ولیّ ظاهر و ولیّ غایب

09:02 - 1395/03/12

چکیده: از نظر قرآن شریف، اولیای الهی بر دو نوعند: ولیّ ظاهر که مردم وی را می‌شناسند؛ و ولیّ غایب از انظار که مردم او را نمی‌شناسند، گرچه او در میان آنها بوده و از حال آنان باخبر است. در سوره کهف، وجود هر دو ولی به‌طور هم‌زمان بیان شده است: یکی موسی بن عمران، و دیگری مصاحب موقّت او در سفر دریایی و زمینی که به نام خضر معروف است. این ولیّ الهی به گونه‌ای بود که حتی موسی با او آشنا نبود و تنها به راهنمایی خدا، او را شناخت و از عملش بهره گرفت، چنان‌که می‌فرماید: «وَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا * قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا. [کهف/65ـ66] موسی و همراهش بنده‌ای از بندگان ما را (در لب دریا) یافتند که وی را مشمول رحمت خود قرار داده و از جانب خویش به او علمی آموخته بودیم، موسی به وی گفت: آیا اجازه می‌دهی همراه تو باشم، تا از علوم رشدآفرین خویش، به من بیاموزی؟»

از نظر قرآن شریف، اولیای الهی بر دو نوعند: ولیّ ظاهر که مردم وی را می‌شناسند؛ و ولیّ غایب از انظار که مردم او را نمی‌شناسند، گرچه او در میان آنها بوده و از حال آنان باخبر است. در سوره کهف، وجود هر دو ولی به‌طور هم‌زمان بیان شده است: یکی موسی بن عمران، و دیگری مصاحب موقّت او در سفر دریایی و زمینی که به نام خضر معروف است. این ولیّ الهی به گونه‌ای بود که حتی موسی با او آشنا نبود و تنها به راهنمایی خدا، او را شناخت و از عملش بهره گرفت، چنان‌که می‌فرماید: «وَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا * قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا. [کهف/65ـ66] موسی و همراهش بنده‌ای از بندگان ما را (در لب دریا) یافتند که وی را مشمول رحمت خود قرار داده و از جانب خویش به او علمی آموخته بودیم، موسی به وی گفت: آیا اجازه می‌دهی همراه تو باشم، تا از علوم رشدآفرین خویش، به من بیاموزی؟»
قرآن در آیات بعد، (آیات 71 تا 82 سوره کهف)، شرحی از کارهای مفید و سودمند آن ولی الهی، بیان می‌کند و نشان می‌دهد که مردم او را نمی‌شناخته، ولی از آثار و برکات او بهره‌مند بوده‌اند.
حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نیز به‌سان مصاحب موسی، ولیّ ناشناخته‌ای است و در عین حال، مبدأ کارهای سودمندی برای امت می‌باشد. بدین ترتیب غیبت امام به‌معنی انفصال و جدای او از جامعه نیست، بلکه او ـ همان‌گونه که در روایات معصومین (علیهم السّلام) نیز وارد شده ـ به‌سان خورشید، در پشت ابر است که دیدگان آن را نمی‌بینند، امّا به اهل زمین، نور و گرمی می‌بخشد.[1]
پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «والّذی بعثنی بالنّبوّة إنّهم لینتفعون به و یستضئون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع النّاس بالشّمس و إن جلّلها السّحاب.[2] آری سوگند به خدایی که مرا به نبوت برگزید، مردم از او سود می‌برند و از نور ولایتش در دوران غیبت، بهره می‌گیرند، چنان‌که از خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها، بهره می‌برند.»
آری اشعه معنوی امام (علیه السّلام) در حالی‌که در پشت ابرهای غیبت نهان است، دارای آثار قابل ملاحظه‌ای است، که علی‌رغم تعطیل مسئله تعلیم و تربیت و رهبری مستقیم، حکمت وجودش را آشکار می‌سازد.

پی‌نوشت:

[1]. کمال الدین، شیخ صدوق، قم، باب 45، حدیث 4، ص 485.
[2]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 52،  ص 93، (به نقل از کمال الدین شیخ صدوق).

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 8 =
*****