مثل شهدا فقط به خاطر تو!!!

16:50 - 1391/10/08
من چادر رو از روزی که دانشجو شدم انتخاب کردم. اونم به دلیل اینکه نیت کرده بودم اگر دانشگاه قبول شدم، چادر بپوشم، اما این پوشش از اسفندماه 86 به بعد برای من شکل دیگری پیدا کرد.
حجاب,چادر

بسم رب الشهدا و الصدیقین

بیرق ما چادر خاکی تو ...

من چادر رو از روزی که دانشجو شدم انتخاب کردم. اونم به دلیل اینکه نیت کرده بودم اگر دانشگاه قبول شدم، چادر بپوشم، اما این پوشش از اسفندماه 86 به بعد برای من شکل دیگری پیدا کرد.

البته قبل از ورود به دانشگاه هم چادر سرم می کردم ولی نه همیشه و همه جا. با ورود به دانشگاه یک انتخاب دائمی و همیشگی شد و از اسفند سال 86 با دلیل همراه شد و رنگ اعتقاد و عشق گرفت.

می خواهم برای شما از اسفند 86 بگویم از نقطه ی عطف زندگی ام:

آن سال توفیق شد که با دعوت شهدا و همراه با کاروان راهیان نور به مناطق عملیاتی جنوب سفر کردم. در ابتدا نگاه من به این سفر یک سفر اردویی صرف بود. اما آنجا در کنار فضای معنوی مناطق، حرف های روحانی کاروان (حاج آقا هادی پور) روی من خیلی تاثیر گذاشت و باعث تحولی عظیم در اعتقادات من شد که مسیر زندگی ام را تغییر داد...

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد/ عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

حاج آقا هادی پور برای ما از عشق گفتند و این که جوانی بهترین فرصت عاشق شدن است اما معشوق واقعی کیست؟

در مناطق از شهدا گفتند؛ سیره ی عملی شون؛ اخلاص و شجاعت و فداکاری و سایر ویژگی های اخلاقی و اعتقادی شهدا...

از شهدا خاطرات متفاوتی متناسب با روحیه ی ما تعریف کردند و ما به این رسیدیم که اونها عاشق خدا بودند، خدایی که معشوق واقعی ست چون کامل و ابدی ست.

حاج آقا پله پله و به وسیله ی شهدا ما را با خدا آشنا کردند و به نوعی میان ما و خدا آشتی برقرار کردند.

با صحبت هاشون سوالات زیادی در ذهن ما ایجاد می شد و پاسخ همه ی آنها چیزی نبود جز اینکه اگر می خواهی مثل شهدا باشی و به خدا برسی باید از خودت ، از خواسته هات، از عزیزانت -هرجا که مجبور شدی بین آنها و خدا یکی را انتخاب کنی - به خاطر خدا بگذری!

باید دلیل همه ی کارهامون تنها یک چیز باشد: فقط به خاطر تو!!!

و همه ی عبادات و کارهای روزمره ات را طوری انجام بدی که مورد رضایت او باشه چون او معشوق توست

قبلا هیچ وقت به دین، به خدا این طور نگاه نکرده بودیم؛ ما ماجرای واقعی عاشقی مان را در روزمره گی هایمان گم کرده بودیم، هزاران معشوق دروغین دلیل کارهای ما شده بودند و همین بود که حتی کارهای خوبمان آنقدرها برایمان زیبا نبود.

این بینش و نوع نگاه به خدا و دنیا ، روی تمام کارها و رفتار من و بسیاری از دوستانم اثر گذاشت از جمله بر نوع پوشش و رفتار در جامعه.

وقتی رضایت خدا برای ما از رضایت هرکسی مهم تر باشه ، چادر پوشیدن که چیزی نیست، سخت ترین و ناممکن ترین کارها هم ممکن و لذت بخش می شه.

بعد از آن با مطالعاتی که در زمینه ی حجاب داشتم به این نتیجه رسیدم که با حجاب کامل و اسلامی نه تنها خودمان را از آسیبهای اجتماعی دور نگه می داریم بلکه به تامین سلامت و امنیت روانی جامعه کمک می کنیم و نکته ی دیگه این که علاوه بر چادر و حجاب ظاهری باید سعی کنیم عفاف رو در رفتار و گفتار هم رعایت کنیم تا حق واقعی چادر که یک حجاب برتر است ادا بشه.

منبع:  من و چادرم ، خاطره ها

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 13 =
*****