چکیده:پیامبر خدا(صلّیاللهعلیهوآله): پروردگار شما یکى است و پدر شما یکى و دین شما یکى و پیامبرتان یکى. هیچ عربى را بر هیچ عجمى برترى نیست و هیچ عجمى را بر هیچ عربى و هیچ گندم گونى را بر هیچ سیاهى و هیچ سیاهى را بر هیچ گندم گونى، مگر به تقوا. در این روایت شریف، حتی سیاهوسفید هم باهم تفاوت وبرتری ندارند.
شکست سخت امپراتور عظیم ساسانی با بیش از 140 میلیون نفر از سپاه پابرهنه اعراب، علل و دلایل گوناگونی دارد. یکی از مهمترین دلایل آن نارضایتی مردم از روش حکومت کردن ساسانیان و ظلم و ستم و بیعدالتی فراوان آنها بوده است که باعث شد مردم از حکومت دفاع نکنند و همین امر موجب شد امپراطوری عظیم آنها شکست بخورد.
جامعه ایران در آن زمان، یک جامعه طبقاتی بود و مردم هرگز مجاز نبودند از طبقهای به طبقه دیگر صعود کنند. «استاد مطهری» در این زمینه میفرماید: «اوضاع اجتماعی آن روز ایران، یك اجتماع طبقاتی عجیب بود. تا آنجا كه حتی آتشکدههای طبقات مختلف با هم فرق داشت. تا جاییکه هیچکس حق نداشت از طبقهای وارد طبقه دیگر شود. كیش و قانون آن روز هرگز اجازه نمیداد كه یك بچه كفاش یا كارگر بتواند باسواد شود. تعلیم و تربیت تنها در انحصار اعیان و موبد بود».[1]
«عبدالحسین زرینکوب» نیز مینویسد: «در جامعه ساسانی هر فرد و خانواده دارای جایگاه و مقامی خاص بود و هیچکس نمیتوانست خواهان درجهای برتر از آنکه بنا به مقتضیات، به او تعلق داشت، باشد. پیشهوران در شهرها و كشاورزان در روستاها، پستترین طبقات به شمار میآمدند، دبیران و ارتشیان در طبقات بعدی بودند و طبقه آذربانان و روحانیون زرتشتی بعد از آنها بودند. خاندان ساسانی برترین طبقه را داشتند».[2]
این اختلاف طبقاتی فاحش، ظلم و ستم بیش از حد پادشاهان ساسانی، زمینه نارضایتی مردم ایران از آنان و آمادگی پذیرش اسلام به هنگام حمله اعراب به ایران را فراهم آورد.
نکته اساسی دیگر که میتوان زمینهساز مسلمان شدن مردم ایران و اقبال آنها به اسلام و ادبار آنها به حکومت ساسانیان و دین زرتشت نام برد، شعارهای بسیار زیبای اسلام و این آئین روحبخش و انسانساز بوده است. شعارهایی همانند عدالت و برابری تمام مردم، از بین بردن فاصله طبقاتی، برخورداری همه افراد جامعه از یک حق و... .
قرآن کریم برتری انسانها را تقوا و پاکی آنها میداند نه نژاد و قوم و قبیله آنها، لذا در این باره میفرماید: «يا أَيُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقناكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثىٰ وَجَعَلناكُم شُعوبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفوا ۚ إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم ۚ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ[حجرات/13]ای مردم! ما شمارا از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید(اینها ملاک امتیاز نیست) گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است».
گفتگوی «رستم فرخزاد» یکی از فرماندهان سپاه ساسانی، با نمایندگان سپاه اسلام، بر این ادعای ما صحه میگذارد؛ «آیتالله حسین نوری» گفتگوی این دو نفر را در کتاب «جهاد» خود بیان کرده است: «سپاه ساسانی، با سرکردگی «رستم فرخزاد» با جلال و جبروت و عظمت خاصی پا به میدان گذاشت، سپاه ساسانی با نفرات برتر یعنی با لشگری بالغ بر 120هزار نفر، به میدان رفت و با کار آزمودگی حیرتانگیز مردان خود، پیروزی خود را بر سپاه اسلام که از نظر تعدد نفرات و سازوبرگ نظامی بسیار کمتر از ایرانیان بودند، حتمی میدید. سردار سپاه اسلام، یعنی سعد بن ابی وقاص، نمایندهای را به نام «زهره» برای گفتوگو با رستم فرخزاد به اردوگاه ایرانیان فرستاد.
رستم پرسید آیین شما چیست؟
زهره گفت: ستونهای این آیین ما عبارتاند از گواهی دادن بر یگانگی و بیمثل و مانند بودن خدا، و شهادت دادن به پیامبری رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و اعتراف کردن به حقانیت برنامهای که ایشان برای هدایت مردم از خداوند متعال دریافت کرده است.
رستم گفت: چه نیکوست این آیین. دیگر چیست و چه میگویید؟
زهره گفت: رها ساختن انسانها از بردگی و بندگی افرادی مانند خود که همه بندگان خدا هستند، و سوق دادن آنها به پرستش و بندگی خدا، که تنها او شایسته پرستیده شدن و بندگی است. آری، آیین ما میگوید مردمان همه برابر و برادر و از یک پدر و مادرند...
رستم بازگفت: چه نیکو آیینی است. بازهم بگو... بگو که اگر ما نیز به حقانیت این آیین ایمان بیاوریم، شما درباره ما چه تصمیمی میگیرید؟ آیا از جنگ با ما در میگذرید و از سرزمین ما بازمیگردید؟
زهره گفت: آری، سوگند به خدا که سپاه ما از همینجا که اردو زده است برمیگردد و از این پس، دیگر جز برای انجام فعالیتهای بازرگانی و گسترش روابط تجاری و اقتصادی به سرزمینهای شما نخواهیم آمد: زیرا اختلاف ما و شما، اختلاف شخص نیست، بلکه اختلاف در آیین و اعتقاد است و ما جز برای خدا و در راه آیین خدا با کسی جنگ نخواهیم داشت.
رستم سخنان زهره را پذیرفت و در پی تصدیق گفتار او، بهسوی سپاهیان خود برگشت. سران سپاه را به چادر خویش خواند و آنچه را که میان او و زهره گذشته بود، برایشان باز گفت؛ آنگاه، به دفاع از موازین آیین اسلام پرداخت و آنها را به پذیرفتن آن فراخواند.
ولی سران سپاه که با مشاهده کثرت نفرات و تجهیزات خیرهکننده سپاه خود و مقایسه آن با سپاه قلیل و فاقد تجهیزات و وسایل جنگی اسلام، دچار غرور شده بودند و گمان میکردند تنها با یک هجوم ناگهانی، سپاه اسلام را تار و مار خواهند کرد، پیشنهاد رستم را نپذیرفتند.[3]
از این مدرک به دست میآید که سرکرده سپاه ساسانی، شعارهای زیبای اسلام و گفتوگوی خود با زهره را پسندیده بود و در پی پایان دادن مسالمتآمیز جنگ بود، اما دیگر سران سپاه که به نفرات و تجهیزات و ثروت فراوان خود مغرور بودند، نپذیرفتند و در نهایت کار به جنگ و ستیز دو سپاه کشیده شد.
از گفتگوی نماینده سپاه اسلام و فرمانده سپاه ساسانی، به خوبی به دست میآید که شعارهای زیبای انسانی اسلام، مانند عدالت و برادری و برابری همه مردم در نزد خداوند و بنده هیچکس نبودن، برای سپاه ساسانی و عموم مردم ایران بسیار زیبا و دلربا بوده است که در طول مدت بسیار کوتاهی عموم مردم با شنیدن این شعارهای زیبا دست از آئین زرتشتی برداشته و با طیب خاطر روی به آئین جدید یعنی اسلام عزیز آوردند.
این شعارها برای عدهای از سپاهیان ساسانی که از مردم زجرکشیده روستائیان و پیشهوران بودند، بسیار خوش آمده بود تا جایی که حتی رستم فرخزاد را نیز تحت تأثیر خود قرار داده بود. شعارهای بسیار زیبا و عمیقی که در مخیله هیچکس از مردم ایران نمیگنجید، چطور ممکن بود که شاه و گدا، فقیر و غنی در یک رتبه و در یکمرتبه باشند؟ مردمی که حتی حق خواندن و نوشتن نداشتند، حتی حق نداشتند که از طبقه فروتر بر طبقه بالاتر صعود کنند، با شنیدن عدالت و برابری بین تمام انسانها، بسیار خوشحال شدند و باعث علاقهمندی هرچه بیشتر آنها به اسلام گردید.
در نتیجه: آیین اسلام بیان میکند همه انسانها برادر و برابر هستند، نه شاه بر روستایی فضل و برتری دارد و نه ثروتمند و عالم بر فقیر و جاهل برتری دارند. ایرانیان باهوش نیز این شعارهای زیبا را دیدند و عاشق دین اسلام شدند، نه اینکه به زور شمشیر و با ایجاد رعب و وحشت اسلام را پذیرفته باشند، چنانکه دشمنان اسلام بر آن تأکید میکنند.
_____________________________________________________
پینوشت
[1]. مطهری، مرتضی؛ خدمات متقابل ، تهران، صدرا، 1385، سی و دوم، ص 89.
[2]. زرینکوب، عبدالحسین؛ تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران، امیرکبیر، 1355، دوم.
[3]. جهاد، آیتالله حسین نوری، صفحات 213 تا 230؛ به نقل از یکی از معتبرترین متون تاریخی، الکامل فی التاریخ، جلد2، صفحه 319 – 322.
نظرات
سلام علیکم.
این وصف برای مسلمانان اول اسلام پسندیده نیست.
سلام علیکم.
کدام وضف برای مسلمانان صدر اسلام پسندیده نیست؟ من اشکال شما را متوجه نشدم
بسیار زیبا ومفید.تشکر از جناب حاج اقا احمدی فریدنی
جناب آقای احمدی من هم از حسن انتخاب شما و اعتماد شما سایت رهروان ولایت کمال را تشکر دارم.