چکیده: خدیا با اطاعت و بندگی خودت مرا به رضایت و خشنودیت نزدیک نما.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فِيهِ مَا يُرْضِيكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا يُؤْذِيكَ وَ أَسْأَلُكَ التَّوْفِيقَ فِيهِ لِأَنْ أُطِيعَكَ وَ لاَ أَعْصِيَكَ يَا جَوَادَ السَّائِلِين؛
اى خدا، در اين روز از تو درخواست مى كنم آنچه را كه رضاى تو در اوست و به تو پناه مى برم از آنچه تو را ناپسند است، از تو توفيق مى خواهم كه در اين روز همه را به فرمان تو باشم و هيچ نافرمانى نكنم، اى جود و عطا بخش سؤال كنندگان».
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فِيهِ مَا يُرْضِيكَ
خدایا، در این ماه چیزی را از تو می خواهم که مایه رضای تو شود؛ مقام رضا مقام، بسیار بالایی است که قرآن کریم درباره آن می فرماید: « وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ؛[توبه/72]خدا به مردان مؤمن و زنان مؤمن بهشتهايى را وعده داده است كه جويها در آن جارى است، و بهشتيان همواره در آنجايند و نيز خانه هايى نيكو در بهشت جاويد. ولى خشنودى خدا از همه برتر است كه پيروزى بزرگ، خشنودى خداوند است» هيچكس نمى تواند آن لذت معنوى و احساس روحانى را كه به يك انسان به خاطر توجه رضايت و خشنودى خدا از او، دست مى دهد، توصيف كند، و به گفته بعضى از مفسران حتى گوشه اى از اين لذت روحانى از تمام بهشت، و نعمتها و مواهب گوناگون و رنگارنگ و بىپايانش، برتر و بالاتر است.
وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا يُؤْذِيكَ
پناه می برم به تو از چیزی که تو را اذیت میکند، البته خدا از چیزی اذیت نمی شود چرا که اذیت به معنی اثر پذیری است و اینکه چیزی در دیگری اثر بگذارد و در خدا چیزی اثر نمی گذارد لذا مراد از اذیت ناراضی بودن حق متعال است .
وَ أَسْأَلُكَ التَّوْفِيقَ فِيهِ لِأَنْ أُطِيعَكَ وَ لاَ أَعْصِيَكَ
خدایا توفیق می خواهم که اهل اطاعت تو باشم و عصیان نکنم ؛ البته خود اطاعت هم توفیق می خواهد ، زمینه سازی این توفیق باید توسط انسان مهیا شود، ما با اختیار خودمان کار انجام دهیم اما توفیق را خدا باید دهد. در مناجات شعبانیه می خوانیم:« إِلَهِي بِكَ عَلَيْكَ إِلَّا أَلْحَقْتَنِي بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِكَ وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِكَ فَإِنِّي لَا أَقْدِرُ [أملك] لِنَفْسِي دَفْعاً وَ لَا أَمْلِكُ لَهَا نَفْعا؛[1] خدايا به حق خودت بر خودت، مرا به جايگاه اهل طاعتت، و جايگاه شايسته بر ساخته از خشنودی ات برسان، زيراكه من نه بر دفعى از خود قدرت دارم، و نه بر نفع خويش مالك هستم».
روايتى درباره توفيق الهى و توضيح مراد از آن
مؤلف كتاب «معانى الاخبار» با اشاره به سند خود از عبد اللَّه بن فضل هاشمى از امام صادق (علیه السلام) روايت كرده است: به آن حضرت عرضه داشتم: (با در نظر داشتن اينكه علل و اسباب در كار ما مؤثرند) معناى اينكه خداى تعالى در يك جا (از قول شعيب حكايت كرده كه گفت:)،" وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ" و در جايى ديگر خودش فرموده:« إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ؛ چيست؟ امام (علیه السلام) در جواب فرمود: وقتى بنده خدا آنچه كه خدا به وى امر كرده را اطاعت كند، عملش موافق امر خداى عز و جل است و بدين جهت آن عبد را موفق مىنامد (چون گفتيم كارش موافق امر خداى عز و جل است) و هر گاه بنده خدا بخواهد داخل پارهاى از گناهان شود و خداى تعالى بين او و آن گناه حايل گردد و در نتيجه بنده، آن گناه را مرتكب نشود، ترك گناهش به توفيق خداى تعالى صورت گرفته و هر زمان كه او را به حال خود بگذارد و بين او و معصيت حايل نشود و در نتيجه مرتكب گناه گردد، در آن صورت خدا او را يارى نكرده و موفق ننموده است، (چون كارش موافق دستور خدا انجام نشده).[2]
حاصل بيان امام (علیه السلام) اين شد كه توفيق خداى تعالى و خذلان (توفيق ندادن و يارى نكردن) او، از صفات فعلى خداى تعالى است نه از صفات ذاتش، پس توفيق، عبارت از اين است كه خداى تعالى اسباب را طورى رديف كند كه قهرا بنده را به سوى عمل صالح بكشاند و يا بعضى از مقدماتى كه در ارتكاب گناه لازم است را براى او فراهم نكند، در نتيجه بنده آن كار واجب را انجام داده و اين كار حرام را ترك كند، و خذلان بر خلاف اين است.
يَا جَوَادَ السَّائِلِين؛ای کسی که به همگان، بخشنده هستی
پی نوشت:
[1]. إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص 687.
[2]. معانى الاخبار، باب معنى الهدى و الضلال، ص 20، ح 1، چاپ ايران.