چکیده: امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) پس از قیام و تشکیل دولت اسلامی به یاری پروردگار موفق به احیای اخلاق اسلامی در جامعه میگردد. ایشان همچنین جامعه را به سمت تعقل و عقلگرایی سوق داده و احقاق حقوق افراد هم از دیگر دست آوردهای مهم حضرت است که درنتیجه این ثمرات، بشر شاهد تمدن پاک و اصیل اسلامی خواهد بود.
امام زمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) پس از آنکه از جانب پروردگار عالم برای احقاق حق و برقراری عدالت قیام میکنند اقدام به تشکیل حکومت مینمایند. قیام و حکومت حضرت دارای فوایدی است که در روایات به آن اشاره شده است. این نوشتار با مراجعه به احادیث نورانی اهلبیت(علیهمالسلام) در تلاش است تا به سه مسئله اخلاق اسلامی، عقلگرایی و احقاق حق به عنوان سه دستآورد مهم از بین فواید بیشمار قیام و حکومت حضرت بپردازد.
احیای اخلاق اسلامی
یکی از مهمترین مشکلات جوامع امروزی که تمام دنیا با اینهمه پیشرفتهای علمی با آن دست به گریبان است، بحث اخلاق است. انسان امروزی دستآوردهای علمی فراوانی در زمینههای مختلف کسب کرده است، ولی متأسفانه در زمینه فضایل اخلاقی و ساختن جامعه بر مبنای اخلاق، موفق نبوده است و همه روزه در نقاط مختلف جهان شاهد تضییع و از بین رفتن حقوق افراد ضعیف توسط زورمندان جامعه هستیم و روزی نیست که ما انواع و اقسام دروغها و تهمتها و بداخلاقیها را به نظاره ننشینیم و اوضاع بهگونهای پیش میرود که گویا این شرایط را پایانی نیست.
در نگاهی عمیق به این مشکلات اخلاقی، در مییابیم که عمده این مسائل در اثر کینهجویی و دشمنی است که کدورت و تاریکی دل را به بار میآورد و تنها در صورتی این شرایط بهبود خواهد یافت که فردی مدیریت جهان را به عهده بگیرد که تمام ادیان الهی نوید ظهور او را دادهاند و از سوی خداوند عالم برای اصلاح جهان و حاکم نمودن عدالت و رفع تبعیض فرستاده شود.
آری این شخصیت نورانی کسی نیست جز وجود نازنین امام زمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) که با ظهور خود، ارزشهای ناب اخلاق اسلامی را بر جامعه جهانی حاکم میگرداند. حضرت که خود مصداق کامل اخلاق اسلامی است، موفق میشود این کدروتها را از دلها خارج کند و در نتیجه ارزشها والای اخلاق اسلامی را به جامعه منتقل نماید. امیرالمومنین(علیهالسلام) در این باره میفرماید: «هنگامیکه قائم قیام میکند کینه و دشمنی از بین میرود».[1]
عقلگرایی
مکاتب فکری فراوانی در طول تاریخ بشر مدعی عقلگرایی بودهاند و حتی میتوان گفت یکی از مباحث اصلی در روزگار ما همین مسئله عقلگرایی است. همه این مکاتب -صرفنظر از درستی یا نادرستی مبانی آنها که بررسی آن از رسالت این نوشتار خارج است- در دوران فعالیت خود کوشیدهاند تا مباحث عقلی را گسترش دهند، ولی نتوانستهاند عقل انسان را به کمال برسانند. یکی از مهمترین رسالتهای حضرت ولی عصر(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) همین بحث عقلگرایی است. حضرت به اذن الهی چنان سطح عقل انسانی را در جامعه بالا میبرد که به تعبیر امام باقر(علیهالسلام) که میفرمایند: «چون قائم ما قیام کند دستش را بر سر بندگان مینهد و از برکت آن دست، عقل و خرد آنها کمال یابد».[2] البته این موهبت الهی شامل تک تک افراد جامعه میشود که در نتیجه عقل انسانها به درجه والای کمال میرسد و تمام جامعه تبدیل به یک جامعه عقلانی میشود.
احقاق حق
یکی از مشکلات مهم در دوران غیبت مسئله احقاق حق افراد جامعه است و بدیهی است که هر جامعهای که در آن حقوق همه افراد رعایت شود، زمینه تعالی و رشد پیدا میکند و افراد در این جامعه به آن درجه از کمال و بالندگی که مد نظر اسلام است میرسند. هر چند پیشینه این مشکل به جهت تسلط حاکمان جور بر امت اسلامی حتی به عصر امامان قبلی هم باز میگردد؛ ولی این امر در عصر غیبت به دلیل عدم دسترسی مستقیم به ولی الهی، از شدت بیشتری برخوردار است. امام زمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) پس از ظهور و تشکیل دولت، اقدام به احقاق حق همه مردم میکند. امام صادق(علیهالسلام) در این باره فرمودند: «دنیا به اتمام نمیرسد تا اینکه مردی از نسل من قیام کند و حق هر کسی را به او اعطا نماید».[3]
اما همانطور که میدانیم احقاق حق مردم از مشکلترین کارهاست و امام زمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) این امر را با عنایت پروردگار محقق میسازد. امام صادق(علیهالسلام) در ضمن روایت دیگری این مسئله را به قضاوتهای حضرت داود و سلیمان(علیهماالسلام) تشبیه میکند [4] و در نتیجه احقاق حق تمام مردم عالم با عنایت پروردگار و به دستان مبارک حضرت انجام میشود.
در نتیجه: امام زمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) پس از قیام و تشکیل دولت اسلامی، به یاری پروردگار خویش موفق به احیای اخلاق اسلامی در جامعه شده و جامعه را به سمت تعقل و عقلگرایی سوق داده و حقوق از دست رفته مردم را به آنها باز میگرداند. لذا بشر شاهد تمدنی پاک و اصیل اسلامی خواهد بود.
________________
پینوشت
[1]. بحار الانوار، علامه مجلسی، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، بیروت، 1403ق، ج52، ص316.
[2]. «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا ع وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامُهُمْ»، کمال الدین همان، ج2، ص675.
[3]. «أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَا تَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنِّي يَحْكُمُ بِحُكُومَةِ آلِ دَاوُدَ وَ لَا يَسْأَلُ بَيِّنَةً يُعْطِي كُلَّ نَفْسٍ حَقَّهَا»، الكافي، شیخ كلينى، تصحیح علی اکبر غفارى، ناشر: دار الكتب الإسلاميه، چاپ چهارم، تهران، 1407ق، ج1، ص398.
[4]. «فَيُنَادِي هَذَا الْمَهْدِيُّ يَقْضِي بِقَضَاءِ دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ لَا يَسْأَلُ عَلَى ذَلِكَ بَيِّنَةً»، غیبت نعمانی، تصحیح علی اکبر غفاری، نشر صدوق، چاپ اول، تهران، 1397ق، ص314-313.