چکیده: با فرار کاروان تجاری قریش از دست مسلمانان ماموریت سپاه مشرکان به پایان رسید و به همین دلیل ابوسفیان از آنان خواست تا به مکه باز گردند ولی تعصب، غرور و بیخردی مشرکان خصوصاً افرادی چون ابوجهل، اسود مخزومی و ... باعث شعلهور شدن آتش جنگ شد.
مشرکان قریش که آرمانهای مقدس اسلام را مانعی جدی در برابر خواستههای غیرانسانی خود میدیدند، از همان ابتدا، شروع به آزار و اذیت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و مسلمانان کردند. مشرکان این رفتارهای ظالمانه را آنقدر ادامه دادند که حتی به شهادت برخی از مسلمانان منجر شد.
این رفتار مشرکان ادامه داشت تا اینکه خداوند متعال با فراهم نمودن اسباب هجرت، دریچه جدیدی را به روی مسلمانان گشود و آنان را از سیطره مشرکان بیرون آورد و در فضای امن مدینه جا داد. جامعه نو پای اسلامی و مسلمانان تازه وارد به مدینه با مشکلات زیادی روبرو بودند. یکی از این مشکلات ضبط اموال ایشان در مکه بود. مشرکان مسلمانان را از حقوق ابتدایی خود -استفاده از اموال شخصی خود- محروم کرده بودند تا به این وسیله دست از اسلام بردارند و به نزد مشرکان باز گردند.[1]
به همین دلیل پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در روز ۱۲ یا ۱۳ رمضان با ۳۱۳ نفر از اصحاب خود مدینه را ترک کرد.[2] ابوسفیان که ریاست کاروان قریش را بر عهده داشت و در شام به سر میبرد متوجه تصمیمات مسلمانان شد و به همین منظور نمایندهای را به مکه فرستاد و از آنان برای نجات کاروان کمک خواست. مردم مکه به محض شنیدن خبر ابوسفیان سپاهی متشکل از ۹۵۰ نفر با تجهیزات کامل به فرماندهی ابوجهل، به کمک ابوسفیان فرستادند.[3] ابوسفیان با انجام تدابیری توانست کاروان قریش را از دسترس مسلمانان دور کند و در نامهای از سپاه قریش خواست تا باز گردند.[4] سرداران سپاه مشرکان به رهبری ابوجهل به نامه ابوسفیان اعتنا نکردند و به جنگ مسلمانان رفتند که در نتیجه متحمل شکست سختی شدند.[5]
علل درگیری
پس از بررسی متون تاریخی که به گزارش اخبار جنگ بدر پرداختهاند و تحلیل محتوای آن اخبار، به موارد مختلفی پی میبریم که نقش اساسی در آغاز این جنگ دارند و شاید در نگاه اول مورد توجه قرار نگیرند اما با در نظر گرفتن شرایط فکری و اجتماعی اعراب در صدر اسلام، به نکات قابل توجهی میرسیم که در واقع علل بروز این جنگ را تشکیل میدهد.
تعصب جاهلی قریش
بر کسی پوشیده نیست که تعصب بیش از حد و بیدلیل، یکی از ویژگیهای اعراب قبل از اسلام است و به همین منظور از آن دوران با عنوان «عصر جاهلیت» یاد میشود. این ویژگی در اغلب قبایل عرب وجود داشت و یکی از ارکان اصلی فرهنگ جاهلی را تشکیل میداد. در این میان بزرگان قبایل عرب نیز خود داعیهدار این امر بودند و در ترویج تعصبات قومی و قبیلهای نقش بسزایی داشتند. این خصلت ناپسند اعراب جاهلی باعث شعلهور شدن جنگهای زیادی بین اعراب حجاز شده بود و آنان حاضر بودند تا جنگ و خسارات آن را تحمل کنند، ولی اندکی از تعصبات جاهلی خود را کنار نگذارند. همین مسئله یکی از عوامل وقوع جنگ بدر شد. همانگونه که گذشت ابوسفیان توانست کاروان قریش را از دسترس مسلمانان دور کند و با این اتفاق عملاً مأموریت لشکر قریش خاتمه یافته بود، لکن تعصبات کورکورانه برخی از سران سپاه مشرکان باعث عدم مراجعت آنان شد. این افراد گمان میکردند که تصمیم مسلمانان برای حمله به کاروان قریش و تصاحب آن به حیثیت آنان که از بزرگان قریش بودند، لطمه زده و ممکن است تا در آینده باعث گستاخی دیگر قبایل سرزمین حجاز شود. زیرا سردمداران قریش واهمه داشتند تا در میان اعراب شایع شود که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) که آنان او را مجبور به ترک مکه کرده بودند، اکنون با تعدادی از جوانان تازهکار بر قریش غلبه کرده است.[6] به همین دلیل برخی از بزرگان سپاه مشرکان اصرار داشتند که نباید به سرعت به مکه مراجعت کنند.
غرور و زیادهخواهی ابوجهل
پس با شنیدن خبر نجات کاروان قریش قبیله بنی زهره و اخنس که دیگر دلیلی برای ادامه لشکرکشی نمیدیدند به دیار خود بازگشتند. در این میان ابوجهل به عنوان یکی از بزرگان قریش و فرماندهان صاحب نفوذ سپاه مشرکان خطاب به دیگران گفت: «ما باید به منطقه بدر [این مکان نزدیک محل استقرار سپاهیان اسلام بود] برویم و سه روز در آنجا بمانیم و شتر بکشیم و شراب بنوشیم و زنان آوازه خوان برای ما آواز بخوانند تا قدرت ما به گوش عرب برسد. در نهایت این سخنان و اصرارهای ابوجهل بود که در میان قریش مؤثر واقع شد و سرانجام لشکر مشرکان به سوی بدر به راه افتاد.[7]
ابوجهل قصد داشت تا با این کار قدرت نظامی خود را به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و مسلمانان نشان دهد و آنان را مرعوب مشرکان گرداند و سروری قریش را به دیگر قبایل نشان دهد. البته با توجه به روحیات خشن و بدوی ابوجهل و همفکرانش که توانسته بودند نظر خود مبنی به پیشروی به سمت بدر را به تمام قریش تحمیل کنند؛ میتوان گفت که این لشکر آماده قریش، اگر مانعی بر سر راه خود نمیدید به سمت مدینه حرکت میکرد تا زهرچشمی از مسلمانان بگیرد و در نتیجه لازم بود تا پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) علیرغم، عدم آمادگی و نبود سازوبرگ کافی به مصاف مشرکان برود.
بیخردی جاهلانه
هنگامیکه مشرکان قریش به محل بدر رسیدند، متوجه شدند که مسلمانان زودتر از آنان رسیده و موضع نظامی گرفتهاند و بر چاههای آب تسلط دارند. همین موقع یکی از مشرکان به نام اسود مخزومی قبل از آنکه راههای دیگری را برای دستیابی به آب مورد بررسی قرار دهد، بر اساس تعصبات کور جاهلانه قسم یادکرد که یا از آب حوض کنار چاه بنوشد یا آن را ویران کند و یا کشته شود و به سمت مسلمانان حملهور شد که در نزدیکی حوض با حمزه عموی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) درگیر شد و کشته شد. مرگ او آخرین امیدها برای عدم درگیری را از بین برد و وقوع جنگ را حتمی ساخت.[8]
در نتیجه: تدبیر ابوسفیان برای فرار از دست مسلمانان کارگر افتاد و به همین دلیل از سپاه مشرکان خواست تا به مکه باز گردند ولی تعصب، غرور و بیخردی مشرکان خصوصاً افرادی چون ابوجهل، اسود مخزومی و ... باعث شعلهور شدن آتش جنگ شد.
برای مطالعه بیشتر به آثار زیر مراجعه نمایید.
1. «فروغ ابدیت».
2. «پيامآور رحمت» .
3. «شیوه فرماندهی پیامبر».
4. «سيرة المصطفى».
________________________________________________________
پینوشت
[1]. ماهیت جنگ «بدر» دفاعی بود!.
[2]. الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار صادر، ۱۹۶۸م، ج2، ص20-19.
[3]. السيره النبويه، ابن هشام، تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید، مکتبه محمد علی صبیح و اولاده، قاهره، 1383 ق، ج2، ص443.
[4]. مغازی، واقدی، تحقیق مارسدن جونس، عالم الکتب، چاپ سوم، بیروت، 1404ق، ج1، ص43.
[5]. السیره الحلبیه، حلبی، دارالمعرفه، بیروت، 1400ق، ج2، ص344، مغازی پیشین، ج1، ص91، السیره النبویه، پیشین، ج2، ص531.
[6]. مغازی، واقدی، تحقیق مارسدن جونس، عالم الکتب، چاپ سوم، بیروت، 1404ق، ج1، ص32.
[7]. السيره النبويه، همان، ج2، ص451.
[8]. همان، ص455.