چکیده: شاید مسئولان فرهنگی کشور، نیاز به آموزش در خصوص اهمیت فرهنگ دارند و واقعا علم کافی به این موضوع ندارند که البته با این نگاه خوشبینانه هم نمیتوان، مشکل را حل کرد چون اگر واقعا یک مسئول فرهنگی، نسبت به اهمیت فرهنگ، بیاطلاع باشد، پس با چه صلاحیتی عهدهدار این مسئولیت سترگ و عظیم شده است؟!
وقتی واژهی «ولنگاری» را در فرهنگ لغت فارسی، جستجو میکنیم به معناهایی مثل «لا ابالی گری»، «بیقیدی» و «سهل انگاری» میرسیم. چنین صفاتی در هر کسی که باشد و در حوزهای که جریان داشته باشد قطعا صفت ممدوح و خوبی نخواهد بود. شاید چند مثال، به فهم بهتر موضوع کمک کند. مثلاً فرض کنید در صنعت ساختمان، افرادی که دستاندرکار هستند دچار صفت «ولنگاری» باشند و به اتقان و دقت کار، اهمیتی ندهند! خب در این حالت، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ ناگفته پیداست که ساختمانهای ضعیف و بدون استحکامی ساخته خواهد شد که هر لحظه، جان و مال ساکنانش را تهدید خواهد کرد.
یا مثلاً در صنعت غذایی کشور، اگر «ولنگاری» شایع گردد و خط قرمزهای سلامت انسان رعایت نشود، قطعاً منجر به شیوع بیماریها و کمرنگشدن سلامتی افراد جامعه خواهد شد که تبعات بسیار نامطلوبی هم خواهد داشت.
بنابراین، «ولنگار» و «بیقید» بودن، حتما صفت خوبی نیست.
حالا تصور کنید که اگر چنین ویژگی و حالت نامطلوبی به عرصههای فرهنگی کشور، سرایت کند چه اتفاقی خواهد افتاد و چه پیامدهایی را بدنبال خواهد داشت؟ لاابالیگریِ فرهنگی، بدترین حالتی است که میتوان برای یک جامعه و ملت، تصور کرد؛ چرا که در این حالت است که بنیانهای فکریِ آن جامعه، سست و مقدمهی یک استحالهی کلی و اساسی، ایجاد میشود. دلیل آن هم این است که فرهنگ، تعیینکنندهی خطوط اصلی و مسیر حرکت یک ملت است و هر کاری که یک فرد یا یک ملت، انجام میدهند، ریشه در فرهنگ آنها دارد و وای به روزی که فرهنگ اصیل یک جامعه، دستخوش «ولنگاری» شود.
با هزاران تاسف، چنین امری در کشور ما اتفاق افتاده است و امور فرهنگی، مبتلا به «بیاهتمامی» و «ولنگاری» شدهاند. «در مسئلهی فرهنگ، بنده احساس یک ولنگاری میکنم؛ در دستگاههای فرهنگی -اعم از دستگاههای دولتی و غیر دولتی- یک نوع ولنگاری و بیاهتمامی در امر فرهنگ وجود دارد.»[1]
چیزی که عیان و غیرقابل انکار است اینکه مسئولان مربوطه، با علم به معضلات فرهنگی، حاضر به اصلاح وضع موجود نیستند و -از ظاهر امر بر میآید- که به این وضع، راضی هم هستند. دلیل این ادعا هم این است که رهبر انقلاب در اسفند 92، به صراحت از نگرانی خود دربارهی فرهنگ، سخن به میان آوردند و مسئولان مربوطه، نه تنها کاری برای اصلاح امور نکردند بلکه کاری کردند تا ایشان در خرداد95، از وجود «ولنگاری فرهنگی» انتقاد کنند!
واقعا معلوم نیست اگر وضعیت فرهنگی کشور، با همین سرعت به سمت تضعیف و انفعال، پیش برود چه سرنوشتی در انتظار ما خواهد بود. اهمیت «فرهنگ» اهمیتی غیر قابل انکار است چون «فرهنگ، به معنای هوایی است که ما تنفّس میکنیم؛ شما ناچار هوا را تنفّس میکنید، چه بخواهید، چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد. فرهنگ یک کشور مثل هوا است.»[2]
نمیدانم شاید مسئولان فرهنگی کشور، نیاز به آموزش در خصوص اهمیت این مقوله دارند و واقعا علم کافی به این موضوع ندارند که البته با این نگاه خوشبینانه هم نمیتوان، مشکل را حل کرد چون اگر واقعا یک مسئول فرهنگی، نسبت به اهمیت فرهنگ، بیاطلاع باشد، پس با چه صلاحیتی عهدهدار این مسئولیت سترگ و عظیم شده است؟!
پینوشت:
[1] امام خامنهای، 16 خرداد 1395
[2] امام خامنهای، اول فروردین 1393
نظرات
با سلام
یادداشت تان در سایت مرکز باصر منتشر گردید .
http://www.baaser.ir/?p=5077
در پناه مهدی فاطمه سربلند باشید انشاءالله