چرا تمایلی به ازدواج ندارم؟

10:03 - 1395/05/04

چکیده: گاهی مشکلاتی همچون اختلالات هویت جنسی، انحرافات جنسی، اختلالات هورمونی، افسردگی و... و گاهی عدم آگاهی نسبت به مهارتهای مقابله با مشکلات و سختی‌های احتمالی دوران ازدواج، موجب ترس و استرس شدید و عدم تمایل به ازدواج خواهد شد

قهر

میل به ازدواج یک نیاز عاطفی و غریزی است که در وجود همه انسانها قرار دارد؛ اما با این وجود در برخی موارد شاهد هستیم که علاقه چندانی به ازدواج وجود ندارد،که علت آن می‌تواند بسیار مختلف باشد. گاهی مشکلاتی همچون اختلالات هویت جنسی، انحرافات جنسی، اختلالات هورمونی، افسردگی و... و گاهی عدم آگاهی نسبت به مهارتهای مقابله با مشکلات و سختی‌های احتمالی دوران ازدواج، موجب ترس و استرس شدید و عدم تمایل به ازدواج خواهد شد. در این قسمت به دانش افزایی نسبت به بخش دوم علت‌ها خواهیم پرداخت و سوال یکی از کاربران که در انجمن مطرح شده است را مورد بررسی و پاسخ قرار خواهیم داد.

سلام
من 30 ساله هستم و دو خواهر کوچکتر دارم که هر دو آنها ازدواج کرده‌اند. خودم هم خواستگاران زیادی داشتم. به تازگی خواستگاری برایم آمده که خیلی خوب است؛ ولی من اصلا از او خوشم نمی‌آید. به اصرار خانواده‌ام که شاید دیگر خواستگاری با این شرایط و یا شاید اصلا نیاید جواب مثبت دادم.
دائم گریه می‌کنم. من کلا از ازدواج خوشم نمی‌آید. امیدم این بود که حداقل از همسرم خوشم بیاید که این هم این جوری شد.
علاوه بر اینها، استرس و ترس زیادی دارم؛ مثلا ترس از روابط زناشویی و اینکه اطلاعاتم تو این زمینه خیلی کم است.یا محدود شدنم و این که ازدواج برایم مانند یک دیوار در مقابلم می‌ماند. خیلی می‌ترسم نمیدانم چکار کنم؟

پاسخ:
سلام
 همه انسان‌ها اعم از زن و مرد در فطرت و باطن خود تمايل به جنس مخالف را مي‌يابند و در ذات خود يك نحوه كشش متقابل احساس مي‌كنند و از تماس با جنس مخالف، لذت مي‌برند. اين همان غريزه جنسي است كه منشأ طبيعي ازدواج به حساب مي‌آيد و منشأ گرايش مرد به زن و بالعكس شده است. اين گرايش مبتني بر خلقت زن و مرد است و نياز به اثبات ندارد؛ زيرا زن و مرد آن را در خود مي‌يابند و درك مي‌كنند. خلقت مرد و زن به گونه‌اي است كه گويي اين دو براي هم آفريده شده‌اند؛ نه زن از مرد بي‌نياز است و نه مرد از زن و قرآن آن را يك واقعيت و حقيقت مي‌داند.آنجا که میفرماید:« هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ [بقره/187]؛ آنان(زنان) براى شما(مردان) لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد»
حال کسی که با این میل مخالفت می‌کند، باید حداقل برای خودش دلیل داشته باشد. کاری که باید انجام بدهید این است که دلیل خودتان را روی کاغذی بنویسید و یکی یکی آنها را بررسی کنید و سعی کنید آن را به چالش بکشید.دلایل زیر از جمله دلایلی است که میتواند وجود داشته باشد:
1-گاهی اوقات آرمانگرایی و کمالگرایی موجب می‌شود انسان به هیچ خاستگاری تمایل پیدا نکند؛ چرا که هیچ خاستگاری نمی‌تواند آن شخصی  باشد که در رویاهایش خلق کرده. همچنانکه شما مطمئنا آن کسی  نیستید که همسر آینده تان در ذهنش می‌پروراند.
2-مشاهده الگوی ناموفق زناشویی، زشت دانستن  یا حتی ترس از روابط زناشویی، بیماری و یا مشکل جسمی خاص، وابستگی شدید به پدر و مادر، محدویت‌هایی که به خاطر ازدواج ایجاد می‌شود، ترس از مسولیت پذیری، فرزنددار شدن، نگرانی از ناسازگاری و... همه می‌تواند دید شما را نسبت به ازدواج خراب کند؛ که البته نگرانی از این مسایل تا حد کمی طبیعی است؛ اما اگر تنها به همین سختی‌ها و مشکلات فکر کنید، طبیعی است که نگرانی شما شدید شود. آنچه لازم می‌باشد که بعد از در نظر گرفتن این نگرانی‌ها مورد توجه قرار دهید این است که بدانید برای دوری از همه این مشکلات مهارتهای خوبی هم وجود دارد و می‌توانید با بکار گرفتن آنها زندگی موفق و شادی را برای خودتان ایجاد کنید. در این مورد در پاسخ به بخش دوم سوالتان توضیحاتی را خواهم داد.
3-اگر اینطور حس می‌کنید که باید قبل از ازدواج با نامزدتان عاشق هم باشید، اشتباه است. برخی جوانها می‌گویند خواستگارمان جذاب نیست، چون توی دلمان ننشسته ویا می‌گویند هیچ حسی به او نداریم! این طبیعی است؛ اما چیزی که مهم می‌باشد این است که در ملاکهای اصلی تفاهم داشته باشید؛ عشق و علاقه، مهارتهای خودش دارد، که باید در طول عقد و در زندگی زناشویی انجام داد و به آن رسید.
4-گاهی اوقات عدم تمایل به ازدواج و یا دوست نداشتن نامزدی که ایده آلها و ملاکهای اصلی را دارد، یک حس و حالی است که هیچ دلیل منطقی نمی‌توانید برایش پیدا کنید؛ در این صورت تکنیک زیر می‌تواند کمکتان کند: جایی خلوت بنشین و این سوال مهم را از خودت بپرس که «وقتی نگرانم و یا از شدت ناراحتی گریه می‌کنم چه فکری از ذهنم می‌گذرد؟» حتی ممکن است فکرهایی باشد که مسخره به نظر برسد. همه آنها را در قالب یک جمله بنویس، سپس روزی چند بار اینکار را انجام بدید: تمرکز کنید، باغی زیبا و آرامش بخش با تمام جزییات، درخت، رودخانه، پرنده و... را در ذهن خود تجسم کنید، مهم‌تر از همه آرامشی است که باید به دست آورید؛ سپس تصور کنید که برگهای زیبا از درخت جدا شده و روی نهر آب افتاده و در حال حرکت هستند؛ شما آن جملات و افکار ناخوشایندی که در ذهن داشتید را یکی یکی مرور کنید، سپس روی برگها قرار بدهید و در حالی که از شما دور می‌شود با آنها خدا حافظی کنید.
5-در مورد فواید ازدواج مطالعه کنید و سعی کنید روی چیزهای بد و ناگوار زندگی تمرکز نکنید؛ سعی کنید روی چیزهای خوب تمرکز کنید.

اما در مورد بخش دوم سوالتان که فرمودید استرسهای زیادی دارم، مثلا ترس از روابط زناشویی و اینکه اطلاعاتم در این زمینه خیلی کم است. یا محدود شدنم و این که ازدواج برایم مانند یک دیوار در مقابلم می‌ماند، همانطور که قبلا اشاره کردم توضیحات کاملتری را خدمتتان بیان می‌کنم:
در مورد ترس از روابط زناشویی، باید توجه داشته باشید که این نگرانی در ابتدای کار تقریبا عادی است و شاید خیلی از خانمها این ترس شما را تایید کنند. اگر چه به مرور زمان این نگرانی برطرف می‌شود؛ اما برای مقابله با این نگرانی و ایجاد نشدن تجربه ناخوشایند در این زمینه، شما می‌توانید با پزشک متخصص زنان و یا ماما، این مسئله را مطرح کنید و از او بخواهید تا شما را راهنمایی کند. (توجه داشته باشید که مطرح کردن این مشکل با اطرافیان(خانمها) ممکن است نگرانی شما را افزایش بدهد.)
در مورد محدود شدن هم دقیقا مشخص کنید که با چه محدویتی روبرو خواهید شد؛ برخی محدودیتها لازمه تشکیل یک زندگی خوب و شاد است. مثلا ممکن است شما قبل از ازدواج خانه دوستتان زیاد رفت و آمد داشته‌ای، حالا با ازدواج محدود‌تر می‌شود؛ یا اینکه به خاطر علاقه شدید به پدر و مادر، کاملا به حرف آنها هستید؛ اگر چه این خوب است؛ اما وقتی وارد زندگی با همسر می‌شوید نباید این انتظار را داشته باشید که زندگیتان بر اساس حرف آنها و احیانا در مخالفت با هسرتان اداره کنید. اینها لازمه طبیعی زندگی مشترک است؛ اما هیچ کس از این محدودیتها ضرر نکرده است؛ بلکه در راستای تقویت زندگی است. حتی این محدودیتها برای همسر شما هم وجود دارد؛ اگر همسر شما پس از ازدواج بگوید نمی‌خواهم دچار محدودیت بشوم و مثلا ارتباط با دوستانش را در سطح گسترده‌ای ادامه بدهد، این به زندگی لطمه میزند. نکته بعد این است که شما می‌توانید پس از مشخص کردن آن محدویتی که در ذهنتان هست، با همسرتان مشورت کنید و در موردش صحبت کنید و به نتیجه برسید. این یک مهارتی است که می‌تواند موجب توافق در زندگی مشترک بشود.
اما در مورد ایدآلهایتان؛ بعد از اینکه با هم ازدواج کردید،باید این نکته را بگویم که دیگر به فکر آن ایدآلهای قبلی نباشید. شما باید زندگی جدید را با هم بسازید؛ بهترین کار این است که سعی کنید با روحیات هم آشنا بشوید و با هم در مورد زندگی آینده به گفتگو بنشینید. احیانا توقعات را کنار بگذارید و به دنبال یافتن دو نوع مهارت باشید: یکی مهارتهای تقویت زندگی (از قبیل چگونگی محبت کردن به هم و عاشق شدن، مهارتهای خوب گوش کردن و به جا حرف زدن، چگونه انتقاد کردن و...) و دیگری مهارتهای مقابله با ناسازگاریها، که اگر مشکلی در زندگی بوجود آمد، بدانید چگونه می‌توان با موفقیت آن را حل کرد.
البته این نکته هم بگویم که وارد زندگی جدید شدن این قدرها هم سخت نیست و خیلی از مهارتها و اطلاعات مورد نیاز زندگی را خودتان به مرور زمان و در طول زندگی خواهید آموخت و تجربه می‌کنید.
با یک مثال، نکته اخر هم بگویم، انشا الله مفید باشد: سیستم بدن ما طوری است که اگر مشکلی در جسم ایجاد بشود، خودش شروع می‌کند به درمان؛ البته اگر انسان اطلاعاتی در این زمینه داشته باشد می‌تواند بهتر به درمان کمک کند و حتی در برخی موارد مراجعه به پزشک باید انجام بگیرد تا صد در صد خوب بشود؛ مسایل روحی و روانی هم همین طور است؛ خود سیستم ذهنی و روحی انسانها به دنبال یافتن راه‌های سازگاری فردی و اجتماعی هستند و در بسیاری از موارد هم موفق می‌شوند؛ اما با آشنایی و مطالعه این مهارتها خیلی بهتر می‌شود کمک کرد. و احیانا در برخی موارد همچنان که در بیماری جسمی باید به پزشک مراجعه کرد، در این مورد هم مراجعه به مشاور باید انجام بگیرد.
موفق باشید.

پی نوشت:

لینک مستقیم گفتگو در انجمن:نه از ازدواج خوشم میاد نه از همسرم!

 

نظرات

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

روانشناس محترم لطفا تفاوتها رو هم در نظر بگیرین. بعضی ها مجرد بمانند خیلی خوشبخت ترند. نمی شه با استناد به قرآن و باورهای خودتون همه را راهنمایی کنید .شاید یکی باشه اصلا قرآن رو قبول نداشته باشه. علمی حرف بزنین لطفا. و در آخر هم بگم حتما حتما باید از طرف از همون اول حداقل یک کم خوشمون بیاد. لطفا با راهنمایی های اشتباهتون زندگی مردم رو تباه نکنین. با تشکر

تصویر سپنتا نوروزی
نویسنده سپنتا نوروزی در

از قرآن نگیم، علمی صحبت کنیم؟!!

از نظر تو کلام خالق انسان علمی نیست و چیزی که مثلا الکس در کتاب چمس بر اساس ده آزمون و خطا بدست آورده حجته؟؟!!

خانه تو از پایبست ویران است

تو به خودت فشار نیار

این مطلب رو برای انسانهای سالم نوشتند

هر قانونی در دنیا استثنا داره

و هیچ انسان فهیمی قانون رو زیر سوال نمیبره

به نظرم حیف فردی هست که بخواد با تو ازدواج کنه!

تو لایق مجرد بودنی؛ نه ، داشتن یک شریک زندگی با شعور!

تصویر سپنتا نوروزی
نویسنده سپنتا نوروزی در

ثانیا تو لطفا اگه حرفی برای گفتن داری مثل یک انسان باسواد! با مستنداتی و به صورت علمی یا نقلی این متن را که افراد باشعور آن را میپذیرند، نقد کن!

این که من دوست ندارم ازدواج کنم شد دلیل علمی؟!

به جهنم که دوس نداری laugh

مثال گربه و گوشت رو شنیدی؟؟!!

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
9 + 0 =
*****