آیا با وجود افضل، سزاوار است دیگری امام باشد؟

11:55 - 1395/03/26

چکیده: شیعه به استناد به عقل و نقل معتقد است امام باید افضل امت باشد و هرگز با دلایل واهی نباید دیگران را بر او مقدم کرد، بنابراین حتی اگر هیچ نصی بر خلافت و امامت امیرالمومنین(علیه‌السلام) از نبی گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نداشتیم، باز حق این بود که امت اسلامی تعصبات قومی را کنار گذاشته و حضرت را به عنوان امام و رهبر خود انتخاب می‌کردند، زیرا به اعتراف دوست و دشمن کسی برتر از حضرت در میان امت وجود نداشت و در تمام زمینه‌ها برترین فرد بعد از پیامبر عظیم الشان اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود.

شیعه بالاتفاق معتقد است امام امت و کسی که جانشین پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، باید افضل امت باشد؛ یعنی در میان امت در همه زمینه‌هایی که به نوعی به جامعه و دین مربوط است، سرآمد مردان جامعه باشد. بنابراین امام باید در تمام شئونی که مربوط به اداره جامعه می‌شود، افضل از دیگران باشد تا بتواند امامت مردم را بر عهده گیرد. لذا افضليت، یعنی برتر بودن در هر چيزى كه باعث برترى مى‌‏شود.

اشاعره افضليت را در نبى مى‌‏پذيرند، اما افضليت در امام را نمى‏‌پذيرند و معتقدند كه گاهى مفضول، بر امور امامت، تواناتر است؛ چنان‌كه «تفتازانى» مى‏‌گويد: «چه بسا مفضول، اقدر است بر قيام به مصالح دين و ملك؛ بر خلاف نبى».[1] هم‌چنين بسيارى از معتزله، تقديم مفضول را جايز مى‌‏دانند و معتقدند كه مى‌‏شود امير، مفضول باشد و در ميان رعيتش، افرادى يافت شوند كه از او بهترند.[4]
البته ناگفته نماند شیعه وقتی می‌گوید: کسی افضل است، یعنی در تمام زمینه‌ها برتر است و لذا توانایی او در اداره جامعه نیز بیشتر از دیگران است.

شيعه برای اثبات مدعای خود، هم به دليل عقلى تمسّك كرده‏ است و هم به دليل نقلى:
دليل عقلى‏

خلاصه دليل، اين است كه تقديم مفضول بر فاضل و تقديم احد المتساويين بر ديگرى، عقلا قبيح است و صدور قبيح، از خداى تعالى ممتنع است؛ كما اين‌كه اگر كسى به شافعى بگويد: در درس بعضى از فقها حاضر شود و به فتوايشان عمل كند، بر خلاف حكم عقل، سخن گفته است.

اگر کسی اشكال کند كه تقديم افضل، در صورتى لازم است كه مفسده‌‏اى بر آن مترتب نباشد، و الّا مقدم شدن مفضول، عقلا قبيح نخواهد بود.
جواب اين است كه اولا: اين خلف است؛ زيرا افضل، آن است كه در نصب آن، نه تنها مفسده نباشد، بلكه مصلحت باشد، و الّا اگر در نصب آن، مفسده باشد، او افضل نخواهد بود و ثانيا: مفسده ناشى از امت، ضررى به افضليت افضل نمى‏‌رساند.[3]

 دليل نقلى‏
آيه 35 سوره يونس، بيان‌گر قبح مقدم شدن مفضول است؛ این آیه می‌فرماید: «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏[یونس/35] آيا آن‌كه خلق را به راه حق رهبرى مى‏‌كند، سزاوار به پيروى است يا آن‌كه هدایت نمی‌کند، مگر آن‌که ابتدا خودش هدايت شود؟».
اين آيه، بيان مى‏‌كند كه كسى سزاوار رهبرى و هدايت ديگران است كه خود، هدايت شده باشد؛ نه اين‌كه محتاج به هدايت ديگران باشد. و این افضل است كه احتياج به هدايت ديگران ندارد و الّا مفضول محتاج هدايت ديگران است و آيه، صلاحيت او را براى رهبرى، نفى مى‌‏كند؛ زيرا استفهام در آيه استفهام تقريرى است كه دلالت مى‏كند بر قبح تقديم مفضول بر فاضل.

و جواب اين‌كه مى‏‌گويند: ممكن است با تصدى امور از جانب افضل، تشتت و پراكندگى در بين مردم ايجاد شود كه در اين صورت، افضل بر غير افضل ترجيح پيدا نخواهد كرد، چنين است كه اتحاد و اتفاقى مورد نظر شارع است كه به وجه شرعى، تحقق پيدا كند، و الّا هر اتفاق و اتحادى، كه بر اثر ظلم و تعدى در بين مردم حاكم باشد، مورد نظر شارع نمى‏‌باشد و اگر با تصدى افضل، پراكندگى و اختلاف در بين مردم جريان داشته باشد، اين پراكندگى، ناشى از مردم است و سبب آن هم، مردم مى‌‏باشند، و اين باعث نمى‏‌شود كه صلاحيت افضل در اداره امور جامعه از بين برود.

به نظر می‌رسد تمام توجیهات علمای اهل سنت و فرار آنان از این قاعده عقلی که مورد تایید همه عقلای عالم است، تنها به دلیل توجیه کار خلفای سه‌گانه خود آن‌هاست؛ زیرا به گواهی تاریخ و اعتراف دوست و دشمن امیرالمومنین(علیه‌السلام) افضل امت بود و هیچ کس در هیچ زمینه‌ای بر حضرت برتری نداشت.

در نتیجه: شیعه به استناد به عقل و نقل معتقد است امام باید افضل امت باشد و هرگز با دلایل واهی نباید دیگران را بر او مقدم کرد، بنابراین حتی اگر هیچ نصی بر خلافت و امامت امیرالمومنین(علیه‌السلام) از نبی گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نداشتیم، باز حق این بود که امت اسلامی تعصبات قومی را کنار گذاشته و حضرت را به عنوان امام و رهبر خود انتخاب می‌کردند، زیرا به اعتراف دوست و دشمن کسی برتر از حضرت در میان امت وجود نداشت و در تمام زمینه‌ها برترین فرد بعد از پیامبر عظیم الشان اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود.

_________________________________________________
پی‌نوشت
[1]. تفتازانى، شرح المقاصد، ج 5، ص 299.
[2]. ابو الحسن اشعرى، مقالات الاسلاميين، ج 2، ص 134.
[3]. امامت پژوهى(بررسى ديدگاههاى اماميه، معتزله واشاعره، ص 167.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 6 =
*****