چکیده:با سیری در سیره صحابه رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) میتوان به موارد متعددی از مخالفتهای صحابه با آن حضرت دست یافت. از جمله اینها نوشیدن شراب و مخالفت با ایه تحریم شراب و دستور پیامبر و اعتراضات شدید در عرصه های مختلف میباشد که در این نوشتار به آن میپردازیم.
با سیری در سیره صحابه رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) میتوان به موارد متعددی از مخالفتهای صحابه با آن حضرت دست یافت. مخالفتهایی که در عرصههای اخلاقی، نظامی، اقتصادی و سیاسی نمود بیشتری دارد که نشان از عدم پایبندی و تبعیت محض اصحاب نسبت به دستورات و فرامین پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و ضعف اعتقادی و دینی آنان میباشد.
در پست گذشته به مواردی از مخالفتهای صحابه با پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) اشاره کردیم و در نوشتار حاضر به موارد دیگری از مخالفتهای صحابه میپردازیم تا پرده از بیاساس و بیپایه بودن تئوری و نظریه اهل سنت مبنی بر عدالت همه صحابه، برداریم.
مخالفت صحابه و نوشیدن شراب
از جمله مسائلی که اصحاب نتوانستند خود را حفظ کنند و حتی بعد از نزول آیه تحریم شرب خمر و تأکید پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) مبنی بر حرمت آن و تهدید نسبت به شرب آن، باز هم مخالفت کردند و در تمام سالهای حیات پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و حتی بعد از رحلت ایشان به آن مبتلا بودند، مسأله شرب خمر بود.
ابن حجر عسقلانی در کتاب خود مینویسد: «ابوطلحه زید بن سهل، در منزل خویش مجلس دوستانهای تدارک دیده بود و ده نفر را به آن مجلس دعوت کرده که همگی آنان شراب نوشیدن».[1]
اسامی اين افراد از اين قرار است:
۱. ابو عبيده جراح؛ ۲. ابو طلحه، زيد بن سهل [ميزبان مجلس]؛ ۳. سهيل بن بيضاء؛ ۴. ابیّ بن کعب؛ ۵. ابو دجانه بن خرشه؛ ۶. ابو ايوب انصاری؛ ۷. معاذ بن جبل؛ ۸. انس بن مالک که در این بزم، ساقی مجلس بوده؛ ۹. عمر بن الخطاب؛ ۱۰. نفر آخر شخصی است به نام ابوبكر.
ابتدا ابن حجر، تلاش میكند كه بگويد منظور از ابوبكر شخص ديگری به نام ابوبكر بن شغوب است، نه خليفه اول؛ اما در نهايت میپذيرد كه نفر آخر به قرينه وجود عمر بن الخطاب، در ليست شرابخواران، همان ابوبكر صديق خليفه اول مسلمانان است.
او در ادامه مینویسد: «سپس به گونهای ديگر گزارشی از طريق بزار خواندم که انس گفته است: من در آن روز ساقی گروه شرابخوار بودم و در ميان شرابخواران مردی بود که او را ابوبکر میگفتند و چون شراب را سركشيد اين شعر را خواند: «مادر بكر را به تندرستی درود فرست ...».
در اين هنگام مردی از مسلمانان وارد شد و گفت: «مگر نمیدانيد كه فرمان حرمت شراب خواری نازل شده است؟!». منظور از ابوبكر در روايت، ابوبكر بن شغوب است. البته برخی خيال كردهاند كه اين شخص همان ابوبکر صديق است؛ ولی چنين نيست. اما از آن جايی كه نام عمر بن الخطاب هم در ليست شرابخواران وجود دارد، اين مطلب را میرساند که اين ابوبكر، همان ابوبكر صديق است و خطائی در اين نقل روی نداده است. از آن چه گذشت، میتوانيم نام اين ده نفر را مشخص کنیم».[2]
مصیبت و فاجعه دردناک نیز این است که اهل سنت ادعای عدالت تمامی صحابه را سر میدهند در حالی که خود خلیفه دوم نیز یکی از کسانی است که تا آخر عمر خود شراب نوشید.[3]
ابن سعد، ابن حجر و بسیاری از علمای بزرگ اهل سنت نقل کردهاند: «هنگامی که عمربن خطاب، چاقو خورد، مردم به او گفتند: ای امیرمومنان، اگر نوشیدنی بنوشی [خوب است]؛ پس گفت: به من نبیذ دهید! که نبیذ دوستداشتنیترین نوشیدنی در نزد وی بود. عبدالله گفت: نبیذ از زخم وی همراه با لختههای خون خارج شد».[4]
باید بزرگان اهل سنت به این سوال پاسخ دهند که وقتی قرآن کریم میفرماید: «وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهين[نساء/14]و آن كس كه نافرمانى خدا و پيامبرش كند و از مرزهاى او تجاوز نمايد او را در آتشى وارد مىكند كه جاودانه در آن خواهد ماند و براى او مجازات خوار کننده است». شما چطور از این اصحابی که شراب نوشیدند و نافرمانی خدا و رسولش را کردند، حمایت میکنید و چطور و با چه رویی میتوانید مدعی عدالت آنها باشید؟
اعتراض و بیحرمتی به پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله)
یکی دیگر از جریاناتی که بیادبی و گستاخی خلیفه دوم که اعظم صحابه پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) است نشان میدهد، اعتراض شدید و بیحرمتی او نسبت به نماز خواندن رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) بر جنازه عبدالله بن ابی است.
شرح ماجرا از این قرار است که عبدالله بن ابی که از منافقین بود مریض شد. پسرش عبدالله بن عبدالله که از یاران با وفا و صدیق رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) به شمار میرفت، بعد از جان دادن پدر از حضرت درخواست کرد که برای او استغفار کند و بر جنازه او نماز بخواند. حضرت وقتی جلو رفت تا برای او استغفار کند و نماز بخواند، عمر بن خطاب لباس حضرت را از پشت سر کشید و گفت: «آیا خدا تو را نهی نکرده که براینان استغفار کنی یا بر آنان نماز بخوانی؟ برای تو جایز نیست که بر او نماز بخوانی» پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) با حالتی خشمگین به او فرمود: «وای برتو منرا اذیت کردی، من به خاطر پسرش این کار را کردم و امیدوارم به خاطر این نماز من هفتاد نفر از فرزندان پدرش و اهل بیتش مسلمان شوند و تو چه میدانی در نماز چه گفتم؟»[5]
البته نکتهای که در نقل علمای اهل سنت وجود دارد این است که وقتی علمای اهل سنت چیزی بر خلاف عقیدهشان و به سودشان نباشد همیشه از کلمه «کذا و کذا ... استفاده میکنند و در این داستان نیز وقتی به توهین عمربن خطاب میرسند دیگر ادامه آن را نقل نمیکنند که پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) چگونه خشمگین شد و چه چیزی به عمر بن خطاب گفت و به جای آن از کلمه کذا و کذا استفاده کردهاند.
برخوردی که در اینجا از یک صحابی سر میزند جای تعجب دارد که چگونه چنین بی حرمتی و گستاخی به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) کرده که در نهایت موجبات ناراحتی و مخالفت حضرت را فراهم کرد. مگر قران کریم نفرمودند: «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآَخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا [احزاب/57] هر آينه كسانى را كه خدا و پيامبرش را آزار میدهند ، خدا در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خواركننده مهيا كرده است».
بنابراین با وجود چنین مخالفتها و گستاخیها و اعتراضات صحابه به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نظریه عدالت همه صحابه در ابهام فرو میرود و بطلان آن به اثبات میرسد. در حقیقت ارتکاب چنین اعمالی نشان از عدم ایمان و یا حداقل ضعف ایمان و شک و تردید نسبت به ساحت مقدس نبوی میباشد که در تعارض کامل با عدالت آنان میباشد.
________________________________________
پینوشت
[1]. أحمد بن علی بن حجر أبوالفضل عسقلانی شافعی، فتح الباری شرح صحيح البخاری، باب "نزل تحریم الخمر، ج۱۰ ص۳۷. ، بیروت، دار المعرفة.
[2]. همان، ج10، ص37؛ . تصویر کتاب
[3]. برای مطالعه بیشتر به این مقاله مراجعه شود.
[4]. محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، ج ۳ ، ص ۲۷۰. تحقيق: محمد عبد القادر عطا، ابیروت، دارالكتب العلمية، چاپ اول، ۱۴۱۰هـ - تصویر کتاب؛ تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج۴۴، ص۴۳۰. تصویر کتاب . و با كمی تفاوت در فتح الباری، ابن حجر، ج۷، ص۵۲؛ المصنف، ابن أبی شيبة كوفی، ج۵، ص۴۸۸؛ الاستيعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۱۵۴؛ و ...
[5]. أحمد بن محمد بن إسماعيل المرادي النحاس أبو جعفر، الناسخ و المنسوخ لنحاس، ص521. ، دار النشر : مكتبة الفلاح - الكويت - 1408 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد عبد السلام محمد؛/
أبو نعيم أحمد بن عبد الله الأصبهاني، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء ، ج1، ص43، دار النشر : دار الكتاب العربي - بيروت - 1405 ، الطبعة : الرابعة
متن عربی: « حدثنا أبو عمرو بن حمدان ثنا الحسن بن سفيان ثنا عبدالوهاب بن الضحاك ثنا اسماعيل بن عياش قال سمعت عمر رضي الله تعالى عنه يقول لما توفي عبدالله بن أبي سلول دعى رسول الله إلى الصلاة عليه فلما قام 1 يريد الصلاة عليه تحولت فقلت يا رسول الله أتصلي على عدو الله ابن أبي بن سلول القائل يوم كذا وكذا فجعلت أعدد أيامه ورسول الله e يتبسم حتى أكثرت فقال أخر عني يا عمر 2 إني خيرت فاخترت قد قيل استغفر لهم أو لا تستغفر لهم فلو أعلم أني إذا زدت على السبعين غفر له لزدت ثم صلى عليه رسول الله e ومشى معه حتى قام على قبره وفرغ من دفنه ... »
نظرات
با سلام
مطلب شما در کانال ( اعتقادات) منتشر شد .
آدرس کانال:
https://telegram.me/joinchat/B7Rghz78dXkwc-Dicz2eTw