانه است. به حسب قواعد علمیه باید دلیل می خواستم زیرا به جای دقیق و باریکی رسیده بودیم، ولی به مجرد این قول، تسلیم و منقاد شدم و در عین حال غافل بودم که این آقا کیست.
2: تاکید فرمودند بر تلاوت و قرائت این سوره ها بعد از نمازهای واجب: بعد از نماز صبح سوره یس، بعد از نماز ظهر سوره نباء، بعد از نماز عصر سوره نوح (البته بعضی نقل های دیگر دارد که سوره عصر)، بعد از نماز مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملک.
3: تاکید فرمودند بر خواندن دو رکعت نماز بین مغرب و عشاء که در رکعت اول بعد از حمد، هر سوره ای خواستی بخوان و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره واقعه را بخوان، و فرمود: کفایت می کند این نماز از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب چنان که گفته شد.
4: سفارش فرمودند که: بعد از نمازهای پنجگانه، این دعا را بخوان: اللهم سرحنی عن الهموم و الغموم و وحشه الصدر و وسوسه الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین.
5: سفارش فرمودند بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه، خصوصا در رکعت آخر: اللهم صل علی محمد و آل محمد و ترحم علی عجزنا و اغثنا بحقهم.
6: در تعریف و تمجید از شرایع الاسلام محقق حلی فرمودند: تمام مطالب آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسائل آن.
7:تاکید فرمودند به خواندن قرآن و هدیه کردن ثوابش به ارواح شیعیانی که وارثی ندارند یا وارثی دارند و یادی از آنها نمی کنند.
8: تاکید فرمودند بر تحت الحنک را از زیر گردن دور دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن، چنانکه علمای عرب به همین شکل عمل می کنند، و فرمود: در شرع چنین وارد شده است.
9: تاکید فرمودند بر زیارت سیدالشهداء علیه السلام.
10: دعا در حقم فرمودند که: جعلک الله من خدمه الشرع (خداوند تو را از خدمتگزاران شرع قرار دهد).
11: پرسیدم: نمی دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟
فرمود: عاقبت تو بخیر وسعیت مشکور است و نزد صاحب شرع روسفیدی.
گفتم: نمی دانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟
فرمود: تمام آنها از تو راضی اند و درباره ات دعا می کنند. استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تالیف و تصنیف کتب.
دعا فرمودند. مطالب دیگری رد و بدل شد که مجال تفصیل و بیانش نیست. پس برخاستم که از مسجد بیرون روم به خاطر حاجتی.
آمدم نزد حوضی که وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم خطور کرد که امشب چه شبی است و این سید عرب کیست که این همه با فضیلت است، شاید این آقا همان محبوب و معشوقم باشد.
مضطرب شدم و برگشتم و آن گل زیبای نرجس خاتون را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) را زیارت کردم. مشغول گریه و زاری شدم و همچون مجنونی سرگردان در اطراف مسجد گردش می کردم و تا صبح چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به فراق گشته است، واله و حیران بودم. هر گاه یاد آن شب می افتم، بهت زده می شوم».[2]

- - - - - - - - - - -
پی نوشت:
[1]. تذكرة الخواص الامه، سبط بن جوزى (ط س 1285) ص 182 .
[2]. آثار دعا برای فرج امام زمان علیه السلام/ نام پدیدآور: سید حسین هاشمی نژاد/ مشخصات نشر: تهران: نشر سبحان 1379/ ص 34 الی 40.

نظرات

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 10 =
*****