چکیده: اگر میخواهیم زندگی خوب داشته یکی از عواملی که برای انسان نیاز است این است که به قضا الهی راضی بوده و منفعلانه با آن برخورد نکنیم که این محدودیت ها زندگی را خوشایند کرده و اگر اعتقاد به این پیداکنیم که پشت این محدودیتها خدا هست با یک ضریب اطمینانی به زندگی ادامه داده و آرامشی در زندگی ایجاد خواهد شد.
انسانها در دنیا یکی از چیزهایی که به دنبال آن هستند داشتن زندگی خوب و بدون دغدغه است و اینکه در همین دنیا بدون مشکل زندگی کنند تا بتوانند براحتی اوقات گذرانده و آسایش و آرامش داشته باشند. اما یکی از چیزهایی که در یک زندگی در این دنیا پیش روی ما میباشد محدودیت ها و مقدراتی که در پیش روی زندگی است.
در یک زندگی بهتر انسان نباید در مقابل این محدودیت ها و مقدرات پیش رو یک برخورد منفعلانه داشته باشد بلکه باید در مقابل این محدودیت ها تسلیم بوده و حتی گاهی اوقات باید به استقبال این محدودیت ها برود؛ حال اگر کسی نتواند در مقابل این محدودیتهای زندگی تسلیم باشد یا با عصابانیت برخورد کند در هر صورت نمی تواند یک زندگی موفق داشته باشد.
شاید سوالی که در ذهن مخاطب این مطلب ایجاد شود، چگونه محدودیت موجب زیبایی زندگی میشود؟ در صورتی که محدودیت ها در زندگی موجب تلخی میشود!
پاسخ این سوال را با یک مثال بیان می کنیم:
کسی که با بازی فوتبال آشنا نباشد وقتی نگاه میکند میبیند که 22 نفر دنبال یک توپ میدوند و بر سر تصاحب توپ باهم دعوا دارند و گاهی خطا هم میکنند، این فرد نا آشنا به فوتبال میگوید این چهکاریست که 22نفر دنبال یک توپ بدوند میرود 21 توپ دیگر میآورد و به داخل زمین میریزد و میگوید حالا هرکدام یک توپ داشته باشید!!!
این دقیقا اوج نادانی است که کسی نفهمیده باشد که اصلا این محدودیت رمز بازی و جزء بازی بوده و اصلا زیبایی بازی به این است که22 نفر به دنبال یک توپ بدوند و همین محدودیت موجب لذت بخش شدن بازی میشود.
بر این اساس زندگی بهتر و خوشایند و لذت بخش با پذیرش محدودیت ها و با درست پذیرفتن این محدودیت ها شکل میگیرد.
لذا وقتی از امیرالمومنین علی (علیه السلام) سوال میکنند که شما این شناختی که از خداوند دارید را از کجا بدست آوردید؟
حضرت در پاسخ میفرمایند:
«إِنَّ رَجُلًا قَامَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا ذَا عَرَفْتَ رَبَّكَ قَالَ بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَ نَقْضِ الْهَمِّ لَمَّا هَمَمْتُ فَحِيلَ بَيْنِي وَ بَيْنَ هَمِّي وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ الْقَضَاءُ عَزْمِي عَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْرِي [1] من خدا را به آن لحظاتی شناختم که همه چیز را مرتب کرده بودم تا کار درست در بیاید اما کارهایم بهم ریخت، لذا فهمیدم که تدبیر امور بدست کسی دیگری است و خدا را اینگونه شناختم».
اما نکتهی مهم این است که اگر چه انسان در حیطهی مقدرات الهی وجود دارد اما در عین حال اختیار و اراده هم دارد، البته باید گفت که این اختیار حساب شده و محدود می باشد یعنی اینکه هرکسی هر چیزی که دلش خواست نمیتواند انجام دهد.
اما علامه مصباح یزدی در مورد اختیار انسان میفرمایند:
«اما بايد دانست كه قاهريت مشيت، اراده و اذن، و قضا و قدر خداوند در مورد انسان به معناي نفي اختيار نيست. زماني چنين است كه اينها جانشين اختيار شوند؛ يعني يك كار، يا بايد به ارادة ما انجام شود يا به ارادة خدا، كه در صورت اخير، ارادة خدا ارادة ما را نفي ميکند؛ ولي ارادة خدا و انسان در عرض هم نيستند و ارادة خدا جانشين ارادة انسان نميشود، بلكه در طول يكديگرند. كاري كه با ارادة انسان صورت ميگيرد، با مبادي و آثارش، «يكجا» تحت ارادة خداست. كار ما، با ارادة خود ما، رابطة علّي و معلولي دارد. ما بايد اراده كنيم تا كاري انجام گيرد. تا اراده نكنيم، كار تحقق نمييابد. اما همين علت و معلول و نيز مبادي ديگر، همه متعلق ارادة الاهي است. علت قريب و مباشر اين كار، ارادة انسان است؛ پس ارادة الاهي در طول ارادة انسان است». [2]
بهمین منظورفرض کنید که شخصی دستش فلج است و قدرت بر حرکت ندارد مگر اینکه دیگری از طریق وصل کردن جریان برق به او، نیرو و نشاطی به عضلات وی ببخشد، بطوری که مبدا سیم حامل جریان برق در دست آن شخص باشدکه اگر برای یک لحظه دستش را بالا گرفت، نیروی مذکور از دست شخص فلج جدا میشود؛ در چنین فرضی اگر این فرد به اختیار خود و در حالی که به فعل خود آگاه است، انسانی را به قتل رساند، در این صورت این قتل به هردو فرد استناد مییابد، اما علت استناد به فرد مباشر از آن جهت است که فرد خود به اختیار خود و با اعمال قدرت خویش انجام داده است، اما دلیل استناد قتل به شخصی که جریان برق به شخص فلج وصل کرده، از آن جهت است که وی شخص فلج را صاحب قدرت و توانایی حتی در زمان عمل و اشتغال به قتل کرده است، و در لحظه ای که اراده کرد میتوانست آن نیرو را از شخص مباشر سلب کند.
لذا با این مقدراتی که خداوند در زندگی انسان قرار داده باید کنار آمده و با آن منفعلانه برخورد نکنیم که حتی این محدودیتها نیز خودش به زیبایی زندگی و لذت بخش شدن آن کمک مینماید.
البته باید به این نکته هم با این توصیفات اشاره کرد که هیچ چیز در طول مسیر زندگی انسان تصادفی و شانسی نمیباشد. وقتی معتقد به مقدرات الهی شدیم و اینکه خداوند برنامه ریزی در زندگی انسان دارد بر این اساس اگر یک کسی ماشینی برنده می شود یا تیم فوتبالی پیروز می شود یا کسی در اوج جوانی در صانحهی تصادف از دنیا می رود هیچکدام تصادفی نبوده و همهی اینها بر اساس مقدرات الهی میباشد.
حال اگر به این محدودیت ها و مقدرات الهی را از دریچهی خدا ببینیم نتیجه ای که حاصل میشود یک نقطه اتکایی برای ما پیدا شده و می دانیم که اینها اگر اتفاق افتاده از طرف کسی است که مصلحت ما را می خواهد و این موجب آرامش و ضریب اطمینان در زندگی میشود.
در همین مورد در روایات و احادیث نقل شده از معصومین (علیهم السلام) نیز تاکید شده است که باید با محدودیت ها و مقدرات الهی کنار آمد.
در یک روایتی امیرالمومنین علی (علیه السلام) میفرمایند: که اگر به قضای الهی راضی باشید و بر طبق آن عمل کنید خداوند نیز با رفق و مدارا با شما برخورد میکند [3] یعنی حتی اگر فرد فقیر باشد در همان فقر هم برایش اتفاق خوبی میافتد و زندگی برایش لذت بخش شده و اگر سرمایه دار هم باشد با این سرمایه فروان آرامش نداشته و میبینیم که این فرد فقیر با این زندگی فقیرانه از یک ثروتمند نیز خوشتر و لذت بخش تر زندگی میکنند.
در نتیجه اگر میخواهیم زندگی خوب داشته یکی از عواملی که برای انسان نیاز است این است که به قضا الهی راضی بوده و منفعلانه با آن برخورد نکنیم که این محدودیت ها زندگی را خوشایند کرده و اگر اعتقاد به این پیداکنیم که پشت این محدودیتها خدا هست با یک ضریب اطمینانی به زندگی ادامه داده و آرامشی در زندگی ایجاد میشود که امام حسین (علیه السلام) در وسط کارزار و در بدترین حالات ایجاد رضایت کرده و حضرت زینب هم میفرمایند چیزی جز زیبایی ندیدم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
[1]. ابن بابويه، محمد بن على، التوحيد (للصدوق)، ص288، جامعه مدرسين - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1398ق.
[2]. محمدتقی مصباح، انسان شناسی در قرآن، ص109، انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، بهار1390.
[3]. إِنَّكُمْ إِنْ رَضِيتُمْ بِالْقَضَاءِ، طَابَتْ عِيشَتُكُمْ، وَ فُزْتُمْ بِالْغَنَاء، حلى، حسن بن سليمان بن محمد، مختصر البصائر، ص347، مؤسسة النشر الإسلامي - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1421 ق.
نظرات
باسلام واحترام
تشکراز مطلب بسیار جالب شما
درکانال اخلاق اسلامی منتشر شدhttps://telegram.me/islam_akhlagh/491
سلام
از مطلب مفید و پرمحتوایتان تشکر می کنم بهمین دلیل آن را در کلوب نسل جوان قرار دادم
http://www.cloob.com/javanclub